تا چندی پیش باور عمومی حتی در خانواده گسترده آموزش بر این استوار بود که بحث " روابط عمومی " جایگاهی در ساختار متمرکز و متصلب آموزش و پرورش ندارد اما نیم نگاهی بر عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی این وزارتخانه در یک سال اخیر و در آخر تغییراتی که در بافت مدیریتی این مرکز مانند بازداشت نجات بهرامی و مرخصی اجباری وی و نیز برکناری محترمانه مرتضی نظری رئیس روابط عمومی به بهانه کوچک سازی سازمانی صورت گرفت نشان از جایگاه برجسته و بی بدیل روابط عمومی در ارتباط با افکار عمومی دارد .
اما چالش اصلی موقعی آشکار شد که رئیس سابق این مرکز بر استقلال ذاتی این وزارتخانه پای فشرد و تصریح کرد :
" دخالت برخی نمایندگان مجلس در امور داخلی استان ها و شهرستان ها به حد غیرقابل تحمل رسیده . مدیران تحول گرای آموزش و پرورش تحت فشار انتصابات قومی و قبیله ای هستند .آموزش و پرورش سازمان رای کسی نیست . "
و متعاقب این موضع صریح خط و نشان نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که دیگر او را تحمل نخواهند کرد . بطحایی قدرت دفاع منطقی و مجدانه از استقلال ذاتی نهاد آموزش و مدیران خود را ندارد
متاسفانه تفسیر باژگونه وزیر آموزش و پرورش از مفهوم " تعامل " که در یک سال جای خود را بیشتر به " معامله " داده است این نیروی تحول گرای آموزش را از مدار خارج کرد تا اثباتی بر این اصل باشد که بدنه آموزش و پرورش و مقامات تصمیم گیر و محافظه کار در آن علاقه ای به ریسک برای همسطح سازی این نهاد با تحولات سریع دنیای مدرن را ندارند .
موضوعی که در این میانه باید روی آن پای فشرد این است که افراد و جریانات بیرون از آموزش و پرورش باور چندانی به استقلال نهاد آموزش ندارند و این البته محدود و مقید به نمایندگان مجلس که در اخیرا نقش " دخالتی " آنان بر وجه " نظارتی " غلبه پیدا کرده است نمی شود و شامل دایره وسیعی مانند سازمان برنامه و بودجه ، استانداران ، فرمانداران ، امامان جمعه و جماعت ، مراجع تقلید ، برخی نهادهای امنیتی و... می شوند .
برای آغاز مفهوم سازی استقلال برای نهاد آموزش شاید مناسب ترین موضع همان نقطه اتصال بین این نهاد با جامعه است که در حوزه کارکردهای واقعی روابط عمومی است .
این گلوگاه می تواند نقطه ثقلی برای پاسخ گو کردن مدیران و مقامات این دستگاه بزرگ باشد ، افرادی که دهه ها است عادت به تربیون های یک طرفه و " رتوش گری " در افواه و افکار عمومی دارند و مواجهه مستقیم با رسانه های مستقل و افکار عمومی " نیمه پنهان " آن ها را عیان می سازد .
به هر روی تغییرات رخ داده نشان داد که بطحایی قدرت دفاع منطقی و مجدانه از استقلال ذاتی نهاد آموزش و مدیران خود را ندارد .
و اما در سوی دیگر قضیه باید بر این اصل مهم تاکید کرد که استقلال این نهاد فقط در سایه تعریف و تبیین هویت حرفه ای معلمان امکان پذیر خواهد بود .
معلمانی که برای خودشان هویت مستقل حرفه ای تعریف کنند و نهادی مانند " سازمان نظام معلمی " در چارچوب مستقل و مدنی جریان قدرت را شفاف تعریف کند خودشان از استقلال آموزش و پرورش دفاع خواهند کرد .
(این یادداشت با برخی تغییرات جزئی در روزنامه شرق امروز منتشر شده است . )