هر سال و با آغاز سال تحصیلی ، شورای معلمان در مدرسه تشکیل شده و دراین جلسه نماینده این شورا مشخص میشود .شورای معلمان یکی از ارکان مهم مدرسه است و وظایف و کارکردهای مهمی برعهده آن نهاده شده است که البته بسیاری از معلمان خواسته یا ناخواسته از اختیارات و میزان نفوذ تصمیمگیری آن بی خبرند.نماینده شورای معلمان در واقع افکار عمومی معلمان یک مدرسه را رهبری می کند و می تواند در پویایی و موفقیت اهداف نظام آموزشی یک مدرسه نقش مهمی را ایفا کند .نماینده معلمان در ارکان دیگر مدرسه نظیر شورای مدرسه و انجمن اولیا و مربیان نیز حضور دارد .با وجود اهمیت فوقالعاده و تعیینکننده نماینده شورای معلمان در فرآیند ، معلمان خیلی آن را جدی نمیگیرند و غالبا ساز و کاری دموکراتیک در تعیین این جایگاه مشاهده نمیشود.دیده شده است در بسیاری از مدارس ، مدیر مدرسه فردی را خود تعیین کرده و با ذکر یک صلوات ، تاییدیه شورای معلمان را برای انتخاب فرد مورد نظر اخذ می کند و البته کمتر کسی در میان معلمان به این ساز و کار اعتراض میکند. به نظر میرسد در جلسات شورای معلمان ، نوعی رودربایستی میان مدیر و معلمان وجود دارد و متاسفانه برخی مدیران انتخاب شورای معلمان را به آخر جلسه موکول کرده و با استفاده از خستگی و کسالت معلمان ، فرد مطلوب خویش را برای همکاری تثبیت می کنند.از سوی دیگر ، فردی که به عنوان نماینده شورای معلمان یک سازمان آموزشی انتخاب میشود از وظایف و اختیارات خود اطلاعی ندارد و تصور می کند فرضا امضای چک مدرسه ، حضور در برخی جلسات و انعکاس نظرات همکاران در مورد صبحانه و یا کیفیت و کمیت آن ، نهایت انتظاری است که از این جایگاه وجود دارد.متاسفانه این روند معیوب در نظام آموزشی ما نهادینه شده و اولین گام برای خروج از این روزمرگی آن است که معلمان به نقش واقعی خود در فرآیند آموزش باور داشته باشند.معلمی که نتواند جایگاه خود را در فرآیند آموزش تعریف نماید ، چه انتظاری از او برای خلاقیت یا تببین ارکان دیگر مانند دانش آموز و... وجود دارد.از سوی دیگر، مسئولان و برنامه ریزان باید با دخالت دادن نماینده معلمان در فرآیندهای تصمیمگیری و تصمیم سازی ، بار سنگین تمرکزگرایی را در هرم آموزش تعدیل کنند.اولین مرحله برای کاهش این تمرکز و مشارکت واقعی باید ادارات و مناطق آموزش و پرورش باشد.در حال حاضر ، نمایندگان معلمان در منطقه و یا ناحیه حضور دارند اما برای آن نقشی عینی و یا اجرایی تعریف نشده است.
میتوان در شورای منطقه، کمیته برنامه ریزی نیروی انسانی منطقه و... برای نمایندگان معلمان منطقه جایگاه مشخصی تعریف و تببین کرد.می توان در سطح منطقه برای این نمایندگان اتاق مشخصی در نظر گرفت که بتوانند با همه معلمان آن منطقه گفت و گو و تعامل داشته باشند.در سطح بالاتر و در ادارات کل آموزش و پرورش می توان همین نقشها را در یک زنجیره اداری و تشکیلاتی بازتعریف کرد.به عنوان مثال ، ترکیب شورای عالی آموزش و پرورش که اتاق فکر آن به شمار می رود مرکب از 22 نفر است که 3 نفر از اعضای آن با تائید شورای معاونین وزارتخانه از میان معلمان انتخاب می شوند.متاسفانه در این مدت دیده نشده است که یک نفر معلم در این جایگاه قرار بگیرد!و یا در شوراهای آموزش و پرورش مناطق کشور ، نقش «معلمان» به معنای واقعی معلم باید پر رنگتر شود.وضعیت باید به گونهای شود که وزیر آموزش و پرورش برای تعیین این افراد از همین نمایندگان شوراهای معلمان مدارس بهره بگیرد.
در سایر بخش های اقتصادی و مالی آموزش و پرورش و برای فرآیند اعتمادسازی که حلقه مفقوده میان ستاد و صف به شمار می رود ، می توان از این پتانسیل در بخشهای نظارتی آن مانند صندوق ذخیره فرهنگیان که یک موسسه بزرگ اقتصادی اما فاقد بازرس است استفاده نمود. در هرم تصمیم گیریهای نظام آموزشی باید از پتاسنیلهای ارکان مدرسه که مهم ترین آن معلمان هستند استفاده کرد.