مدرسه ، مدار سلامت جامعه است که گفته اند: درب هر مدرسه ای را که بگشائید، درب زندانی را بسته اید.
قاعده براین است که مدرسه به واسطه ماهیتش، نمی تواند سالم و مطمئن نباشد مگر آن که خلافش ثابت شود. به همین ترتیب معلمان نیز مردمی فعال ، دلسوز و صبورند که جز صلاح و فلاح نسل آینده ساز را انتظار ندارند. همه این حرف ها اما تا سالها قبل و پیش از ظهور عصر دیجیتال بیشتر و بهتر گفته و پذیرفته می شد. اکنون که تغییرات بی امان، همه چیز و از جمله آموزش و پرورش را در نوردیده است،نگاهی نو به آنچه در مدرسه می گذرد ضروری است.
از این رو،ماجرای دبیرستان معین در غرب تهران را می توان به مثابه زنگ خطری دانست از آنچه زیر پوست مدارس می گذرد.
در این اتفاق،و بر اساس سیاست محصل محوری نظام آموزشی، ناظم مدرسه و به عبارتی، فقط معلم مورد مواخذه قرار گرفت چراکه معمولا دیواری کوتاه تر از معلم در جامعه فرهنگی ما وجود ندارد.گویی او باید ضمن نگه داری ، تربیت و آموزش بچه های لوس و ننر مردم، به شیوه ی شمع، بسوزد و بسازد و بی صدا بگرید و تنها آب شدن تدریجی اش را دیگران به نظاره بنشینند.
در حالی که در همین چند سال اخیر ، خبر تعرض جنسی به کودکان یا آزار جنسی در خانواده ها و توسط برخی پدران ، ذهن عمومی جامعه را خدشه دار و متاثر نمود. ستایش، کیمیا، آتنا، بنیتا، پریا، مبینا، اهورا نمونههای علنی شدهی این سالها بودند. احتمالا نمونههای فراوان دیگری هرگز آشکار نشده و چونان رازی سر به مهر پنهان ماندهاند. به طوری که رییس اورژانس اجتماعی کشور پیشتر گفته بود که ٢٧۶۵ مورد گزارش کودک آزاری سالانه ثبت شده است که تهران و پنج استان خراسان جنوبی، همدان، فارس، اردبیل و خراسان شمالی در صدر گزارش قرار دارند.
البته در این قضیه، شک نیست که حضور یک معلم به همراه گوشی همراهی که پر از تصاویر مستهجن است، غیر قابل قبول و نابخشودنی است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.با این حال از آنجایی که معلم نگون بخت به گواهی بچه ها و اولیا، عملی خلاف عفت عمومی انجام نداده است و حتی در ویدئوی منتشره، انگار خیلی خوش ندارد به رفتار بچه ها نظر کند،بنابر این نباید نقش و تاثیر دانش آموزان را در این پیشامد از یاد برد.
برخی صدها و هزاران میلیارد از سرمایه عمومی را اختلاس می کنند ولی تنها تصویرشان شطرنجی می شود و از نامشان با یکی دو حرف به اختصار یاد می شود این دانش آموزان نه پسر بچه های دبستانی بودند و نه اهل روستاهای دور افتاده که بشود فریب شان داد و به وعده ای گول شان زد. آنها نوجوانان بالغ دبیرستانی هستند که ساکن پایتخت کشور و برخوردار از خانواده هایی مرفه اند، همین طور چه بسا صفحه ای در اینستاگرام، دوست دختر ، اسباب سرگرمی و تفریح داشته اند و لذا نه محروم از سواد جنسی بوده اند و نه نیازی به اجرای سند 2030 داشته اند. حتی بعید نیست با شیطنت و زیرکی خاص، همه با هم معلم بیچاره را اغفال کرده و در پشت نقاب معصومانه و مظلومانه هویت دانش آموزی خویش مخفی شده اند. با این وجود، ضربه بزرگی به نظام آموزشی و مخصوصا فرهنگی از این رهگذر زده شد که باید به درستی آسیب شناسی و پیشگیری بشود.
اگر چه در متن این ماجرا کسی جز معلم را ندید اما در حواشی آن هم ، همگان ماهی مقصود خویش را از آن صیدکردند. دلواپسان فریاد بر آوردند که این از آثار اجرای قریب الوقوع همان سند منحوسی است که پیشتر هشدار داده بودیم.
براندازان مترصد هم گفتند که آقا معلم، مربی تربیتی و از نوادگان یک آیت الله معروف بوده است.
اصلاح طلبان نیز زیرکانه نظر دادند ؛ گفتیم که بگذارید آن سند اجرا شود تا از بروز چنین وقایعی جلوگیری شود.
سرنوشت معلم بدبخت هم از دیگر بخش های این واقعه است که دادگاه نرفته و محکوم نشده، با اسم و تصویر حقیقی،کوس بی آبروئی اش در فضای مجازی و هر کوی و برزن زده شد و در این حالیست که برخی صدها و هزاران میلیارد از سرمایه عمومی را اختلاس می کنند ولی تنها تصویرشان شطرنجی می شود و از نامشان با یکی دو حرف به اختصار یاد می شود و ... نقطه، سرخط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید