ادعا این است .
حکمت متعالیه همین است .
در مورد ادعای حکمت متعالیه من آن چه که می گویم از سند می گویم .
ما وقتی کاری کردیم و یاد گیزندگان ما به آن شایستگی ها رسیدند. این فطرت و این معرفت فطری که بالقوه وجود دارد آرام آرام بالفعل می شود .
همه اینها قبول ولی رسیدن به همه این ایده آل ها آن چه که در سند گفته می شود بعضی ها یش آرمانی است و آسمانی است ولی بعضی هایش واقعیت دارد اما به هر کدام از اینها که رسیدند احتیاج به ذهن باز که مرکز آن خردورزی هست دارد . تا آن کار نکند هیچ کدام از این انتظاراتی که می خواهیم در دانش آموزایجاد شود برآورده نخواهد شد.
من « ذهن باز » را اینجا از منابعی که داشتم تعریف می کنم .
در آموزش و پرورش ما روی « تفکر انتقادی » کار نمی شود . ببینیم با ذهن باز در برنامه درسی چگونه با آن برخورد می کنند و نظام تعلیم و تربیت رسمی ما چگونه با آن برخورد می کند ؟
ذهن باز را می توان به عنوان حالت شناختی تعریف کرد که با تمایل برای پرسشگری نقادانه ؛ پذیرش اطلاعات ، ایده ها، دیدگاه ها و تجربیات جدید بدون تعصبات، قضاوت ها یا دلبستگی های قبلی به باورهای قبلی همراه است.
ذهن باز مستلزم یک ذهنیت انعطاف پذیر است که پذیرای دیدگاه های متفاوت است و امکان ارزیابی انتقادی و ارزیابی مجدد افکار و باورهای خود و دیگران را در پرتو.شواهد یا اطلاعات جدید فراهم می کند .
این حالت از نظر عصب شناختی به ظرفیت مغز برای انعطاف پذیری عصبی برای سازگاری و سازماندهی مجدد ساختار و عملکرد خود بر اساس تجربیات و یادگیری جدید مرتبط است.
تجربه ذهن باز ارتباطات عصبی جدید ایجاد کرده ؛ درنتیجه اطلاعات جدید با یکدیگر ادغام می شود و انعطاف پذیری شناختی افزایش می یابد.
ذهن باز رویکردی متعادل است که تفکر انتقادی، شک و عقلانیت را در خود دارد و شامل جست و جو و ارزیابی فعالانه ی شواهد، تفسیر اطلاعات به شیوه ای منطقی و بی طرفانه، و تمایل به تجدید نظر در باورها یا نظرات خود در پرتو شواهد قابل اعتماد و قانع کننده است .
به طور کلی، ذهن باز یک حالت روانی- شناختی ضروری است که کنجکاوی فکری، رشد هویت فردی و اجتماعی و سطح کیفی دانش را ارتقا می دهد .
داشتن ذهنی باز به افراد این امکان را می دهد که با تفکر انتقادی، همدلی، کنجکاوی، انعطاف پذیری و تمایل به کشف دیدگاه ها ی مختلف به موقعیت ها نزدیک شوند و مهارت گفت و گوی سازنده با دیگران را ارتقاء دهند .
در همه موارد که در منابع عینی پیدا می شوند ؛ تفکر انتقادی ، شک و عقلانیت در سطح بالا که پرسش گری هست مورد تاکید قرار می گیرد .
رشد و پرورش ذهن باز تحت تأثیر عوامل مختلفی است که در ادامه به برخی از عوامل کلیدی اشاره می شود:
-قرار گرفتن در معرض دیدگاههای مختلف:
تعامل با افراد با پیشینه ها، فرهنگ ها و سیستم های اعتقادی مختلف می تواند درک و همدلی را گسترش داده، نگرش باز را ترویج کند .
در کتاب های درسی ما باید مارکسیسم باشد . لنینیسم باشد . همه چیز باید باشد . در برنامه ی درسی باید باشد .
ذهن باید پرورش پیدا کند .
- مهارت های تفکر انتقادی:
توسعه مهارت هایی مانند استدلال منطقی، پرسش گری نقادانه از مفروضات از پیش تعیین شده و ارزیابی شواهد به افراد کمک کند تا به جای تکیه بر تعصبات یا پیش تصورات، با ذهنی باز به ایده های جدید نزدیک شوند .
در آموزش و پرورش ما ، تفکر فقط در تحلیل کردن ، تجزیه کردن و به طور خلاصه به سطح پایین جدول بلوم پرداخته می شود .
در آموزش و پرورش ما روی « تفکر انتقادی » کار نمی شود .
در پایه ی ششم کتابی درست کرده اند به نام : « مهارت های تفکر » .
اصلا این کتاب شامل تفکر انتقادی نمی شود . می گویند ما داریم تفکر را تقویت می کنیم در حالی که این فقط سطح پایین تفکر را شامل می شود .
پرسش گری نقادانه یعنی عقل آزاد و نه مقید به پیش فرض ها .
نقد کند و همه چیز را به هم بریزد به جای این که روی تعصبات و پیش فرض ها و تصورات پیشین تکیه داشته باشد .
- تمایل به یادگیری:
کنجکاوی آزاد در مورد جهان و تمایل به کشف ایده ها و تجربیات جدید می تواند به رشد ذهن باز کمک کند .
می گویند : این را نخوان ! سکولاری ! آن را نخوان ! آن چیزهایی که غرب می گوید همه سکولاریسم هستند .
مطالعه و پرسش گری باید آزاد باشد .
- هوش هیجانی به ویژه همدلی:
درک و همدلی با احساسات و دیدگاه های دیگران می تواند کمک کند تا افراد با دید باز در بحث ها و اختالف نظرها مشارکت کنند و در درک موقعیت و رشد هویت موفق باشند .
به صورت خلاصه یعنی مدیریت هیجان های خود و دیگران .
یکی از آن مدیریت ها همدلی است . این باید در نظام آموزشی ما و در همه ی ارکان آن باید باشد تا « ذهن باز » پرورش پیدا کند .در کتاب های درسی ما باید مارکسیسم باشد . لنینیسم باشد . همه چیز باید باشد . در برنامه ی درسی باید باشد .
- خود اندیشی و درون نگری: تامل و تدبر منظم درباره باورها، سوگیری ها و فرضیات خود و دیگران می تواند به شناسایی و غلبه بر بسته اندیشی کمک کند و رشد هویت شخصی و جمعی را ارتقا دهد
- محیط های آموزشی مثبت و حمایتی:
قرار گرفتن در محیط های مثبت حمایتی چون نگرش باز را تشویق کرده ؛احترام به نظرات گوناگون احترام را سبب شده و گفت و گوی سازنده را ترویج می کند، می تواند به رشد و پرورش ذهن باز کمک کند .
نباید وضعیت به گونه ای باشد و یا شود تا کسی به محض این که صحبتی کند سریع فریاد بزنیم : تو ساکت باش و زود « برچسب » به او بخورد .
این ها چیزهایی بودند که در منابع علمی هم در تعریف « ذهن باز » و هم زمینه هایی که باید ذهن باز را پرورش دهند باید مورد توجه و تفکر قرار گیرند .
در اسناد تحولی ما ؛ وقتی این را می گویم منظور مصوبات نیستند .
هر سندی که مصوب شده است بخش هایی از خردورزی و ذهن باز حذف شده است !
در مبانی نظری سند تحول بنیادین حدود 75 بار در مورد « خردورزری » ، « نقادی » « پرسش گری » آمده است و فرد لازم است که به شایستگی برسد و موقعیت را درک کند و به قول دوستان به حیات طیبه برسد .
هر آن چه مصوب شده است یعنی سند برنامه درسی و سند تحول بنیادین که زمان آقای حاجی بابایی تصویب شد .
هر چه مصوب شده است و هر چیزی که در مورد خردورزی و نقادی و ذهن باز همه را حذف کرده اند ! در اصل آن هست اما در مصوبه ها نیست !
به آن می رسیم ...
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید