خانم رضوان حکیم زاده معاون محترم آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش سعی می کند از رسانه در جهت منافع خودش استفاده کند اما نه کارکرد رسانه را می شناسد و نه نحوه تعامل با رسانه را می داند. نتیجه این می شود که نتیجه مطلوب را نمی گیرد. آقای دانش آشتیانی وزیر سابق آموزش و پرورش در اوایل دیماه سال 95 خانم حکیم زاده را از دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران برداشت و به عنوان معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش معرفی کرد. این اتفاق در شرایطی افتاد که دیمه ور معاون قبلی آموزش ابتدایی به حالت قهر صندلی خود را ترک کرده و به دانشگاه بیرجند برگشته بود. انتخاب یک معاون آموزش ابتدایی زن ، آن هم فردی تحصیلکرده با مدرک مرتبط شوق انگیز و امیدوار کننده بود. اما رفتارهای خانم حکیم زاده بعد از تصدی معاونت بسیاری از امیدها را نا امید کرد. خانم حکیم زاده به رغم تحصیل در دانشگاه تهران و داشتن مدرک دکتری واقعی که در این وانفسای مدارک جعلی به تنهایی امتیازی محسوب می شود فاقد گفتار و رفتار منسجم به عنوان ویژگی اصلی یک شخصیت آکادمیک بود و متاسفانه بی انضباطی فکری و گفتاری او هنوز هم ادامه دارد.
مراوده با رسانه آن هم صدای معلم ، از دید دایره بسته مدیران یک نقطه ضعف است در مصاحبه ای با خانم حکیم زاده که در تاریخ 10 دیماه در صدای معلم منتشر شد او می گوید: من به هیچ وجه قصد ترک معاونت آموزش ابتدایی را ندارم ... بر اساس درخواستی که وزیر وقت آقای دکتر دانش آشتیانی داشتند مامور در آموزش و پرورش هستم .از نظر اداری این ماموریت ها معمولا یک ساله است و هر سال تمدید می شوند ..... در تاریخ 12 / 10 / 1396 ماموریت من به پایان می رسد و تاکنون به من اطلاعی داده نشده است که برای ماموریت اقدامی انجام شده است و یا خیر .دانشگاه تهران هم در تاریخ 6 / 10 / 96 طی یک نامه رسمی به وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که به عنوان یک نیروی دانشگاه تهران تا دوازدهم در آن جا ماموریت دارم ، بعد از آن اگر ماموریت من تمدید نشود بر اساس اصول اداری باید در محل کار خودم که دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران است حضور داشته باشم .اگر قرار است من به عنوان معاونت آموزس ابتدایی کار کنم و ماموریت من ادامه پیدا کند حتما باید با درخواست کتبی از دانشگاه تهران باشد تا بررسی شود .
رضوان حکیم زاده از تریبون صدای معلم به وزیر آموزش و پرورش پیام می دهد ، یعنی یک مساله اداری را به حوزه عمومی آورده است. این کار بسیار خوبی است. همه اتفاقات که نباید در پستوهای اداری بیفتد. معلمان هم باید بدانند چرا معاون آموزش ابتدایی وزیر که هم زن است و هم متخصص، جایگاه خودش را متزلزل می بیند. خانم حکیم زاده هزار عیب که داشته باشد این حسن را دارد که جزء دایره بسته مدیران وزارتخانه نیست و با هزار رشته مرئی و نامرئی به کسانی مانند نوید ادهم ، حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان ، علی زرافشان ، مجید قدمی و...متصل نیست. او یک عضو پیوندی است. مثل مهدی فیض معاون پرورشی که از دانشگاه آمده بود و به دانشگاه برگشت. نه اینکه فکر کنید فیض در معاوت پرورشی کاری متفاوت کرد یا قرار است خانم حکیم زاده و در معاونت ابتدایی طرحی نو در افکند. داستان اصلا اینها نیست. از نظر دایره بسته مدیران که مثل یک باند عمل می کند امثال فیض و حکیم زاده غریبه اند و غیر قابل اعتماد. کنار گذاشتن فیض راحت تر بود. نگاه به درون ایجاب می کند که یک فرد دانشگاهی غریبه برود. اما حکیم زاده یک زن است و شعار رییس جمهور این بود که اگر وزیر زن ندارم در سطح معاونت جبران می کنم . حکیم زاده را بردارند چه کسی را جای او بگذارند؟
وزیر آموزش و پرورش نمی خواهد مسئولیت عزل یک معاون وزیر زن را به عهده بگیرد. می خواهند کاری کنند که خانم حکیم زاده خودش برود ، یا تسلیم شود و به عنوان یک مهره همرنگ به کار خودش ادامه دهد. فعلا سیاست این است که حکیم زاده را به عنوان یک فرد بی ثبات و دمدمی مزاج معرفی کنند !
خانم حکیم زاده در گفت و گو با صدای معلم دو رو قبل از پایان ماموریتش می گوید: " امیدوارم روند تصمیم گیری به شکلی باشد که خدای ناکرده اختلال و وقفه ای در کار پیش نیاید.خوشبختانه معاونان ابتدایی ما در استان ها بسیار همراه هستند و این عزیزان خیلی به من لطف دارند که در همین جا از این عزیزان تشکر می کنم. اکثریت مدیران کل محترم نیز اهتمام خوبی به دوره ابتدایی دارند. امیدوارم این روند با قدرت و آرامش ادامه یابد ."
پیام خانم حکیم زاده این است که: "با تمدید نکردن ماموریت من در کار معاونت وقفه ایجاد می شود. معاونان ابتدایی در استانها طرفدار ابقای من هستند . مدیران کل حوزه ابتدایی هم اکثرا با من هستند . اگر طرفدار آرامش و اقتدار هستید من را نگه دارید."
خانم حکیم زاده نباید به حمایت معاونان ابتدایی و مدیران کل حوزه معاونت دل خوش باشد. اکثریت مدیران طرفدار مقام بالا دست هستند و به محض تغییر رییس ذایقه شان تغییر می کند. داستان خان و بادمجان اینجا هم تکرار می شود.
خانم حکیم زاده می گوید : " اخیرا پژوهشی با کمک دانشجویان انجام دادیم و از دانش آموزان خواستیم مطالباتشان از مدرسه مورد نظر خود را بگویند که در بین مطالبات ذکر شده مواردی شامل راحت بودن دانش آموزان دختر در فضای مدرسه بدون داشتن حجاب، حذف درس ریاضی، مختلط بودن دختر و پسر در مدرسه، داشتن از نظر دایره بسته مدیران که مثل یک باند عمل می کند امثال فیض و حکیم زاده غریبه اند و غیر قابل اعتمادسالن ورزشی، حذف کتاب درسی با جایگزینی رسانه های دیجیتال، افزایش زنگ تفریح، افزایش درک مدیر و معلم از دانش آموز، استفاده از لوازم آرایش و مجاز بودن استفاده از موبایل در مدرسه بیشترین درخواست را داشتند." خانم حکیم زاده اما مشخص نمی کند که این پژوهش در چه مقطعی و با چه جامعه آماری برگزار شده است ؟ ایشان نظر خودش را در رابطه با این خواسته ها بیان نکرده است؟ این پرسش مطرح است که مثلا نظر ایشان در مورد "حذف کتاب درسی با جایگزینی رسانه های دیجیتال" چیست؟ یا نظر ایشان در مورد استفاده از موبایل در مدرسه و استفاده از لوازم آرایشی چیست؟ اصولا این مطالبات چه ربطی به دانش آموزان دوره ابتدایی دارد ؟ این حرفها نوعی عوامگرایی مدرن برای همراهی با جو عمومی جامعه است در حالی که مثلا استفاده از لوازم آرایش و یا استفاده از موبایل در مدرسه،آنهم دوره ابتدایی حتی در کشورهای غربی هم مجاز نیست.
در تاریخ 7 دیماه ، نامه ای در حمایت از خانم حکیم زاده به عنوان "نامه وارده " منتشر شد که خانم حکیم زاده بعد از یک هفته و دو روز بعد از پایان تاریخ ماموریتش به آن پاسخ داد. خانم حکیم زاده محتوای نامه را تکذیب کرده و گفته که روح او هم از این نامه خبر نداشته است! معلوم نیست چرا باید روح ایشان از این نامه خبر داشته باشد؟ حکیم زاده می گوید : "چنین یادداشت توهین آمیزی از طرف من و مشاورین و نزدیکان من مردود بوده و قابل دفاع نیست." در حالی که در نامه منتشره به کسی توهین نشده است.
خانم حکیم زاده می نویسد : " همکاران من هیچ گاه چنین کار ابلهانه ای انجام نمی دهند و علی الخصوص مشاور و دستیار اجرایی من فقط در اوایل کار رابط بین من و رسانه ها بوده و هیچ فعالیت رسانه ای مستقل را انجام نمی دهند." این نامه امضا ندارد اما به هیچ وجه یک نامه ابلهانه نیست. خانم حکیم زاده می توانست بگوید من در مورد این نامه اطلاع ندارم. اما با این توضیحات ، مشاور و دستیار اجرایی خود که احتمالا آقای سیفی سردبیر سابق پانا است را تا حد یک مهره اداری گوش به فرمان پایین آورده است. خانم حکیم زاده حق ندارد برای حفظ موقعیت خودش ، فردی را که با اطلاعات کافی و بدون توهین مطالبی در دفاع از او نوشته است را خرد و خاکشیر کند.
بررسی عملکرد او در معاونت ابتدایی نیازمند بررسی است. اما اگر توانسته باشد در مقابل مافیای کنکور مقاومت کرده باشد قابل تحسین است خانم حکیم زاده با شلوغ کاری و تکرار کلمه توهین می خواهدخودش را نزد وزیر عزیز کند. ایشان می توانست محترمانه اطلاعات این نامه را تکذیب کند . مثلا در نامه آمده است که نجفی معاون پارلمانی بطحایی امیدوار بود به جای اللهیارترکمن معاون پشتیبانی شود و ... یا نجفی امیدوار بود ریاست دانشگاه فرهنگیان را به چنگ آورد که آنجا را هم از دست داد.
در ادامه نامه آمده که معاون پارلمانی بطحایی به حکیم زاده دستور می دهد تا برای فولادوند مدیرکل فعلی شهر تهران، حکم مدیرکل دبستان معاونت آموزش ابتدایی را صادر کند تا آب ها از آسیاب بیفتد و مشکلات عدیده فولادوند حل شده و با این حکم بازنشسته شود ...اما حکیم زاده می گوید من این پست را به شخصی که ۱۸ سال معاون مدیر کل بوده قول دادم و او را معرفی کردم از نظر اخلاقی این کار صحیح نیست و انجام نمی دهم.... این اطلاعات ممکن است درست یا غلط باشد اما توهین آمیز نیست.
خانم حکیم زاده می گوید : "اینجانب مراتب تاسف خودم را ابراز کرده و از این که به بهانه دفاع از من به ساحت این عزیزان توهین شده است عذرخواهی می کنم." کدام توهین ؟ توهین تعریف دارد. او برای آشتی کنان خود با وزیر یک خبرنگار طرفدار خودش را قربانی می کند و این درس عبرتی است برای همه اهالی رسانه که گول نخورند . چون پای منافع پیش بیاید ، رییس و وزیر و بالادستی آنها را قربانی می کند.
نویسنده نامه پیش بینی می کند :"اگر بطحایی حکیم زاده را از قطار پیاده کند هزینه های جانبی بسیاری را متحمل خواهد شد چون حکیم زاده بر خلاف دیگر معاونین بدون هیچ ترسی تمام زد و بند های وزیر متزلزل آموزش و پرورش را افشا خواهد کرد." ظاهرا وزیر در مورد این نامه و مصاحبه قبلی از خانم حکیم زاده توضیح خواسته . شاید هم خانم حکیم زاده خودش تشخیص داده که برخورد از موضع بالا فایده ندارد و دست پایین بگیرد .
اما نامه آخر او به صدای معلم، به منزله برافراشتن پرچم تسلیم در برابر دایره بسته مدیران است به همین دلیل در نامه به صدای معلم می گوید : " نویسنده مغرض مطلب نکاتی را راجع به وزیر محترم آورده که به هیچ وجه مورد تایید نیست.اینجانب اگر انتقادی به ایشان یا هرشخص دیگر داشته باشم صریح خواهم گفت و اصولا به کاربردن واژه مذموم افشاگری را اصلا در شان خودم نمی دانم.همانطور که موضوع انتخاب و تغییر همکاران را جزو حقوق مدیریتی می دانم و جایگاه خود را اجل از این موضوع می دانم که برای ادامه فعالیت به چنین ترفندهای کودکانه ای روی بیاورم." معلوم است که خانم حکیم زاده هیچ نگرانی از بابت ضایع کردن نویسنده نامه ندارد و آن نامه و نویسنده اش ابزار بی اهمیتی بوده اند که دیگر به کار نمی آیند و حالا برای دلجویی از وزیر این نویسنده را باید زیر پا له و لورده کند تا شاید بطحایی نامه ماموریتش را تمدید کند.
گفتم حکیم زاده در مدیریت ستاد یک غریبه است. بقیه سالها با هم همکار بوده اند . داد و ستد داشته و دارند. به زیر و بم هم آشنا هستند. گوشت هم را بخورند استخوان همدیگر را نمی شکنند. نگاهشان به درون است یعنی در هر شرایطی هوای همدیگر را دارند. حکیم زاده عضوی از این دایره بسته نیست و سیستم نسبت به او دافعه دارد. قربانی کردن یک خبرنگار آشنا ، برای ابقا کافی نیست. حتی نشانه بی اصولی است.
مراوده با رسانه آن هم صدای معلم ، از دید دایره بسته مدیران یک نقطه ضعف است. حکیم زاده اگر بخواهد بماند باید کاملا استحاله شود. باید بازی بزرگان را بپذیرد. حکیم زاده فقط یک حسن دارد و آن این است که عضو دایره بسته مدیران فسیل شده ستادی نیست و قواعد بازی را نمی داند.
اما نامه آخر او به صدای معلم، به منزله برافراشتن پرچم تسلیم در برابر دایره بسته مدیران است. او دارد تمرین می کند. نمی دانم آیا او را می پذیرند یا نه ؟ اما روشن است که ابقا شرایطی دارد ، مطیع شدن و همرنگ شدن مهم ترین شرایط ابقا است. حکیم زاده شخصیتی هیجانی و غیر قابل پیش بینی از خود نشان داده است.
به گمان من ذهن و اندیشه منسجمی ندارد و حرفهایش خط سیر معینی ندارند. بررسی عملکرد او در معاونت ابتدایی نیازمند بررسی است. اما اگر توانسته باشد در مقابل مافیای کنکور مقاومت کرده باشد قابل تحسین است.