در این روزها و احوال کرونایی مردم ، کمپین های پی گیری مطالبات معلمان در فضای مجازی با حضور پرشمار همکاران، در جریان است .
اینکه کمپین های مجازی تا چه حد می توانند در تحقق مطالبات موثر باشند بحث دیگری را می طلبد.
گاها هم مواضع متضاد و تقابلی در میان گرداندگان و مدیران کمپین ها دیده می شود!
قاعدتا اگر هدف یکی ست بایست هم افزایی و همکاری شود.
چرا که تقابل ها موجب تضییع انرژی جمعی و باعث ایجاد تردید همیشگی در اذهان معلمان برای کار جمعی می شود. چگونه می توانیم به عنوان "جامعه معلمان" دیدگاه سیاسی مشخص و مختص معلم را در فردیت خودمان پرورش دهیم که منجر به عملکرد سیاسی منسجم شود و از هضم شدن در جریان های فصلی سیاسی و کاگری برای سیاست بازان قدرت طلب رهایی یابیم؟
امیدوار باشیم به اینکه گردانندگان و مدیران کمپین ها در دام احزاب و جریان های سیاسی فصلی که تنها هدف شان، پیروزی در صفحه قدرت است، نیافتاده باشند .
اما بعد ، مرور تاریخ آموزش و پرورش نشان می دهد از زمانی که آموزش و پرورش در ایران به شکل رسمی و شیوه نوین پایه گذاری شده است ، فاصله بین دریافتی و مزایای معلم با سایر اقشار و کارکنان جامعه بوده است و معلمان و خانواده آنان مجبورند؛ در میان ملتی که ولع و حرص عجیبی برای زندگی لوکس دارد، روش امساک را پیشه کنند و بسیاری از مظاهر زندگی مدرن را بر خود حرام شمارند.
یا برای جبران کاستی ها ،مشاغلی را علاوه بر معلمی پیشه کنندکه اغلب مانع و نافی لزوم تحقیق و مطالعه مداوم معلم برای توسعه فکری خودشان است.
در برابر دیدگان خانواده های معلمان ، منتفعان از مظاهر لوکس زندگی ،همشاگردی یا شاگردان دیروز معلمان هستند که در مشاغل دولتی هم عرض یا از طریق مشاغل آزاد فراهم می شود و فغان معلمان از تبعیض نکته ایست که حاکمان همواره مانع رسیدنش به افکار عمومی می شوند تا افکار عمومی متوجه شود که فریاد معلمان نه از روی زیاده خواهی بلکه از تبعیضی ست که ما بین خود و همترازانشان در سایر سازمانها می بینند.
و حاکمان و رسانه هایشان به تلافی ،پرداخت مطالبات به جا مانده و بدهی های خود یا پرداخت حق التدریسی ها را نیز ابزاری برای تحقیر معلمان در منظر افکار عمومی تبدیل می کنند و اعتماد به نفس این قشر را نشانه می روند.
اما در شرایط اضطرار فعلی که اقتصاد نحیف و ناتوان ما تقریبا تعطیل شده است و بسیاری از مشاغل به حالت تعلیق و تعطیل در آمده اند ، کارگران روز مزد و مشاغلی که بایست روزانه فعالیتی داشته باشند تا اندک درآمدی نیز داشته باشند،اکنون مشاغل و درآمد خود را از دست داده اند .
سالهاست که نظم اقتصادی اختصاصی کشور ، ملت را به دو قشر اکثریت فقیر و اقلیت ثروتمند تقسیم کرده است و عملا طبقه متوسط برچیده شده است. و فقر و آهنگگوش خراش آن برای گوشها و دیده های ما غریبه نیست اما اکنون خطر گرسنگی بخش عظیمی از جامعه را تهدید می کند و دولت توان حمایت حداقلی را نیز از اقشاری که سالهاست زیر خط فقر اتراق کرده اند و افرادی که کار و در آمد خود را به دلیل شرایط ویژه از دست داده اند، ندارد و این ناتوانی برای اقتصاد تحریمی و فساد خیز ما محتمل بود که حتی قبل از شرایط فعلی نیز توان تامین رفاه حداقلی خود را از دست داده بود .
در چنین شرایطی می طلبد که معلمان که از حداقل دریافتی ها برخوردار هستند طرح و اصرار بر مطالبات به حق خود را تا بازگشت جامعه به شرایط عادی به تعویق و تاخیر بیاندازند تا بار دیگر احساس مسئولیت اجتماعی معلمان نسبت به سرنوشت و احوال مردم متجلی شود. چرا تشکل های صنفی معلمان از حد چندین امضا فراتر نمی رود؟
عاقلانه هم هست ؛
وقتی ذیل نگاه مصرفی به تعلیم و تربیت گوش شنوا و اراده ای برای شنیدن و درنگ بر مطالبات معیشتی معلمان نبوده و نیست و جامعه نیز در شرایط اضطراری به سر می برد؛ طرح مطالبات معیشتی را می توان به سمت مطالبه رسیدگی به اقشار بیکار و بدون درآمد جامعه تغییر مسیر داد و از این فرصت توقف استفاده کرد و مطالبات را به سمت لزوم دخالت دادن در برنامه ریزی های آموزشی و اجازه فعالیتهای صنفی و امتناع از برخوردهای قضایی با معلمان مطالبه گر سوق داد و برای تقویت توان و نگاه انتقادی به برنامه های آموزشی و درسی و نقش کم رنگ و فرمالیته معلم در این پروسه استفاده کنیم .
و در خلوت خویش به این سوال فکر کرد که چگونه می توان در نگاه مصرفی به آموزش و پرورش ترک هایی انداخت و گفتمان سرمایه انسانی را به بطن جامعه برد که در پی آن افکار عمومی نیز مطالبه گر ارتقای شان و شرایط معیشتی معلمان فرزندانشان شوند؟
قطعا بخشی از سرخوردگی و نزول شان و منزلت معلمان در نزد افکار عمومی بستگی به عملکرد خود ما در فصول تحولات سیاسی و انتخابات ها دارد!
چگونه می توانیم به عنوان "جامعه معلمان" دیدگاه سیاسی مشخص و مختص معلم را در فردیت خودمان پرورش دهیم که منجر به عملکرد سیاسی منسجم شود و از هضم شدن در جریان های فصلی سیاسی و کاگری برای سیاست بازان قدرت طلب رهایی یابیم؟
چرا تشکل های صنفی معلمان از حد چندین امضا فراتر نمی رود؟
عده و دایره ارتباط ما از خیلی از فاتحان انتخابات ها و سیاست بازان وسیع تر است!
چرا چنین ناتوانیم از تاثیرگذاری بر سرنوشت خویش ؟
و علت عدم استقبال ما از کار منسجم صنفی و تشکیلاتی چیست ؟
چگونه می توانیم با قبول واقعیت های پیرامون و محدودیت ها، کار صنفی منسجم و تاثیر گذار بر سرنوشت خود و جامعه پی ریزی کنیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید