چاپ کردن این صفحه

«شوربختانه اکثریت ملت از نظام یا سیستم حاکم انتقاد نمی کند و همان طور که در برخوردهای روزانه، از مخالف خود به غیبت یاد می کند، از سیستم حاکم نیز به صورت پچ پچ های خانوادگی و خیابانی و نجواهای درگوشی ، بدون انعکاس آن به مسئولان ، غیبت می کند و توقع دارد مسئولان نیز جهت رفع آن کوشا باشند!»

عقل انتقادی غایب در فرهنگ عمومی ایرانیان

شهرام جمالی/ آموزگار

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان  1- زمانی که هر کدام از ما تلاش می کنیم تا در افراد پیرامون خود نگرش مثبت و یا نوعی ایجاد علاقه نسبت به خود به وجود بیاوریم و آنها را با خود همراه سازیم، به دنبال آن هستیم که فرد یا جامعه مورد نظر به چه موضوعی علاقه مند است تا ما خود را به همان شکل و فرم درآورده و پسندیده شویم. این تغییر باعث می شود حس تنهایی ما با پیوست به دیگران درمان شود و التیام بیابد. این منِ کاذب و مورد پسند اجتماعی را کارل گوستاویونگ روانکاو سوئیسی پرسونا یا ماسک نامید.

در نظامهای تمامیت خواه با تولد فرد، خانواده، جامعه و گفتمان مسلط بر نظام سیاسی از ابتدای ورود فرد به جامعه با تبلیغ هنجارهای انغعالی و تسلیم کننده و تززیق آن در خانواده و کلاس های درس کودکان تلاش می نماید شخصیت کودکان را غیرطغیانگر، غیرمنتقد و هماهنگ با هنجارهای مورد لزوم یک شهروند خوب و خنثی از نظر نظام سیاسی بارآورد. این هژمونی منجر به این می شود که کودک در ادامه مسیر رشد خود به اصطلاح شهروندی خوب و مقبول شود. نمودِ این هژمونی از سر اضطراب از تنبیه در چنین نظام هایی به گونه ای است که اشخاص با پذیرفتن تسلیم به قدرتِ برتر و ذوب شدن در او احساس آرامش یافته و چون فرد در برابر تخلف خود از هنجارهای ارائه شده بلافاصله با تفتیش نظام حاکم روبه رو می شود، به ناچار ماسک مورد نظر گفتمان رسمی را بر چهره می زند و به خودسانسوری روی می آورد.

این حالت به صورتی در ما نهادینه شده است که دائم با سرکوب خواسته های منِ حقیقی و حرکت به سوی منِ خوشایند جمعی از واقعیتِ خود می گریزیم و پرسونایی می زنیم که به ما آرامش ببخشد. تنها بازتاب این پرسونا اینست که ما هیچ گاه زندگی نمی کنیم، بلکه نقش بازیگری را ایفا می کنیم که دیگران ( گفتمان رسمی ، خانواده ، جامعه ، سازمان و ...) می طلبند.

متأثر از این هژمونی، زندگی خصوصی و عمومی ما منجر به شکل گیری نوعی حالت ریاکارانه شده است که تحت نامهای زیبایی چون متانت ، مظلومیت ، اجتماعی ، محجوب ، سربه زیر و ...وصف شده است و بدین ترتیب در فرهنگ عمومی جامعه نیز فرزند مطیع به فرزند شایسته ، دانش آموز منفعل به دانش آموز برجسته و ملت مظلوم به ملت قهرمان توصیف می شود که همواره قدردان است و البته تلاشگر در ایجاد نظمی که به تداوم سیاست های نادرست نظام مسلط کمک‌ می کند.

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

به تدریج به جای قوام یافتن عقل انتقادی نوعی دیدگاه رندانه در غالب افراد جامعه ظهور و بروز می کند که براساس آن، افراد اکثراً منفعل هستند، تسلیم شرایط می شوند و باورشان تبدیل به «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» می شود. اکنون ما چگونه ایم؟ چقدر انتقاد پذیر هستیم؟ چقدر انتقاد کننده هستیم؟

از یک سو از وضع موجود می نالند و نق می زنند و گله و شکایت می کنند و از سوی دیگر ماسک رضایت مندی بر چهره می زنند و رفتاری دموکرات را تبلیغ می کنند. به همین دلیل از کوچکترین نقدی برآشفته می شوند‌. ساحت خود، گروه، انجمن و دوستان خود را غیرقابل نقد پنداشته و با یک وحدت درون گروهی علیه نقاد می شورند و از سر خشم منتقد را می کوبند و با جوسازی و افزودن بر تعداد «خودی ها» منتقد غیرخودی را بر نمی تابند‌.

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

2- احتمالا هر کدام از ما ، در دوران کودکی و نوجوانی طی کنش و واکنشی، برخوردی را تجربه کرده ایم که در آن از بزرگترها شنیده ایم : «نباید تو روی بزرگترها ایستاد» و همچنین یاد گرفته ایم مسائل را ریش سفیدان و بزرگترها حل کنند. اگر حرف شنوی نداشته و این گونه عمل نکرده ایم به فرزند «پررو» و «بی ادب» توصیف گشته ایم. همچنین شاید هر کدام از ما در شغل و کارمان مشاهده یا تجربه کرده باشیم که اگر دوست و همکاری ، کم کاری و یا کند کاری و سستی همکار خود را جهت تقویت و پویایی سازمان به مسئول بالاتر گزارش کند - البته حتما بعد از اعلام به آن همکار - با توصیفات منفی زیادی از جانب دیگران روبه رو شده بطوریکه احتمالا از کرده خود پشیمان می گردد و حتا گاه از درون نیز چنان شده که وجدان اخلاقی، او را دچار کشمکش، بحران و اضطراب های شدید کرده به گونه ای که ناچار به عذرخواهی از آن فرد و سعی در کمتر رفتن پیش مسئولان رده بالاتر کند تا از منظر نگاه همکاران، فردی مثبت قلمداد شود و از برچسب های «دستمال به دست»، «چاپلوس» و ... دوری و انگشت نمای همکاران به عنوان فردی موذی و خطرناک نگردد. ظاهراً ما چاره ای نداریم جز اینکه ضمن دور کردن خصلت های تنبلی از خود، با خودمان پیکار کنیم.

چنین فردی در جامعه ما با چنین اوصافی، عملش شنیع و زشت شمرده می شود و به اصطلاح کسی است که «برای دیگران می زند» و یا «زیر پای دیگران را خالی می کند».

واقعیت اینست که تا زمانی که ما خود پلیس و ناظر هنجارها و ناهنجاری های جامعه و کار خود و دیگران نباشیم، نباید منتظر تغییری بزرگ باشیم...

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

اکنون ما چگونه ایم؟ چقدر انتقاد پذیر هستیم؟ چقدر انتقاد کننده هستیم؟

ما آینه (پرسونای) اجتماعی خود را نگاه می کنیم و دوستش داریم اما با آینه واقعی (انتقاد و خودشناسی) از خود چگونه ایم؟ تا چه اندازه می توانیم بپذیریم که انتقاد ، انتقاد است و اصطلاحاتی نظیر «سازنده»، «اخلاقی»، «منصفانه»، «دوستانه» و ... که به عنوان صفات انتقاد رایج شده اند، کلیشه هایی هستند که در فرهنگ عمومی در اصل به سرپوشی برای تخریب انتقاد و تضعیف عقل انتقادی تبدیل شده اند و بر همین اساس شوربختانه کم نیستند مسئولانی که به جای آنکه دیگران نقدشان کنند خود به نقد خویشتن پرداخته و در صورت صلاحدید به نمایش آن در منظر افکار عمومی نیز می پردازند. در واقع آنها بدین گونه با نوعی فرار به جلو و گریز از پاسخ گویی دستِ پیش می گیرند تا پس نیافتند. آنان در واقع می کوشند تا شکل عملشان نزد افکار عمومی جامعه، مثبت جلوه کرده و با صفاتی نظیر صادق، فروتن، بزرگوار و ... شناخته شوند.

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

۳ - در فرهنگ عمومی جامعه ، مَثل هایی نظیر «آب زیر کاه» یا «مار زیر بافه» و نظایر آن را احتمالاً هر کدام از ما بارها شنیده و به کار برده ایم. این مثل ها همه نشأت گرفته از اجماع کلی افراد جامعه بر این نکته است که : «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» تا فرد منتقد را خلع سلاح کرده، همه به افرادی منفعل تبدیل شویم و انتقاد گریزیِ فردی خود را در یک جامعه سودا زده ی منفعل و تسلیم، ذوب نمائیم. چرا که به قول مصطفی ملکیان :

« ما همگی در حال فیلم بازی کردن هستیم، همه ما در باطن خودمان چیزهایی می گذرد و در ظاهرمان چیزهایی دیگر جریان پیدا می کند. بین بودِ و نمودِ ما، بین وجود ما و ظهور ما و بین کمون و بروزِ ما یک شکاف جدی وجود دارد...»

این شکل فردیت ، جامعه ای نیز همانند آن شکل می دهد که دچار همان شکاف جدی ملت - دولت است.

شوربختانه اکثریت ملت از نظام یا سیستم حاکم انتقاد نمی کند و همان طور که در برخوردهای روزانه، از مخالف خود به غیبت یاد می کند، از سیستم حاکم نیز به صورت پچ پچ های خانوادگی و خیابانی و نجواهای درگوشی ، بدون انعکاس آن به مسئولان ، غیبت می کند و توقع دارد مسئولان نیز جهت رفع آن کوشا باشند!

نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

( تصویری ماندگار از « پاچه ‌خواری » یا خاراندن پاچه همایونی مظفرالدین شاه قاجار )

 

ظاهراً ما چاره ای نداریم جز اینکه ضمن دور کردن خصلت های تنبلی از خود، با خودمان پیکار کنیم.

انتقاد را بیاموزیم و انجام دهیم و انتقاد دیگران را نیز پاس بداریم و «من»ِ واقعی خویش را از بند انفعال آزاد کرده و آن را پویا ، فعال ، پرشور و پرکار کنیم.

( روزنامه همدلی)


نگاهی بر عقل انتقادی و تفکر انتقادی در فرهنگ عمومی ایرانیان

شنبه, 04 شهریور 1402 22:25 خوانده شده: 1659 دفعه

در همین زمینه بخوانید: