دو طرف دعوا در مانده اند. فرهنگیان دیگر نمی توانند این وضع را تحمل کنند و اربابان امر هم نمی توانند برایشان کاری کنند.معلمان اما یقین دارند آنها می توانند اما نمی خواهند.
لب کلام معلمان در بی عدالتی روا داشتن و فرق گذاشتن بین آنها و باقی حقوق بگیر هاست اما برای بهتر به کرسی نشاندن دعوی خویش، حرف کیفیت آموزش و فضای آموزشی را هم پیش می کشند. گفتن ندارد اما در جامعه ای اسلامی که معجزه پیامبرش کتاب است و در آن به قلم و آنچه می نویسد قسم خورده شده است، قاعدتا اهل مدرسه اش باید چنان قدر ببینند و بر صدر نشینند که حتی فکر بی نانی و بینوایی را نکنند. همچنین در نظامی که انقلابش را انقلاب ارزشها و احیای همان آرمان های اسلامی می پندارد، پس از این چهل سال، سیستم آموزشی آن باید چنان فربه و بالنده شده باشد که معلمانش نتوانند جز به اعتلای فرایند آموزش و پرورش بیندیشند.
اما ؛ تا وقتی که در فرایند بودجه بندی، آموزش و پرورش جزء اولویت های نظام نیست و حتی رتبه سیزدهم را دارد، تا وقتی که بسیاری از معلمان فعال و زبان دار ، زیر لوای امور صنفی ، کار سیاسی می کنند، تا وقتی که معلمان هراسان از حراست برای پیگیری مسائل صنفی خویش، باهم همراه نمی شوند، تا وقتی که مشکلات معلمان، پیراهن عثمان سیاسیون است که گاهی اصول گرایان و گاهی اصلاح طلبان آن را علم می کنند، تا وقتی که نظام آموزشی ، کارخانه حافظه سازی و بنگاه مدرک فروشی است، تا وقتی که امر آموزش، اسیر سیاسی بازی ها و سلیقه کاری های آن همه وزیر اهل و نااهل بوده است ،تا وقتی که همکاری خانه و مدرسه فقط در زمینه بذل پول و وظیفه سرمایه دارها تلقی می شود، تا وقتی که در تصور برخی مسئولین، جمعیت معلمان چون زیادند، اعتراضاتشان هم زیادی تلقی می شود، تا وقتی که ... اصلا تا وقتی که این همه اما و اگر وجود دارد، حتی اگر دیویی یا پیاژه هم وزیر شود، کاری نمی تواند بکنند و ریشه مشکلات معلمان را بکنند.
در تداوم این وضع، اعتراض و اعتصاب فرهنگیان به آسانی فروکش نخواهد کرد. راه حل های آنی و تزریق های چند درصدی به دستمزدها، تنها برای مدتی کوتاه آنها را آرام می کند. هنوز تعیین تکلیف رتبه بندی و امورفاهی و بیمه و باز نشستگی، از اصلی ترین مشکلات معلمان است.
نظام آموزشی برای برون رفت راحت تر از این اوضاع ، خیلی راه ها را امتحان می کند. مثلا پیشنهاد معلم تمام وقت را می دهد. با این که می داند تا بوده ، معلم جماعت به 24 ساعت کار در هفته معروف بوده است و اساسا چون جنس کارش، فکری و فرهنگی است ،نمی تواند تمام هفته اش را اشغال کند و بقیه هفته را باید به بازآموزی و نوسازی ذهنی خویش برای تدریس اختصاص دهد.
وزارت نشینان احتمالا تصور کرده اند چنین که پیداست هم معلمان نمی توانند و نمی خواهند در باقی هفته برای آمادگی آموزشی بکوشند و هم دانش آموزان امروز ، انتظار زیادی از معلمان ندارند، پس شایسته تر آن است آنها را مثل سایر کارمندان تمام وقت بار بیاورند.
این طور هم معلمان دنبال کار و کلاس اضافی نمی گردند و هم نظام مجبور نخواهد بود نیروی جدید استخدام کند.
یک نتیجه ناگوار این امر، تبدیل معلم به ماشین تدریس و ضبط صوت آموزشی است که با بحث روش های فعال تدریس و کیفیت بخشی به آموزش تناقض دارد. در تداوم این وضع نه معلمان بیشتر فکور و فهیم می شوند و نه دانش آموزان خلاق و کجنکاو می شوند. همه چیز دست به دست هم می دهد و به تربیت اهل علمی ساکت و سربه زیر می پرداند تا در حفظ ثبات وضع موجود بکوشند. در تداوم این وضع، اعتراض و اعتصاب فرهنگیان به آسانی فروکش نخواهد کرد. راه حل های آنی و تزریق های چند درصدی به دستمزدها، تنها برای مدتی کوتاه آنها را آرام می کند
اکنون فضای مجازی به کمک معلمان آمده است و آنها را آخر ماه در مدرسه ها متحصن می سازد. اگرچه برخی از معلمان مایوس ، این رفتارها را بیشتر نوعی سرگرمی می پندارند که چون تنها نیستند ، خطر و دردسر زیادی ندارد .با این همه هنگام عکس گرفتن از تحصن خویش، پوستر در دست شان را روبروی صورت شان نگه می داند تا شناخته نشوند.
ضمن این که فرایند تحصن به سبک تازه نیز، جهت پایین آوردن هزینه فعالیت ها و متوجه کردن خانوادهها به مشکلاتشان است که به جای اعتراض در میدان و خیابان شهر در دفتر مدارس دور هم جمع می شوند.
اما نباید فراموش کرد که در تداوم این اقدام، هم دانشآموزان بیگناه سپر بلا قرار داده می شوند و هم به خاطر تکرار حرف دستمزد و درآمد، نقش الگویی معلمان در انظار آنها ضعیف می شود و هم به واسطه کلاس نرفتنشان ، شکاف و اختلاف محسوسی بین آنها با همکاران دفتر نشین صورت می گیرد و ...
نقطه، سر خط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید