اقدام وزیر محترم آموزش و پرورش در بازپسگیری شکایتش از یک معلم، رفتاری نیک و برآمده از خویی مصالحهجوی است که جای تقدیر و تشکر دارد. این اقدام نشان داد که توقع از برنشستگان در مسندهای فرهنگی به مراتب بیش از کسانی است که در دیگر مناصب نشستهاند و نیز بیانگر آن است که الگوسازی رفتاری از سوی کسانی که مخاطبان و ابواب جمعی میلیونی دارند، هم ضروری است و هم درسآموز.
انصاف دهیم و یک سویه قضاوت نکنیم؛ اگر انتقاد و اعتراض، حق شهروندی است، پاسداری از حرمت شخصیت و دفاع در برابر اهانت نیز یک حق مدنی و بلکه انسانی است.
افراد باید بدانند که فهم این «حق و تکلیف» دوسویه، به بنیانگذاری یک جامعهی سالم با شهروند مسئول میانجامد و نوشتن بیمحابا در کانال شخصی و تزیین آن به کاریکاتور تمسخرآمیز در هیچ قاموسی از نقد و اعتراض پذیرفته نیست. نیز ادا و اطوار «پویشسازی» و «هشتگگذاری» در دفاع از یک توهین که تلویحاً با تهدید همراه بوده، خود مشارکت در یک بزه است و نمیتوان از یک سو ژست همبستگی گرفت و از دگرسو بهگسست امنیت روانی افراد بیاعتنا بود.
اقدام آن معلم-که به صِرف حضور در این صنف باید محترم دیده شود- البته اقدامی غیرقابل دفاع بود و در خوشبینانهترین فرض، باید ناشی از عصبانیت و برآشفتگی تلقی گردد.
اظهارنظر در مورد حکم دادگاه و تجویز شلاق در حیطهی صلاحیت این قلم نیست، اما کاش پویشگران اجتماعی -که داوطلب شلاقخوری(!) به جای همکارشان شدند- ابتدا این همکار عزیز را به ناروا بودن عملش آگاه میکردند و زان پس فدیه از ران خویش میدادند؛ که ندادند!
از قضا فدیهی اصلی را خود وزیر و معاونش -که مورد تمسخر کاریکاتوری و تهدید واقع شدهبودند- دادند و آن، گذشت از شکایتشان بود و کسی به این دو دستمریزادی نگفت.
اگر بنا به «پویشگری» و «هشتگگذاری» است، من یکتنه به وزیر و معاونش به خاطر گذشت از مجازات یک «معلم» میگویم:
دستمریزاد!
...و یا به قول حرفهایترها:
مچکریم!
روزنامه اطلاعات