چاپ کردن این صفحه

داود محمدی/ پژوهشگر و مدرس دانشگاه فرهنگیان تبریز

آیا برای نظام آموزشی ایران چشم اندازی واقعی وجود دارد ؟

مهمترين عامل در هويت بخشي بر هر نظامي مانند نظام آموزش و پرورش هر كشوري، مشخص بودن صريح فلسفه آموزش و پرورش آن كشور است/ در اظهار نظرهاي افراد متخصص در حوزه فلسفه تعليم و تربيت و نيز فلسفه اسلامي يا فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، هيچ ردپايي مشخص از ارتباط دقيق و نظام مند بين نظام آموزشي كشور با فلسفه مشخص خاصي وجود ندارد و شواهد عيني و پژوهشي خاصي نيز در اين ارتباط ديده نمي شود/ چارچوب مشخص و مدوني براي انتخاب مديران وجود نداشته و عمده مديريت ها از مدار شايستگي، توانمندي و پاسخگويي خارج شده و صرفا از طريق سياسي بازي ها، رايزني هاي معامله گرانه و نيز رابطه هاي دوستانه و طايفه اي و قومي شكل مي گيرند/ محوري ترين عنصر نظام آموزشي (معلم) در حاشيه قرار گرفته و همواره درگير مسايل و مشكلات معيشتي خود واقع شده و از نقش هاي اصلي خود فاصله مي گيرد و روز به روز دچار اختلال در هويت حرفه اي خويش مي شود/ آموزش و پرورش گروگان نمايندگان مجلس و برخي از صاحبان قدرت قرار گرفته و مجالي براي رشد و تنفس پيدا نمي كند/ مشكلات مربوط به مسايل مالي و اقتصاد آموزش و پرورش، همواره به صورت داستان دامنه دار و تمام نشدني ادامه مي يابد/ موسسات اقتصادي خارج آموزش و پرورش تعيين كننده اصلي جهت گيري آموزش و پرورش قرار مي گيرند/ محتواي آموزشي صرفا از زاويه كمي ديده مي شود و كيفيت واقعي محتوا مورد فراموشي قرار مي گيرد و درصدهاي قبولي غيرواقعي به عنوان ابزار عملكردي و كارآمدي مديران واقع مي گردند/ روش هاي ياددهي – يادگيري عمدتا نتيجه محور مي گردند تا فرايند محور/ با توجه به فقدان برنامه هاي شاد و اثربخش، مدارس تبديل به محيط هاي كسالت آور و بي خاصيت مي شوند و تعلق خاطري نسبت به مدرسه در دانش آموزان ايجاد نمي شود......

چشم انداز آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی

به راستي  اگر از افراد صاحب نظر در مسايل تعليم و تربيت به خصوص معلمان پرسيده شود كه آموزش و پرورش ايران چه چشم اندازي را تعقيب مي كند و يا اينكه در راستاي تحقق چه اهدافي  فعاليت مي نمايد و يا بر اساس چه فلسفه آموزش و پرورشي ترسيم شده است و يا در جهت پرورش چه نوع انساني طراحي گرديده است؛ چه جوابي خواهند داد؟

در نگاه به يك سيستم برنامه ريزي به خصوص برنامه ريزي آموزشي و برنامه ريزي درسي بر اساس رويكردهاي مختلف علمي مي توان نتيجه گرفت كه عناصر مربوط به نيازهاي جامعه، نيازهاي فراگيران، نظر متخصصان درسي، صافي هاي مربوط به روان شناسي يادگيري و فلسفه آموزش و پرورش در كنار عوامل ديگر زمينه ساز طراحي برنامه هاي درسي مي باشد كه از بين عوامل فوق، فلسفه آموزش و پرورش و نيازهاي جامعه به عنوان مبدا و مقصد چنين نظام برنامه ريزي تلقي مي شود و شايد بتوان با اطمينان گفت كه مهمترين عامل در هويت بخشي بر هر نظامي مانند نظام آموزش و پرورش هر كشوري، مشخص بودن صريح فلسفه آموزش و پرورش آن كشور است.

بي شك فلسفه آموزش و پرورش، هدايت گر اصلي فرايند نظام آموزشي، تعيين كننده اهداف و جهت گيري هاي نهاد رسمي تعليم و تربيت، تبيين گر نوع انسان مورد تربيت، تشريح كننده محتواي معرفت شناسي، نوع دانش و روش هاي ياددهي – يادگيري و به طور كلي مشخص كننده هويت نظام آموزشي هر كشورمي باشد و پاسخ دهي به سوالات فوق در گرو مشخص بودن نوع فلسفه آموزش و پرورش است.

شايد در اظهار نظرهاي برخي از مسئولين آورده شده است كه فلسفه نظام آموزشي ايران منبعث از فلسفه اسلامي يا فلسفه تعليم و تربيت اسلامي مي باشد و سند تحول بنيادين را نيز بر اساس چنين فلسفه اي تبيين نمايند؛ حال سوال اين است كه عناصر موجود آموزش و پرورشي كشور مانند اهداف، محتوا، روش هاي ياددهي – يادگيري، نوع معلم و شايستگي هاي آن، فعاليت هاي يادگيري، محيط هاي يادگيري و شيوه هاي ارزشيابي بر اساس فلسفه اسلامي چگونه قابل تبيين و تحليل مي باشند؟

در اظهار نظرهاي افراد متخصص در حوزه فلسفه تعليم و تربيت و نيز فلسفه اسلامي يا فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، هيچ ردپايي مشخص از ارتباط دقيق و نظام مند بين نظام آموزشي كشور با فلسفه مشخص خاصي وجود ندارد و شواهد عيني و پژوهشي خاصي نيز در اين ارتباط ديده نمي شود.

حال سوال اين است كه در چنين حالت ابهام زايي، اركان و عناصر چنين نظامي چگونه مشخص، تعيين و ارزش گذاري مي شوند كه همين امر مي تواند محل بحث هاي متعدد بين كارشناسان و متخصصان قرار گيرد.

شايد بتوان گفت كه يكي از مهمترين و اساسي ترين علل مشكلات و معضلات نظام آموزشي ايران در فقدان فلسفه مشخص آموزش و پرورش مي باشد و در چنين حالت و شرايطي هست كه:

1. چارچوب مشخص و مدوني براي انتخاب مديران وجود نداشته و عمده مديريت ها از مدار شايستگي، توانمندي و پاسخگويي خارج شده و صرفا از طريق سياسي بازي ها، رايزني هاي معامله گرانه و نيز رابطه هاي دوستانه و طايفه اي و قومي شكل مي گيرند.

2. محوري ترين عنصر نظام آموزشي (معلم) در حاشيه قرار گرفته و همواره درگير مسايل و مشكلات معيشتي خود واقع شده و از نقش هاي اصلي خود فاصله مي گيرد و روز به روز دچار اختلال در هويت حرفه اي خويش مي شود.

چشم انداز آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی

3. آموزش و پرورش گروگان نمايندگان مجلس و برخي از صاحبان قدرت قرار گرفته و مجالي براي رشد و تنفس پيدا نمي كند.

4. نظام تعليم و تربيت رسمي هيچ گاه در اولويت برنامه هاي دولت ها قرار نگرفته و همواره در حاشيه واقع شده و اقدامات بنيادي در جهت حل مشكلات آن انجام نمي گيرد.

5. مشكلات مربوط به مسايل مالي و اقتصاد آموزش و پرورش، همواره به صورت داستان دامنه دار و تمام نشدني ادامه مي يابد.

6. اهداف نظام آموزشي بيشتر شكل ويتريني به خود گرفته و تحقق آن ها به صورت حتي نه چندان مطلوب در بستر اجتماع دور از امكان مي گردد.

7. محتواي آموزشي صرفا از زاويه كمي ديده مي شود و كيفيت واقعي محتوا مورد فراموشي قرار مي گيرد و درصدهاي قبولي غيرواقعي به عنوان ابزار عملكردي و كارآمدي مديران واقع مي گردند.

8. تغييرات نظامي آموزشي عمدتا بر اساس اميال مديران انجام مي پذيرد تا بر اساس نيازهاي جامعه.

9. روش هاي ياددهي – يادگيري عمدتا نتيجه محور مي گردند تا فرايند محور.

10. رويكردهاي ارزشيابي صرفا در برگيرنده اهداف سطح پايين بوده تا اهداف مرتبط با سطوح بالاي شناختي و مهارتي.

11. جهت توجيه و مشروعيت بخشيدن بر چنين نظامي، مدارس متعدد و متنوعي مانند مدارس تيزهوشان، نمونه دولتي، هيات امنايي و .... به وجود مي آيد كه خود شكاف عميقي در بين مدارس در ارتباط با كيفيت آموزشي ايجاد مي كنند.

12.  توجه به منافع اقتصادي در شكل گيري مدارس غيردولتي، اولويت اصلي موسسان واقع مي شود.

13. كيفيت سنجي ظاهري و كمي راهبرد اصلي گردانندگان چنين نظامي واقع مي شود.

14. موسسات اقتصادي خارج آموزش و پرورش تعيين كننده اصلي جهت گيري آموزش و پرورش قرار مي گيرند.

15. مدرك گرايي تبديل به غايت نظام آموزشي مي شود.

16. با توجه به فقدان برنامه هاي شاد و اثربخش، مدارس تبديل به محيط هاي كسالت آور و بي خاصيت مي شوند و تعلق خاطري نسبت به مدرسه در دانش آموزان ايجاد نمي شود.

و بسياري از مشكلات مختلف كه پرداختن به آن ها در اين مجال مختصر امكان پذير نمي باشد.

بايد اذعان كرد كه اولين گام در اصلاح نظام آموزشي كشور، دادن هويت مشخص بر چنين نظامي از طريق تعريف و تبيين فلسفه مشخص آموزش و پرورش مي باشد.

چشم انداز آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکشنبه, 07 بهمن 1396 09:52 خوانده شده: 1654 دفعه

در همین زمینه بخوانید: