تحجّر چیست می خواهی بدانی؟
رَهی از آن به یُمنِ نکته دانی؟
چرا که زیستن در خوابِ غفلت
نمی اَرزَد به بیش از یک قرانی
در اینجا عقل و جهل اندر ستیزَند
طرفدارانِ هر یک پاسبانی
کنند ، از باورِ خود تا توانند
بدست آرَند شایَد ، لقمه نانی
میانِ آن دو فرق است ، از کجاها؟
ببایَد یافت نانِ زندگانی
بگویند اجتماعِ عقل خواهان
که بی تدبیر دارد ، ناتوانی
کتابِ زندگانی را ز اوّل
به تغییرِ مناسب گر نخوانی
تو را حاصل ز عمرت هیچ نایَد
جُز از بر خود سواری ، خود دَوانی
مگر روزی به عقل وزورِ بازو
ز چنگِ جهل وَرزان ، بر سِتانی
بُوَد امّا به جمعِ جهل خواهان
تَقَیُّد بر حیاتِ جاودانی
که گویَد آدمی روزی گُنَه کرد
تو حاصل از گناهی ! خود ندانی
چون از نسلِ چنین نا مرد مردی
بخواهی یا نخواهی هم ، همانی
اگر خواهی شوی پاک از گُناهَت
وجوهی را نپردازی کَلانی !
برایِ پرسش از نا کرده جُرمَت
روی دوزخ در آنجا بر چلانی
بسوزی زنده گردی باز سوزی
به آتش در زمانِ نا تمامی
ولی بخشش ز ما گیری در آنجا
ز دوزخ می شود ، خود را رهانی!
قساوت در میانِ جمعِ اینان
بُوَد تنها مدالِ قهرمانی
جهنّم کرده این باور ، زمین را
شده این زندگانی ، زنده مانی !
کنند این باورِ خود را عجیب است
روایت از خدایِ ، مهربانی
اگر بن بست باشد راهِ توجیه
بگویند از فلان ابنِ فلانی
به آنکه ، راهِ نان خوردن عمل نیست
شده نقلِ روایت کار دانی !
تو گر روزی تحجّر را شناسی
یقین کن پیر هم باشی ، جوانی
نشانِ عاشقی آن نیست گویی
نشانی را به پیشانی نشانی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید