چاپ کردن این صفحه

« و آنگاه که گرد باد ستم و تزویر ، فضا را غبارآلود می کند ، تو هم از نبودن یاران موافق ، شکوه سر داده ای »

به مناسبت بزرگداشت روز حافظ

فاطمه سادات اشرفی زاده / عضو شورای نویسندگان صدای معلم

به مناسبت بزرگداشت روز حافظ
حافظا شعرت زمزمه زندگیست ؛ کلامت زاییده عشق است و شور آفرین
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد /
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم /

عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش /
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام /

با تو همسفر باد صبا گشتیم و پیام دلدار را باز گفتیم

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را /
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را /

در مکتب تو عشق گنجی است که
با ارزش ترین عنصر هستی است

گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما/
سایه ی دولت بر این کنج خراب انداختی/

جان رفت بر سر می و حافظ به عشق سوخت /
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند /

از کلامت درس مهر و دوستی آموختیم

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست /
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست /

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود /
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت /

از تو درس وفاداری را آموختیم که " سر و زر و جان " را نثار یاری کنیم که "حق صحبت مهر و وفا نگهدارد "

همراه تو قدم در راه عشق نهادیم و سختی های راه عشق را طی کردیم

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست /
آنجا جز آنکه جان بسپارند ، چاره نیست/

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم /
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور /

از تو آموختیم راز جاودانگی ، عشق ورزیدن است

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق /
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما /

طفیل هستی عشقتد آدمی و پری /
ارادتی بنما تا سعادتی ببری /

کلامت زهد ریایی را به سخره می گیرد

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم /
با ما به جام باده صافی خطاب کن /

باده نوشی که در آن روی و ریایی نبود /
بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست /

در مکتب تو " رند عالم سوز " مقامی برتر از دبن فروشان متظاهر دارد

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی /
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را /

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را /
سماع وعظ کجا ، نغمه ی رباب کجا /

و آنگاه که گرد باد ستم و تزویر ، فضا را غبارآلود می کند ، تو هم از نبودن یاران موافق ، شکوه سر داده ای

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند /
کس به میدان در نمی آید ، سواران را چه شد /

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست /
عندلیبان را چه پیش آمد ، هزاران را چه شد /

به مناسبت بزرگداشت روز حافظ

و گاه در اوج نامیدی ، آرزوی وزیدن نسیمی موافق را در ذهن پرورانده ای

شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی /
مردی از خویش برون آید و کاری بکند /

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ /
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی /

حافظا ، تصویر سازی و قدرت تخیل ، زیبایی کلامت را به اوج می رساند

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد /
گر برگ عیش می طلبی ، ترک خواب کن /

حافظ ! شعرت ، بخشی از هویت تاریخی ایرانیان است که در خلوت و در آیین ها ، همراه همیشگی ماست.

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ /
که بر کلک تو افشاند فلک ، عقد ثریا را /


به مناسبت بزرگداشت روز حافظ

یکشنبه, 19 مهر 1399 15:08 خوانده شده: 649 دفعه

در همین زمینه بخوانید: