چاپ کردن این صفحه

" آیا تربیت‌های امروزی، جوانان قوی، مقاوم و باتدبیر پرورش داده است که روحیهٔ ایثار را در خود پرورده باشند، یا اینکه راحت‌طلبی، فرافکنی و منفعت‌طلبی شخصی را به‌عنوان اوج تدبیر به آن‌ها معرفی کرده و محبت و همراهی را فقط به‌عنوان لقلقه‌های عاشقانه به آنان آموخته است؟ از واقعیت‌های امروز جامعهٔ ما این است که ارزش‌هایی مثل صبوری و از خود گذشتگی که از فاکتورهای موفقیت در زندگی متأهلی است، کمرنگ شده و مدام صحبت از حق و حقوق است؛ رویهٔ جاری در زندگی اخلاق نیست، بلکه حقوق فردی است "

فرزندان طلاق و تربیت های امروزی ... اگر مادرم مرا دوست داشت، چرا رفت؟!

زهرا نصیری/ آموزگار مقطع ابتدایی - روزنامه نگار

فرزندان طلاق و تربیت های امروزی

طبق روال معمول جامعهٔ ما، برای یک ازدواج همه‌چیز به سرعت اتفاق می‌افتد؛ آشنایی، خواستگاری، برگزاری جشن و شروع زندگی... زندگی خیلی آرام و زیبا شروع می‌شود؛ وعده‌های همراهی در فراز و نشیب‌ها و خرج محبت تا انتهای دنیا، چاشنی زندگی است، اما آیا فرزندان بالغ‌ شدهٔ ما که اکنون سکان یک زندگی را به‌دست گرفته‌اند، نگاه روشن و تعریف دقیق و واقعی از زندگی و فراز و نشیب‌های آن دارند؟

آیا تربیت‌های امروزی، جوانان قوی، مقاوم و باتدبیر پرورش داده است که روحیهٔ ایثار را در خود پرورده باشند، یا اینکه راحت‌طلبی، فرافکنی و منفعت‌طلبی شخصی را به‌عنوان اوج تدبیر به آن‌ها معرفی کرده و محبت و همراهی را فقط به‌عنوان لقلقه‌های عاشقانه به آنان آموخته است؟

فرزندان طلاق و تربیت های امروزی

نیازی نیست که به گذشته‌های خیلی دور رجوع کنیم، کافی است به زندگی دو نسل گذشته نگاهی بیندازیم و شرایط زندگی آنان را با وضعیت کنونی بسنجیم؛ زندگی در هر زمان سختی‌های خود را داشته است، اما آمارها پیام تلخی دارد؛ چراکه هر روز بر تعداد طلاق افزوده می‌شود و در مقایسه با سرعت پیشرو طلاق، تعداد ازدواج رو به کاهش گذاشته است. پیام این واقعیت اجتماعی چیست؟ آیا در جامعهٔ ما ارزش‌هایی مانند تعهد، مسئولیت‌پذیری و از خود گذشتگی رنگ باخته و راحت‌طلبی و خودبینی پررنگ شده است؟
آن قدیم‌ترها وقتی زندگی به پدر و مادرها فشار می‌آورد و از هم ناراحتی و کدورتی پیدا می‌کردند، بچه‌ها بهانهٔ قشنگی برای در کنار هم ماندن و تحمل سختی‌ها بودند، اما اکنون چرا فرزندان به‌راحتی نادیده گرفته می‌شوند؟ آیا پدر و مادرها خودخواه شده‌اند، یا فرزندان دیگر جایگاه قبلی را در زندگی‌ ندارند؟
اگر مادرم مرا دوست داشت، چرا رفت؟!
پری 11 ساله در یکی از بهترین مدارس شهر مشغول تحصیل است و از رفاه زندگی هیچ کمبودی ندارد، اما سه سال است که سایهٔ مهربان مادر را بر سر خود نمی‌بیند. نه اینکه مادرش از دنیا رفته باشد و پری به یاد مهربانی‌های مادرش دلتنگ او شود، نه. پدر و مادر او که نتوانستند به «شعار» زیبای همراهی پایبند باشند، طلاق را راه نجات خود از زندگی که باب میلشان نبود دانستند و در پی آن، مادر رفت. اکنون بزرگترین دغدغهٔ پری که در دوران بلوغ قرار دارد و کم‌کم با مسائل این دوران مواجه می‌شود، این است که «اگر مادرم مرا دوست داشت، چرا رفت؟!»
فرزندت بزرگ خواهد شد، تو جوانی‌ات را دریاب!
از واقعیت‌های امروز جامعهٔ ما این است که ارزش‌هایی مثل صبوری و از خود گذشتگی که از فاکتورهای موفقیت در زندگی متأهلی است، کمرنگ شده و مدام صحبت از حق و حقوق است؛ رویهٔ جاری در زندگی اخلاق نیست، بلکه حقوق فردی است.
فرزندان طلاق و تربیت های امروزی  بسیار شاهد آن هستیم که وقتی افراد در زندگی خود دچار بحران و مشکل می‌شوند و برای حل مشکل ـ به‌جای رجوع به مشاوری دانا ـ از اطرافیان راهنمایی می‌خواهند، با این پاسخ مواجه می‌شوند که «فرزندت بزرگ خواهد شد، تو جوانی‌ات را دریاب!»

آری، فرزند بزرگ می‌شود، مدرسه می‌رود، دانشگاه می‌رود، ازدواج می‌کند و... اما از خود پرسیده‌ایم که چگونه؟ آیا به این فکر کرده‌ایم که این بزرگ‌شدن با چه چالش‌هایی همراه خواهد بود و جای خالی پدر یا مادر چگونه در زندگی او ـ که در میان مردم برچسب فرزند طلاق را خورده ـ پر خواهد شد؟

آیا به این اندیشیده‌ایم که فردای روشنی که برای فرزندمان آرزو داشتیم، بعد از طلاق والدینش، چه رنگی خواهد داشت؟ اصلاً چه تضمینی وجود دارد که آن فرزند، بحران ناشی از جدایی پدر و مادر را تاب آورد و به فردایی هرچند خاکستری برسد! همان‌طور که شیرین نوجوان نتوانست با این موضوع کنار بیاید و بعد از جدایی والدینش دست به خودکشی زد.


فرزندان، قربانیان طلاق
اگر با چشمی باز و واقع‌بین به اطرافمان نگاه کنیم، به‌راحتی آثار طلاق را بر زندگی فرزندان خواهیم دید. گاهی حتی حرف طلاق هم کار خود را می‌کند. حامد، نوجوانی 17 ساله است که مادرش دیگر تحمل تهمت‌ها و بداخلاقی‌های همسرش را نداشت. او تصمیم به طلاق گرفت و اگرچه هرگز اقدام نکرد، با جدیت تصمیم خود را مطرح کرد و مدام با این تصمیم به تهدید همسرش پرداخت تا اینکه فضایی متشنج در خانه حاکم شد. حامد که دچار بار روانی سنگینی شده بود، می‌گفت در میان دوستان و اطرافیان تحمل این‌ را ندارم که مادرم... در پی این فشار روانی، حامد ابتدا به سیگار و سپس به اعتیاد به مواد مخدر روی آورد و طولی نکشید که مبتلا شد؛ شرایط حامد به چنان معضلی تبدیل شد که پدر و مادرش بداخلاقی‌ها و تهدیدهای یکدیگر را فراموش کردند و گرفتار فرزند از دست رفته خود شدند.


گاهی «طلاق» بهترین گزینه است آیا در جامعهٔ ما ارزش‌هایی مانند تعهد، مسئولیت‌پذیری و از خود گذشتگی رنگ باخته و راحت‌طلبی و خودبینی پررنگ شده است؟
در جامعهٔ ما که فرهنگی برگرفته از تعالیم اسلام دارد، خانواده نهادی ارجمند است، از این‌رو طبیعتاً باید طلاق را آخرین گزینه برای حل مشکلات دانست.
نمی‌توان برای شرایط گوناگون، یک نسخه را تجویز کرد؛ گاهی اوقات وضعیت والدین یا یکی از آن‌ها در خانواده به‌گونه‌ای است که نجات فرزندان در گرو طلاق است، اما نباید فراموش کنیم که طلاق، آخرین گزینه است، که برای قدم نهادن در مسیر آن، باید از مشاوری متخصص و خیرخواه چاره‌جویی کرد.
ما در این نوشتار، با ذکر مثال‌های واقعی از زندگی‌های بحران‌زده، بر آن بودیم که به تأثیر طلاق بر زندگی فرزندان خانواده بپردازیم. شکی نیست که والدین نیز همانند فرزندان حق دارند از زندگی آرام و دلخواه بهره‌مند شوند، اما برای رسیدن به این مطلوب، طلاق مسیر پرهزینه‌ایست که معمولاً فرزندان قربانیان آن هستند.

ماهنامۀ رشد آموزش خانواده


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فرزندان طلاق و تربیت های امروزی

سه شنبه, 12 اسفند 1398 15:40 خوانده شده: 624 دفعه

در همین زمینه بخوانید: