چاپ کردن این صفحه

" بی نیازی از « معلم » امری محال است اما این کدام معلم است که مکتب « مدرسه زدایی » سعی دارد فراهمش کند ؟ "

" مرگ مدرسه " و معلمان حرفه ای

علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم

"هر چند « مدرسه زدایی » آن طور که در نظریه های پیش گفته ی ایلیچ نمایان است ، ظاهرا در راستای بی نیازی از معلمان می کوشد اما انتقادی که او از معلمان می کند و اصرار و تاکیدی که بر ضرورت دور ساختن آن ها از فرآیند تعلیم و تعلم می وزد ، بیشتر متوجه شکل و فلسفه و روشی است که هم اکنون در آموزش توسط معلمان به کار گرفته می شود و به نوعی استبداد و سرکوب شخصیت شاگردان منتهی می گردد . بنابراین، بی نیازی از « معلم » امری محال است اما این کدام معلم است که مکتب « مدرسه زدایی » سعی دارد فراهمش کند ؟ " ( 1 )

مرگ مدرسه و نقش معلم حرفه ای در احیای کارکرد مدرسه

بارها از زبان برخی فعالان تشکل ها و رسانه ها و نیز مسئولان وزارت آموزش و پرورش شنیده ام که آموزش و پرورش باید یک گفتمان ملی تبدیل شود و یا برای تحول در آموزش و پرورش به یک " عزم ملی " نیاز داریم .

اما بسیار کم دیده و یا خوانده ام که این هدف چگونه باید محقق شود ؟

در طول 4 دهه پس از انقلاب اسلامی تاکنون ، زمانی که بحث از " مشارکت " به میان آمده است در ورای شعارهای زیبا و دهان پرکنی که مسئولان سر می دهند چیزی که بیشتر مد نظر است مشارکت  مالی در کمک به مدرسه برای سرپانگاه داشتن ظاهر مدرسه است .

مدیر مدرسه هم به جای این که راهبر آموزشی و یا برنامه ریز باشد اکثریت فعالیت هایش در امور خدماتی و کارپردازی تعریف شده است .

کارکرد انجمن اولیا و مربیان هم بیشتر اوقات بازوی مدیر مدرسه  برای توجیه اولیا جهت اخذ دریافت پول برای اداره حداقلی مدرسه تنزل یافته است . تجارب و مشاهدات می گویند در این حوزه علایق معلمان را اکثرا مطالبی مرتبط با حقوق و معیشت و نیز عزل و نصب های مدیریتی تشکیل می دهند و البته این خود از نشانه های مهم " مرگ مدرسه " است

مدارس غیرانتفاعی هم در زمینه برنامه ریزی و تولید محتوا وارد نمی شوند و یا اجازه نوآوری و خلاقیت ندارند .

سرپرست وزارت آموزش و پرورش درباره خصوصی‌سازی و نقش آن در هوشمند‌سازی مدارس در نشست خبری نمایشگاه الکامپ  29 تیرماه  می گوید:

«باید برای جامعه توضیح دهیم که بین خصوصی‌سازی و استفاده از ظرفیت بخش خصوصی تفاوت وجود دارد. بخش خصوصی نقشی در محتواسازی برای آموزش و پرورش ندارد. ما برای هوشمندسازی قطعا باید از همه ظرفیت‌ها ازجمله بخش خصوصی، حاکمیت و دولت استفاده کنیم. »

« صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )

پرسش « صدای معلم » از آقای حسینی این است که آیا بخش خصوصی می تواند در " تولید محتوا " ی آموزشی نقش داشته باشد و یا این که مطابق عادت مرسوم در 4 دهه اخیر قرار است محتوایی یکسان و از پیش تعیین شده بدون مشارکت عمومی و نخبگان در یک فرآیند از بالا به پایین دیکته شود ؟

آیا معنای بخش خصوصی همانند سایر سیستم های آموزشی توسعه یافته اجازه مشارکت و نشو و نمای نگرش ها و اندیشه های گوناگون و حتی متضاد است که " حق انتخاب " عینیت پیدا کند و یا این که بخش خصوصی در آموزش و پرورش فقط در ساختمان مدرسه و یا تغذیه و ساعات اشتغال دانش آموزان در مدرسه و نهایتا در میزان قبولی در کنکور تعریف و تببین می شود ؟

آیا در این سیستم آموزشی " توران میرهادی ها " خواهند توانست ایده های آموزشی و ناب خود را به جامعه عرضه کنند و یا قرار است همه از یک مدل کلیشه ای و ثابت پیروی و تبعیت کنند ؟ "

شاید تصور بر این است که در آموزش و پرورش اتاق فکری وجود دارد و متناسب با نیازها و شرایط برای " مدرسه " برنامه ریزی می کند اما واقعیت آن است همان نقشی که برای مدیر مدرسه به عنوان یک " تدارکارتچی " تعریف شده است در هرم مدیریتی این وزارتخانه نیز کم و بیش مشاهده می شود .

آن چه که مبرهن و قابل اثبات است این است که " تفکر " و " خلاقیت " در سطوح نظام آموزشی ما " غایب بزرگ " است .

فقدان این عنصر بی بدیل در محتوای نظام آموزشی موجب قلب و حتی معکوس شدن کارکرد مدرسه شده است و آن گونه که مصطفی قادری اشاره می کند به جهت گیری های سیاسی ، اقتصادی و مذهبی تغییر ماهیت داده است .

یک بار دیگر به ابتدا بازگشته و پرسش خود را تکرار می کنم :

" آموزش و پرورش در ایران چگونه باید به گفتمان ملی " تبدیل شود ؟

آیا اساسا در چنین نظام آموزشی متمرکز و متصلبی امکان تحقق چنین فرضیه ای قابل تصور و یا تحقق است ؟

زبان برنامه و گردش امور در آموزش و پرورش ما ، " بخشنامه " است یعنی چیزی که از بالا و کسانی که احتمالا مسائل را بهتر و عمیق تر درک می کنند برای مدرسه و اداره آن  دیکته می شود  و دیگران و یا ذی نفعان نیز بدون هر گونه پرسشی و یا مطالبه ای تن در می دهند .

اما آیا فقط مشکل و یا آسیب در گردش کار و جهت آن خلاصه می شود ؟

سال ها اجرای چنین برنامه ای از بالا موجب شده است که جسارت و یا شجاعت ایجاد تغییرات و یا اصلاحات آموزشی نیز از ذی نفعان که عبارت از دانش آموزان ، معلمان و  اولیای دانش آموزان هستند نیز سلب شود .

مدرسه یک واحد انسانی است و سیطره نگاه مکانیکی و ابزاری بر آن موجب شده است تا مدرسه از روح و کارکرد اصلی خویش تهی شده و در نهایت " کارآمدی " خودش را از دست بدهد و نتواند نیازهای فرد و جامعه را اقناع و یا ارضا نماید .

این جا است که احساس می شود مدرسه در جامعه وجود خارجی ندارد و یا مدرسه قادر نیست خروجی های کارآمدی برای جامعه فردا داشته باشد .

مرگ مدرسه و نقش معلم حرفه ای در احیای نظام آموزشی

مصطفی قادری می گوید : ( این جا )

" مدرسه ایرانی باید توسط سه گروه ( نهاد ) و یا افراد اداره شود :

متخصصان تعلیم و تربیت ،والدین و معلمان "

آیا در حال حاضر چنین وضعیتی وجود دارد و میان این سه ضلع این مثلث هم افزایی و اتفاق نظر دیده می شود ؟

زمانی که فرضا یک استاد دانشگاه در مورد مسائل آموزش و پرورش و مدرسه نظر می دهد نخستین کسانی که در برابر او جبهه گرفته و صف آرایی می کنند خود معلمان هستند .

سئوال مشترک و عمومی بسیاری از معلمان این است که آیا این فرد سر کلاس می رود ؟ آیا در این سیستم آموزشی " توران میرهادی ها " خواهند توانست ایده های آموزشی و ناب خود را به جامعه عرضه کنند و یا قرار است همه از یک مدل کلیشه ای و ثابت پیروی و تبعیت کنند ؟

آیا مانند معلمان گچ به دست گرفته و از واقعیت های " کف مدرسه " آگاه است ؟

البته بسیاری از معلمان می پرسند  و خودشان هم پاسخ می دهند .

پاسخ منفی است و چون از نظر ما معلمان آن متخصص تعلیم و تربیت مثل ما نیست اصولا نمی تواند و نباید در مورد مسائل آموزش و پرورش و معلمان نظر بدهد و خود ما بیش از همه به مشکلات و آسیب های این دستگاه واقفیم .

همین وضعیت در مورد والدین و یا اولیاء دانش آموزان هم ساری و جاری است اما نوع نگاه فرق می کند .

زمانی که یک متخصص تعلیم و تربیت که از منظری تئوریک و یا آکادمیک به آسیب های نظام آموزشی می نگرد و نسخه می دهد معلم از این جهت آن کمک را رد می کند که تصور می کند درد مشترکی بین او و آن استاد نمی بیند و او را از جنس معلم نمی یابد اما در مورد والدین آن ها را اساسا فاقد سواد و تخصص برای مداخله در امور مدرسه و نظام آموزشی می پندارد و این بخش فصل مشترک یک معلم با نگاه " حاکمیت " است .

مرگ مدرسه و نقش معلم حرفه ای در احیای نظام آموزشی

در واقع معلمان در کلیت خود را " بی نیاز " از تشریک مساعی این دو عنصر مهم و تاثیرگذار می داند .

اما در این میدان نیز معلمان در کلیت خود فاقد تئوری و یا راه حلی برای آسیب شناسی مسائل و مهارت " حل مساله " هستند .

به این جا که می رسیم برخی معلمان طراحان چنین پرسشی و یا نگارنده را متهم به توهین به ساحت مقدس معلمان و مدرسه می کنند در حالی که مستندات کافی برای اثبات چنین اتهامی را ندارند و این خود سرنخی برای کشف بزرگ ترین مشکل این نظام آموزشی یعنی فقدان تفکر انتقادی است .

بسیاری از معلمان حوصله و یا توان کافی برای مطالعه و ارائه نظر در مورد چنین موضوعاتی را ندارند و این را به وضوح می توان در تعداد بازدیدها و یا نظراتی که پای آن مطلب مرتبط گذاشته می شود رد گیری کرد .

تجارب و مشاهدات می گویند در این حوزه علایق معلمان را اکثرا مطالبی مرتبط با حقوق و معیشت و نیز عزل و نصب های مدیریتی تشکیل می دهند و البته این خود از نشانه های مهم " مرگ مدرسه " است .

حتی زمانی که رسانه ای مانند صدای معلم به چنین مسائلی می پردازد متهم به غفلت و نادیده گرفتن نیازها و مسائل اصلی می شود در حالی که این معلمان فراموش می کنند که چنین موضوعاتی با فسلفه وجودی کار آن ها و مدرسه ربط پیدا می کند و چه بسا دو موضوع یاد شده مانند معیشت و مدیریت هم خود متغیرهای وابسته ای از مسائل بزرگ تر و راهبردی هستند که در ظاهر مهم به نظر نمی رسند و یا برخی جریانات قصد بی اعتبار کردن و با ابتذال کشیدن آن ها و استفاده ابزاری و قلب کارکردهای مدرسه را دارند .

مشکل اصلی در این است که در جامعه ایرانی معلمان خود را " عامل  تغییر " نمی دانند و یا به آن نرسیده اند .

به نظر می رسد هنوز معلمان به نقش راهبردی و کلیدی مدرسه در حل مسائل باوری نداشته و به عنوان یک مساله آن را برای خود و سایر همکاران تببین نکرده اند .

شاید کارکردهای مدرسه و احیای مدرسه حداقل در بعد کالبدی آن به بازخوانی هویت عاملان تغییر در خوانش مجدد تفکر انتقادی و ضرورت بازخوانی در نقش های مصوب بازگردد .

در این مسیر نخستین گام تعریف و احیای فرهنگ پژوهش و مطالبه گری اجتماعی و پی گیری آن توسط " معلمان حرفه ای " است .

( 1 )

دکتر سعید اسماعیل علی ، ترجمه دکتر عباس عرب ، پژوهشی پیرامون چند فلسفه تربیتی معاصر ، چاپ اول 1377 ، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی ، ص 256 - 255

پنج شنبه, 02 مرداد 1398 17:52 خوانده شده: 1222 دفعه

در همین زمینه بخوانید: