گروه گزارش/
وزیر آموزش و پرورش در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران چنین می گوید : ( این جا )
« بنابراین در سالی که گذشت تاریخیترین استخدام کشور اتفاق افتاد، نه از این جهت که حدود ۷۰ هزار معلم جدید وارد آموزش و پرورش شد که از لحاظ کمیت بیسابقه است چرا که این رقم معادل با رقم جذب در چند وزارتخانه است .
معلمان ویژهای را انتخاب کردیم و سعی شد گزینش را بسیار دقیق پیاده کنیم. تلاش کردیم معلمانی را انتخاب کنیم که علاوه بر دانش، عشق و علاقه معلمی داشته باشند، امانتداران خوبی برای کشور باشند.
در سال ۱۴۰۳ بیش از ۱۰۵ هزار ردیف استخدامی به وزارت آموزش و پرورش داده شد، دانشگاه فرهنگیان بازهم افزایش ظرفیت داشته و در هفته گذشته برای اولین بار در تاریخ کشور آزمون اختصاصی اش را برگزار کرد .
برای جذب ۳۰ هزار دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان بیش از ۶۰۰ هزار متقاضی در دانشگاه فرهنگیان داشتیم، این نشان میدهد معلمی چقدر مورد توجه مردم است. کنکور اختصاصی و نظام جذب استاد اختصاصی دارد و یک معماری جدید برای تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان پایهگذاری شده است » .
آیا استخدام این تعداد معلم که به گفته ی وزیرش معادل با رقم جذب در چند وزارتخانه است ، برای آموزش و پرورش یک امتیاز و نقطه ی قوت به حساب می آید ؟ آیا آقای صحرایی فراموش کرده که زمانی نه چندان دور در آموزش و پرورش با معضل « معلمان مازاد » در نظام آموزشی مواجه بودیم و در دولت احمدی نژاد برای تعدیل نیرو ، تعداد قابل توجهی از معلمان را با اعطای امتیازات بازنشسته کردند ؟
آیا ثبت نام بیش از ۶۰۰ هزار متقاضی در دانشگاه فرهنگیان آن هم برای جذب 30 هزار نفر واقعا نشان دهنده ی اقبال و یا توجه جامعه به « حرفه معلمی » است ؟
آیا در معادلات فرهنگی جامعه ی ایران که البته کار خاص و یا قابل ارائه ای در مفهوم آموزش و نظام آموزش صورت نگرفته است و بیش تر حول « شعار » و « روزمرگی » می چرخد ؛ واقعا تحول و یا معجزه ای رخ داده است ؟
« آمارهای رسمی نشان میدهد شمار شاغلان در ایران از پاییز تا زمستان ۱۴۰۲ بیش از نیم میلیون نفر کم شده و نرخ بیکاری نیز از با یک واحد-درصد افزایش به ۸/۶ درصد رسیده است.
طبق بررسیهای مرکز آمار ایران، در زمستان امسال از ۶۴ میلیون و ۸۳۷ هزار ایرانی بالای ۱۵ سال، ۲۴ میلیون و ۱۹۳ هزار نفر شاغل بودهاند که ۵۸۲ هزار نفر کمتر از شمار شاغلان پاییز است.
به این ترتیب نرخ اشتغال (درصد شاغلان از جمعیت بالای ۱۵ سال) در زمستان ۳۷/۳ درصد بوده که یک واحد-درصد کمتر از فصل قبل است.
این نرخ چهار سال پیش به بالای ۴۰ درصد هم رسیده بود ولی از زمان روی کار آمدن ابراهیم رئیسی در محدوده ۳۷ تا ۳۸ درصد در نوسان بوده است » . ( این جا )
« اقتصاد آنلاین » در 18 دی 1402 چنین می نویسد : ( این جا )
« مساله بعدی، موج عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی است که پس از چند سال تلاش برای یافتن شغل آبرومند متناسب با تحصیلاتشان، عمدتا یا سراغ مشاغل کاذب می روند و یا به جمعیت غیرفعال اقتصادی اضافه می شوند که نمود این وضعیت در بین فارغ التحصیلان زن چشمگیرتر است.
بر همین اساس، بررسی آمار مربوط به وضعیت نیروی کار در تابستان سال جاری که از سوی مرکز آمار ایران ارائه شده، نشان میدهد که ۹۵۵ هزار و ۳۹۸ نفر از جمعیت فارغالتحصیلان کشور، بیکار هستند؛ یعنی در تابستان سال جاری، ۱۳.۲ درصد از کل جمعیت فعال فارغالتحصیل آموزش عالی، بیکار بودهاند که نسبت به تابستان سال ۱۴۰۰، معادل ۱.۲ درصد کاهش را نشان میدهد که البته همین میزان کاهش هم بسیار جزئی بوده و انتظارات بسیار بالاتر است.
بر مبنای آمار، ۵۱۳ هزار و ۸۹۵ نفر از این جمعیت را زنان و ۴۴۱ هزار و ۵۰۳ نفر را مردان به خود اختصاص میدهند؛ از نظر درصدی نیز نرخ بیکاری فارغالتحصیلان گروه مردان ۹.۷ درصد و گروه زنان ۲۳.۲ درصد است.
همچنین در حال حاضر ۲ میلیون و ۳۳۳ هزار و ۴۵۷ نفر بیکار در کشور وجود دارد که بررسی سهم «جمعیت بیکار تحصیل کرده از مجموع جمعیت بیکار کشور» حاکی از آن است که ۴۰.۹ درصد بیکاران کشور، در گروه فارغالتحصیلان آموزش عالی قرار دارند که این سهم در تابستان سال ۱۴۰۰، معادل ۴۰.۶ درصد بود که بیانگر رشد ۰.۳ درصدی تعداد فارغ التحصیلان بیکار است » .
این آمارها نشان می دهند که تحلیل وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم از اوضاع بسیار خوش بینانه و حتی غیر واقعی است و استقبال از حرفه معلمی در ایران بیش از آن نشان دهنده ی توجه جامعه و حاکمیت به مقولات فرهنگ و آموزش باشد نشان دهنده عمق و شدت بحران بیکاری است .
تزریق این حجم از معلمان به بدنه ی آموزش و پرورش با شتاب زدگی فراوان و در حالی که هنوز تشکیلات آموزش و پرورش فاقد یک مدیریت جامع و علمی منابع انسانی است ؛ نوید بخش چه موضوعی در آینده می تواند باشد در حالی که تجارب نشان می دهند که تا آن زمان وزیر فعلی دیگر وزیر نخواهد بود که پاسخ گوی سیاست ها و تصمیم های خود باشد همان گونه که پیش بینی ها نبودند .
کیومرث امجدیان پژوهشگر و مدرس دانشگاه فرهنگیان در این مورد چنین می نویسد : ( این جا )
« یکی از کارکردهای اصلی و دارای اولویت مدیریت منابع انسانی، برنامه ریزی نیروی انسانی است و لذا ضرورت دارد تا مدیران آموزش و پرورش در این رابطه دقت نظر بیشتری داشته باشند. متأسفانه حداقلهای برنامهریزی نیروی انسانی در آموزش و پرورش کشور انجام نمیشود به طوری که قادر به پیش بینی نیروی انسانی مورد نیاز برای حتی یک سال هم نبودهایم و بیشتر کمبودها را در هر سال بیان میکنیم. مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش در سطح کلان کشور فاقد توانمندیهای حرفهای و تخصصی بوده و حتی نمیتواند به درستی پیشبینی کند که طی چند سال آینده چه تعداد از نیروی انسانی در آموزش و پرورش بازنشسته خواهند شد. در حالیکه این آمار در اختیار بوده و سادهترین کاری است که مدیریت آموزش و پرورش میتواند انجام دهد » .
آیا آقای صحرایی به آمار کاهشی جمعیت دانش آموزی کشور توجه دارد ؟
آیا آقای صحرایی فراموش کرده که زمانی نه چندان دور در آموزش و پرورش با معضل « معلمان مازاد » در نظام آموزشی مواجه بودیم و در دولت احمدی نژاد برای تعدیل نیرو ، تعداد قابل توجهی از معلمان را با اعطای امتیازات بازنشسته کردند ؟
آیا قرار است در آینده باز هم تجارب شکست خورده ی قبلی دوباره تکرار و تکرار شوند ؟
البته وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم گفته است : « معلمان ویژهای را انتخاب کردیم و سعی شد گزینش را بسیار دقیق پیاده کنیم. تلاش کردیم معلمانی را انتخاب کنیم که علاوه بر دانش، عشق و علاقه معلمی داشته باشند، امانتداران خوبی برای کشور باشند. »
به این ادعا در گزارش ها و مطالب بعدی پرداخته خواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید