چاپ کردن این صفحه

علی مرتضوی فومنی *

"تعظیم به رنج پدران و مادران سرزمینم" (در سالمرگ میرزا حسن رشدیه و در صد و بیست سالگی مدرسه‌ رشدیه)

سالمرگ میرزا حسن رشدیه و در صد و بیست سالگی مدرسه‌ رشدیه

شاید دیگر بر این تُشَک مندرس و در میدان دلالانِ آزادکار فرهنگی و مدرسه‌بازانِ فرنگی‌کارِ این مرز پُرگهر، گفتن و نوشتن از تو، شوخیِ کهنه‌ای‌ بنماید که در بازارِ سودا و سود آموزش، بیش‌تر مایه ارجاع نوستالژیک دارندگان ژن مرغوب و کلیدداران دلیر اعتدال باشد، تا نقبی خونین و پردرد به زایمان طبیعی‌ات در گیرودارِ سقط جنین مشروطه‌.

با این همه برای تو می‌نویسم میرزا حسن خان، برای تویی که در صد و بیست سالگی مدرسه‌ات، شریف و استوار ایستاده‌ای و هیچ به روی خودت نمی‌آوری آن همه زخم را که از سلطه و سلطان، از جهل و جمود، از مکتب و مکتب‌دار ‌رسید.

برای تو می‌نویسم که روح سرگردانت را از تبریز به استانبول و بیروت می‌فرستی و از دارالمعلمین‌ها «الفبای صوتی» سوغات می‌آوری؛ برای تو که به امین‌السلطان لبخند می‌زنی و امین‌الدوله‌ را دلداری می‌دهی.

سالمرگ میرزا حسن رشدیه و در صد و بیست سالگی مدرسه‌ رشدیه   برای تو می‌نویسم که محبس ناصری را مدرسه می‌کنی، برای تو که بوی باروت و زرنیخ می‌دهی و انفجار مدرسه‌هات را به هیچ می‌گیری.

برای تو می‌نویسم که هنوز «حبل‌المتین» می‌خوانی، «اختر» می‌خوانی، «ثریا» می‌خوانی که «بدایت‌التعلیم» بنویسی و رئیس‌السادات هنوز تکفیرت می‌کند.

برای تو می‌نویسم که با آن سماجت دیریاب، روح محتضر مشروطه‌ را احضار می‌کنی و خاطر پُردرد کوهستانی نیما را به «یاد بعضی نفرات» می‌بری و روشنش می‌داری.

نوشتن برای تو اما از سرِ مدحت نیست میرزا حسن خان، من با نوشتن برای تو، به رنج پدران و مادرانم تعظیم می‌کنم.

پس برای تویی می‌نویسم که هر روز دور و برِ مدرسه‌های کپری بلوچستان پرسه می‌زنی و برگ «داز» می‌چینی که «سواس» بدوزی؛ برای تویی که همین چند روز پیش، با آن همه درد، به بهارستان آمده بودی و ایستاده بودی، درست روبه‌روی مجلس، در تجمع معلمان بازنشسته، و آن نامه‌ هشتاد ساله را چنان در مشت می‌فشردی که انگار همان روز نوشته باشی:

 

مجلس شورای ملی شیداله ارکانه

با این همه برای تو می‌نویسم میرزا حسن خان، برای تویی که در صد و بیست سالگی مدرسه‌ات، شریف و استوار ایستاده‌ای و هیچ به روی خودت نمی‌آوری آن همه زخم را که از سلطه و سلطان، از جهل و جمود، از مکتب و مکتب‌دار ‌رسید  در سنه 1298 شمسی، هیأت دولت ماهی هفتصد ریال برای من از مجلس گذرانیده حواله بمالیه گیلان کردند تا سنه 1303 می گرفتم در اواخر آنسال به طهران آمدم که این مبلغ کفاف به معاشم نمی کند از یکطرف مالیه از پرداخت آن در طهران تعلل پیش آورد که از عواید پوطی پنجشاهی پرداخت می شد.

از طرف دیگر وزارت فرهنگ با مالیه به مکاتبه افتاد که مساعدت کند از مجلس یکصد و پنجاه تومان شهریه برای من بگذراند وزارت مالیه از من مدرک استحقاق خواست جز سکوت جواب نیافته به ماهی پنجاه و سه تومان حقوق مدت خدمت قانع شده معرض از طهران به قم رفتم یکی از فقهای قانون گفت حقوق عنایتی دولت که از مجلس چندین سال تصویب گذشته است حق مطالبه داری در آذرماه 1315 به محاکمات مالیه عریضه دادم متن قانون خواندند که حقوق ماهانه سه سال مطالبه نشود دعوی باطل است به حرمت قانون از سنوات صرف‌نظر کرده از تاریخ عریضه در آذرماه 1315 اصل حقوق را مطالبم هیأت وزرا جواب لا یا نعم نمی دهد از مجلس شورای ملی دادخواهم.    

پیر معارف رشد

امضاء

(مهر ورود نامه به دفتر نماینده مجلس شورای ملی، به شماره 4361، مورّخ 13 / 9 / 1317 )

..........................................................................................................................................................

 * نمایشنامه‌نویس و عضو گروه مطالعات آموزشی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات؛ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

 

انتشار: روزنامه جامعه فردا، چهارشنبه 29 آذر 1396 - شماره 41، صفحه 16

https://jameefarda.com/page/1396/9/29/16

پروفایل نویسنده در بانک اطلاعات هنرمندان(مرکز هنرهای نمایشی):

http://theater.ir/fa/artists/2939


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جمعه, 30 آذر 1396 22:43 خوانده شده: 1533 دفعه

در همین زمینه بخوانید: