چاپ کردن این صفحه

عدم پاسخگویی به خواسته های معلمان برای آن است که او پرچم دار آگاهی و روشنگری جامعه نباشد ؟

مینو امامی/ همکار صدای معلم

مشکلات معلمان   تمامی بدهکاران معلم وطنم ،

سلام و صدها سلامی که تا به امروز بی جواب مانده است ، به جای همه معلمانی که جواب سلام خود را نگرفته دارفانی را وداع گفته اند نیز سلام.
ما به شما مسئولین به کرات سلام کردیم و بعد به تفصیل ، مصیبت نامه خود را نگاشتیم و شما بی اعتنا از کنار این دل نوشته ها عبور کردید. یا به کرّات تجمع کردیم و شما هرگز ما را ندیدید. دردهای تحمیلی شما به اندازه کافی ما را رنجور ساخته اما بی اعتنایی شما دلمان را بیشتر ریش ریش ساخته است.
کودک شما وقتی آزاری می بیند یا آمالی دارد به سوی شما می آید به امید رهایی از آن آزار یا رسیدن به آن چیزی که حسرتش را دارد یا توان برآوردسازی اش را ندارد. چون شما ولی نعمت آن کودکید. تکلیف شما پاسخگویی به حقوق آن کودک است یعنی تقابل تکالیف و حقوق نقش ها. خوش به سعادت تمامی کودکان وطنم که دادرسی به نام والدین مهربان و دلسوز دارند. البته می دانم عده ای از این حق محروم هستند و آنان کودکان کار یا برده های چرخ های فرسوده اقتصاد بیمار خانواده یا جامعه اند.

اما ما هیچ دادرسی نداریم و سازمان یونسکو وقتی برای بررسی اوضاع آموزشی کشور می آید با خود شما نشست و برخاست می کند و خدا می داند در گوش های آنها چه زمزمه می کنید که با بیان کشور در امن و امان است ( داروغه گونه ) می گذارند و می روند و انگار نه انگار که من معلم در اینجا بدون هر نوع تأمین ، عمر سپری می سازم.

سئوالم این است خارج از ایران از اوضاع ما معلمان مرجعی مطلع هست یا خیر؟!
وقتی به گذشته یعنی اولین اعتراضات معلمان تا به امروز نگاه می کنیم ، یک چیز در همه آنها مشهود است و آن بی اعتنایی و عدم پاسخگوئی مسئولین به خواسته های معلمان است. خوب که فکر می کنم به این نتیجه می رسم که سکوت مسئولین بر اساس یک سیاست درون مایه اندیشه شده است. اما چرا ؟!

اگر قرار باشد به اعتراضات معلمان پاسخ داده شود و مشکلات آنان خصوصا معیشت آنان حل و فصل گردد ، آنگاه معلم شروع می کند به اندیشیدن. ترویج آگاهی و روشنگری . و این به نفع جامعه یا برخی نیست. آتش اعتراضات معلمان امروزه از چه زمانی شدت گرفته است؟ از زمانی که حقوق و پاداش پایان خدمت مدیران کلان کشور توسط چند نماینده افشا و یا مجبور به کنترل گردیده است. پس برای دانستن و ترویج آن باید هزینۀ گزافی پرداخت گردد که یکی از آن هزینه ها ، از دست دادن امتیازات افلاکی یا موقعیت ممتاز این مدیران است.

از یک سو طی 40 سال برای این مدیران ، فاصله نجومی درآمد ماهیانه و سایر امتیازات حقی محرز و بدیهی جلوه داده شده و از سوی دیگر آنان برای این برخورداری ، نیازمند بی نصیبی قشر اعظمی از جامعه از جمله کارگران و معلمان و..... هستند.

چرا برای دانش آموزان مجلس دانش آموزی گذاشته اند اما برای معلمان تشکل مدنی فعالی نیست؟ اولی برای تربیت نقش های سیاسی است که جایگزین خودشان خواهد بود با روش تربیت و آموزش خودشان . دومی اگر قرار است چنین تشکلی داشته باشد بایستی مسئولین پاسخگوی خواسته های آنان به نمایندگی از کل معلمان باشند و چون نمی خواهند چنین شود لذا دستمان خالی است. اگر چنین تشکلی بود دیگر تجمیع بازنشستگان 70 - 90 ساله جلوی مجلس لازم نبود. آنان موظف هستند به تشکل رسمی پاسخگو باشند اما به افراد یعنی حسن و حسین و ..... خیر. برای همین هیچگاه احدی ولو رئیس یا سخنگوی کمیسیون آموزشی مجلس یا فردی از اعضای مجلس یا خود رئیس قوه مقننه برای عرض سلام و شنیدن درد دل های آنان حاضر نشده اند.
آری ،
شما ما معلمان را با هر چوبی که در دسترس داشتید زدید و زدید ، جراحت ظاهری نبود چون تماس فیزیکی صورت نگرفته اما امان از تخریب و جراحت روح و روان و شعور و ادراکمان.

همه ما گه گاهی یاد اولین دریافتی حقوق خود می افتیم زمانی که کرایه تاکسی 5 ریال بود و بلیط اتوبوس شهری 2 ریال و گوشت قرمز کیلویی 250 ریال و..... حقوق مان کم بود اما زندگی مان بد نبود. حداقل آرامش حاکم بود و دغدغه قرض های میلیونی بانک ها نبود. چشم هم چشمی نبود و برای خود ِخویشتن می زیستیم و پای مان را به اندازه گلیم مان دراز می کردیم. خانه هایمان اگر رونق نداشت اما صفا داشت. شهر خلوت بود و محدود انسانهایی اتومبیل داشتند و.... به قول آن همکار نمی گویم برگردیم به 50 - 60 سال پیش ، اما می گویم که با ما هر چه کردید شما کردید. وقتی یک نظام اجتماعی بدون هر نوع برنامه ریزی سیستماتیک یک شبه مدرنیته می گردد اوضاع قمر در عقرب می شود. خرده نظام های کشور با نظام اجتماعی منقلب شده ، متناقض می گردد و پاسخگویی به خواسته ها ناممکن می شود.

شما فقط توقع زندگی را مدرنیته کردید نه محتوا و رفاه زندگی را. ما ماندیم و کار کرده و حق نگرفته و محرومیت از دو دو تای زندگی مدرن. مرفهان با لذت وصف ناپذیر و اعتماد به نفس سر به فلک کشیده از ثانیه های زندگی با تصاحب جلوه های زیبای آن در ویترین مغازه ها و ظاهر و باطن شیک ویلاها و برج های ساخته شده بهره وافر ببردند و ما معلمان انگشت به دهان ایستادیم و تعداد طبقات برج های آنان را شمردیم و یا با نگاه خیره گشته خود اتومبیل براق زیبای آخرین مدل 600 – 800 میلیونی آنان را تا افق تعقیب کردیم. عده ای به ناحق شدند دارندگان همه چیز و عده ای ظالمانه از برخورداری سهم واقعی خود بازماندند. یعنی شد داستان خوردن آهو و گفتن یا هو.


 مشکلات معلمان  ما معلمان در ظاهر بدون هر ولی نعمتی در میان تمامی مشاغل موجود در کشور سِیلون و وِیلون هستیم.
ما معلمان برای بقا و دوام حیات خود و خانواده خود مجبور به فعالیتی هستیم که ارج گذاری ندارد.
ما معلمان هستیم اما دیده نمی شویم.
ما معلمان فعالیت اقتصادی داریم اما برخوردار نیستیم.
ما معلمان شمع فروزان محفل هر دانش آموزیم اما دل افروزی نداریم.
ما معلمان تنها شغل به حال خود رها شده ایم که دلسوز چاره ساز نداریم.
ما معلمان محرومیم. هستند مشاغلی که برخوردار نیستند اما محرومیت ما معلمان در خور شأن مان نیست.
ما معلمان به جز مهربانی و صبوری و گذشت هیچ معامله ای با فرزندان شما نداشته ایم اما در مقابل این فداکاری ها ، تمامی نامهربانی ها از سوی شما بر ما مستولی گردیده است.
ما معلمان دیوار کوتاه متهم سازی تمامی کوتاهی های سیاستمداران و کارگزاران نظام های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشوریم.

و امروز وزیر آموزش و پرورش ،
شما همانند وزرای سابق ، ما را در بی نصیبی از حقوق و امتیازات خودمان تنها گذاشتید.

من معلم در این جامعه فقط پشت صندوق آرانشین یا رأی دهنده نیستم. چرا ما معلمان را سیاهی لشکر مطامع سیاسی خود فرض می کنید ؟ شما با سودجویی از جاذبه تحریک افکار عمومی یا وعده های تو خالی غیر عملی ، در هر بار ما را از خود بیخود می کنید اما باز مغبون مائیم. و چرا برخی از ما معلمان هر بار خطا می کنیم؟ آزموده را آزمودن خطاست اما هر بار ما ضرر می کنیم .

تبدیل واقعیت پرداخت دیون به مطالبات از جمله دهن کجی های نابخشودنی آن وزارتخانه در خصوص معلمان این دیار است. در دیناری که رسول اکرم "ص" پیدا کرده بود و تا صبح نگران نیافتن صاحب آن بود که مبادا بمیرند و مال آن فرد عودت نکنند. اما شما مطمئنید چون می گوئید اگر من نه دیگری ، می آید و می پردازد اما در این بین عمر و نیاز معلم هست که می میرد و بی بهره می ماند. یعنی من طلبکار عمرم تمام می شود اما شما همچنان دهه ها بدهکار می مانید. کدامین اساسنامه یا قرارداد اشتغال ، چنین معامله ای را جایز شمرده و مجوز آن را داده است؟!!

یا پرداخت 96 درصد کل بودجه وزارت آموزش و پرورش برای حقوق کارکنان . 96 در صدی که اوضاعش این است وای به حال 4 در صد مابقی. یعنی انتظار معجزه از کارکرد یک معلم یا یک مدرسه برای پیشبرد امر آموزش حقیقتا انتظاری به دور از عقل است !

ما معلمان هم کم مقصر نیستیم . بگذارید فردا احکام جدید زده شود چنان معجزه آسا به افزایش 150 - 200 هزار تومان حقوق خود خرسند و شادمان خواهیم بود که تا آستانه سال جدید و یا هفته معلم دیگر ، سکوت و آرامش همه جا مستولی خواهد شد.

مشکل امروز ما معلمان فقط اوضاع معیشتی نیست ، نظام آموزشی ما ایام استحاله سختی را سپری می سازد و معلوم نیست که یک دهه دیگر از بدنه بیمار آن چه بر جای خواهد ماند. اما اساسی ترین دردمان عدم تأمین یا قرار گرفتن در زیر خط فقر است . دقت کنید زیر خط فقر !!!!
شما با واداشتن ما به افزایش حق و حقوق خودمان ، هیبت و اهمیت شغلی مان را قربانی بی تفاوتی خود ساخته اید. مردم ما معلمان را پرتوقع و سیری ناپذیر قلمداد می کنند. شما همه مردم را در مقابل معلم برای مذمت و نکوهش او افراشته ساخته اید و حیثیت و آبروی ما را زیر پای آنان بی اعتبار ساخته اید.

ما معلمان خواستار توجه همه جانبه تمامی مسئولین کشور به امر خطیر آموزش و پرورش هستیم. موعظه یا روخوانی مشکلات و معضلات آموزش و پرورش که امروزه خصوصا در هفته معلم برای تزریق آرام بخشی به روح و جسم نحیف و بیمار معلمان صورت می گیرد فقط یک همسویی سیاسی برخی زیرکان کار کُشته است که متأسفانه مرهم دردهای ما نیست. امروز زمان اَزبر کردن دانسته ها یا ذکر بدیهیات نیست
امروز معلم این سرزمین آگاه است و فقط آب بابا تدریس نمی کند. امروز معلم این سرزمین تبدیل به دیگ بخاری گردیده است که هر آن ، احتمال انفجار آن وجود دارد.
ما معلمان از بس برای برخورداری منطقی و همسطح با تمامی مشاغل کشور فریاد برآورده ایم و نالیده ایم امروز فوق العاده خسته و نومیدیم.
و متأسف هستیم که به جای تولید دانش و پرورش دانشمند، درگیر تلاش برای پر کردن خلأهای زندگی خود هستیم. دقت کنید دیگر از دانشمندانی که حاصل تعلیم و تربیت دو دهه اول انقلاب بودند امروز خبری نیست چون در این دو دهه خصوصا دهه اخیر ، با درگیری روح و اندیشه معلمان جهت مبارزه با موقعیت قرار گرفته شده آنان را بدون انگیزه ساخته اید. عزت و اعتلای یک جامعه در سایه تلاش معلمان آن ممکن می گردد. حال بر لب جوی بنشینید و بر اعتلا یا ذلت آن بیفزائید.
وظیفه اصلی من معلم افزایش حجم علمی معلومات فعلی بشر است. گفت و گو ، نقد و بررسی ، بحث ، سخنرانی ، نوشتن ، تحقیق و تفحص ،همفکری با هم رشته ای خود و.... و تربیت دانش آموزان فهیم و خردمند از اهمّ آنهاست . این رسالت اصلی من معلم را قربانی زندگی مشقت بارم ننمائید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکشنبه, 22 ارديبهشت 1397 16:14 خوانده شده: 2409 دفعه

در همین زمینه بخوانید: