تحصن به معنی پناهنده شدن است و عموماً برای مقاصد سیاسی یا فرار از حاکمان ظالم انجام میشود و معادل بستنشینی است؛ و بهگونهای کنشِ اعتراضی است که در آن فرد یا افرادی با اشغالِ یک موقعیتِ استراتژیک و بیشتر برای ترویجِ تغییراتِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به آن دست میزنند.
در تاریخ معاصر ایران و در دوران استبداد صغیر و کبیر بهکرات این تحصن ها دیده میشود اگر به تحصن بهعنوان یک کنش عملی برای دستیابی به عدالت و حقخواهی نگاه شود یکی از مسالمتآمیزترین نوع حقطلبی و عدالتخواهی باشد.
بنابراین بعد از اینکه مطلع شدم که شخصی در اداره آموزش و پرورش شهرضا یکی از مناطق استان اصفهان دست به تحصن و اعتصاب غذا در محل مدیریت آموزش و پرورش شهرضا زده است تصمیم گرفتم بهعنوان وظیفه ذاتی و انسانی و برای دریافت چند و چون کار دیداری با ایشان داشته باشم که این مهم در روز پنجشنبه 15 دیماه 97 ساعت30 / 13 دقیقه محقق شد.
ایشان در محل ورودی اداره و روبروی نگهبانی روی صندلی مراجعین نشسته بود یک شعار نوشته در دست داشت و تعدادی دستهگل نیز در پشت سرش مشاهده میشد. شخصی با وزن تقریبی 55 کیلو و صورتی استخوانی و موهای جوگندمی که اراده قوی و قاطعیت در تصمیم در چشمانش موج میزد (شایان ذکر است شهرضا ازجمله شهرهایی است که سرداران بزرگ شهیدی چون سردار محمدابراهیم همت و دومین مدیر آموزش و پرورش شهید کشور شهید محمدعلی زمانی را پرورش داده است و در کارنامه رشادتهای فرزندان خود دارد) .
شاید در دید اول ایشان یاد قهرمان ونزوئلایی سیمون بولیوار افتادم که فرمانده انقلابی و سیاستمدار ونزوئلایی و یکی از چندین رهبر جنبش استقلالطلبانه در آمریکای جنوبی بود. خواسته من از قوه قضائیه آزادی معلمان زندانی که فعالیت صنفی داشتهاند بوده است
نزدیک شدم درحالی که با یک خانمی که برای دیدار او آمده بود صحبت میکرد بلند شد و با تبسم خوشآمد گویی کرد خود را معرفی کردم و هدفم را که نوشتن گزارشی برای صدای معلم بود را بیان کردم با خوشرویی قبول کرد .
حراست اداره آموزش و پرورش شهرضا نیز در همان حوالی بود و رفت و آمدها را زیر نظر داشت و با توجه به شرح وظایف، اطلاعات موردنیاز را جهت هماهنگی با مسئولان تحت امر در میان میگذاشت که خوشبختانه با خوشرویی برخورد نمود . با توجه به سردی هوا و شروع بارندگی که در حد توان بنده نبود سعی نمودم سؤالات را مطرح نمایم:
خودتان را معرفی بفرمائید؟
حمید رحمتی هستم . آموزگار پایه ششم دبستان عظیمی شهرضا 48 ساله هستم و امسال سال سیام خدمتم است . برادر شهید هستم که در سال 61 در مریوان به شهادت رسید . یادم هست در قبل انقلاب سال 55 شهید محمدابراهیم همت رساله حضرت امام خمینی (ره) را درب منزل ما آورد که بنده کوچک بودم و با برادر من دوست بودند. من یکبار به مدت سه سال نیز به مازندران تبعید شدم که بهواسطه تصادف مدتی نیز در کما بودم و تقلیل محکومیت خوردم.
لطفاً انگیزه خودتان را از این تحصن بفرمائید؟
انگیزه اینجانب دستیابی بهحق و حقیقت و حقگویی، چیزی که خودم آن را مقابل نابرابری و کارهای و تصمیمات نادرست میدانم فطرت تشخیص میدهد که چهکاری درست است یا اشتباه، درستیها بهوسیله آموزش و پرورش ساخته و ایجاد میشود و در آموزش و پرورش معیوب و بیمار و ناقص که گردانندگان اصلی آن انگیزه یاددهی به خاطر وضعیت معیشتی و منزلتی بد و نامناسب نداشته باشند، بنده حدود 20 سال که در تلاش هستم که آموزش و پرورش اصلاح شود که افرادی ناتوان مانند اینجانب در آن راهی نداشته باشند و بهترینهای جامعه به امر تعلیم و تربیت بپردازند و این امکانپذیر نمیگردد مگر اینکه تمام امکانات جامعه در خدمت آموزش و پرورش باشد نه وامانده بودجه به آموزش و پرورش اختصاص یابد لذا از بدو تحصن و حتی تا فردا (16-9-97) خواسته من از قوه قضائیه آزادی معلمان زندانی که فعالیت صنفی داشتهاند بوده و از شنبه 17- 9- 1397 با خروج از محیط فیزیکی آموزش و پرورش شهرضا از جامعه درخواست میکنم که خودشان را از وضعیت کنونی نجات دهند که قطعاً دستگیر میشوم و این موضوع را با تمام نهادهای امنیتی و انتظامی در میان گذاشتهام.
خواسته خود را از وزیر آموزش و پرورش بیان کنید؟
خواسته بنده از وزیر و آموزش و پرورش این است که ایشان مسئول و وزیر ما هست اما معلمان زیردست بیش از ایشان نگران آموزش و پرورش هستند و به طور کلی وضعیت و حال آموزش و پرورش خراب است و به حال خود رهاشده و باید این وضعیت تغییر کند.
در پایان از اینکه وقتشان را در اختیار بنده قراردادند تشکر کردم و امیدوارم که تلاشهای مجاهدانه ایشان مؤثر قرار گیرد و امثال اینجانب را از رخوت بهسوی مسئولیتپذیری در مقابل کشور و نظام آموزشی رهنمون سازد.