زبان و ادبیات فارسی با پیشینهای غنی و پربار یکی از افتخارات کشور ماست که هر ایرانی بدان میبالد.
پیشتر میگفتیم اگر ملت ما هواپیما و قطار نساختهاند اما حافظ و سعدی دارند که در عشق و مهربانی و ادب زبانزد هستند و راه و رسم درست زیستن را میتوان در لابهلای تک تک کتب به یادگار مانده جست و جو کرد.
اما این روزها با مراجعه به مدارس درمییابیم رشته ادبیات و علوم انسانی که تربیتکننده نسلی ادیب و خلاق و جامعه شناس باید باشد در رتبهای پایینتر از دیگر رشتهها است و دانشآموزانش با اعتمادبهنفسی کمتر، تجربی و ریاضی را معدن طلا میپندارند و گریان و نالان از مس وجود این رشته دوران تحصیل را طی میکنند!
درس املا کتاب ندارد و درس نگارش هم اگرچه مدتی است کتابی برایش تألیف شده است اما هم از نظر برخی از معلمان و هم از نظر مدیران مدارس چندان پررنگ و جدی گرفته نمیشود.
آنقدر که برای زبان و ریاضی دوره و کلاس و آموزشگاه است کسی دلواپس ادبیات، زبان فارسی و هویت ملی نیست.
این روزها دیگر دانشآموز عشق شیرینی که در دل ابیات حافظ نهفته است را نمیپسندد و پندهای سعدی سنگ سراچه دلشان را نرم نمیکند.
در کتب فارسی ، درسهایی با نام درس آزاد با رویکرد ادبیات بومی گنجانده شده است ؛ معلمان خوشذوقی که این درسها را جدی بگیرند و دانشآموز را بهعنوان مؤلف یک درس کتاب بر اساس سلیقه و تنوع فرهنگی و اجتماعی منطقه خود بار آورد انگشتشمار دیدهایم.
این درسها که از دوره ابتدایی تا متوسطه دوم در کتاب فارسی قرار گرفته است معمولاً برای معلم و دانشآموز « استراحت » تلقی میشود و گذر از آن با توضیحی اندک همراه است که نه دانشآموز مطلبی فرا میگیرد و نه معلم خواستهای جدی از آن دارد.
مسابقات فرهنگی و هنری مدارس که یک بخش آن شعر، داستان و ادبیات است متعلق به حوزه پرورشی است و معلوم نیست چگونه دانش آموزان در این زمینه باید مهارت داشته کسب کند ؟
در درس ادبیات که نکته غالب کلاس تستزنی و حل سؤالات است طعم شیرین ادبیات ایرانزمین در لابهلای ورقهای کتب قطور کمکآموزشی گم شده است و کسی هم در این میان از معلم ادبیات نخواهد خواست اسامی نویسندگان و شاعران تربیتکردهاش را بگوید.
در حوزه پرورشی هم نیرویی نامتخصص باید باری بر دوش می کشد که از عهده اش خارج است و اصولاً برنامههایی که یک معلم پرورشی دارد بیشتر مذهبی و اعتقادی است تا علمی و آموزشی یا ادبی.
چند سال پیش که داوری متنهای جمعآوریشده دانش آموزان را در حوزه ادبیات و شعر بررسی میکردم در فرم امتیازدهی قید شده بود: دانشآموز فوق به استناد رأی هیئتداوران بهعنوان مقام اول در رشته شعر یا داستان معرفی میگردد. کسی دلواپس ادبیات، زبان فارسی و هویت ملی نیست.
زیر برگه نیز با مهر و امضای مدیر مدرسه همراه بود اما نکته این بود که در متن اثر شعر معروف حافظ:
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
بهعنوان شعر دانشآموز ارسال شده بود!
این ابیات آنقدر معروف است که بتوان تشخیص داد شاعرش دانشآموز پایه هفتم نیست ؛ ماجرا در این است که اصلاً داوری صورت نگرفته و آثار نخوانده برگزیده مرحله مدرسه شده است.
به نظر میرسد آموزش و پرورش و نهادها مؤثری که بودجه، اعتبار و وظیفه ذاتی آنها تربیت شهروند آگاه و رشد شخصیت و اندیشه دانشآموز بوده است با پاهایی لنگ و خسته مسیر را پیموده است و در ابتدای کارگاهی راه هم اشتباه رفته است.
با توجه به اهمیت تفکر انتقادی در جامعه و نقش و ارزش درس ادبیات بهعنوان درس تأثیرگذار در این زمینه انتظار است آموزش و پرورش در تعریف و آموزش مفاهیمی چون ادبیات، انتقاد، آزادی و استقلال فکری و اندیشیدن دقت و حساسیت بیشتری داشته باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید