در چند روز گذشته عدهای از نمایندگان مجلس با امضای نامهای خواستار استیضاح وزیر آموزش و پرورش شدند. در متن نامه استیضاح که از سوی هیأت رئیسه مجلس نیز اعلام وصول شده است، ذکر 10 مشکل از دلایل این استیضاح برشمرده شده است. ذیلا نگاهی به برخی از این دلایل خواهم افکند و بر آنها تحلیل کوتاهی خواهم نوشت:
1- ناتوانی وزیر در جلب رضایت و اعتماد جامعه مهم آموزش و پرورش
من به عنوان یک معلم نمیتوانم به این حرف اعتماد بکنم! یعنی نمی توانم صداقت را از لایههای ناپیدای این ادعا درک کنم! زیرا سال هاست که وزیران، بر اساس جلب رضایت و اعتماد جامعه مهم آموزش و پرورش بر سر کار نیامدهاند. بلکه بر اساس گزینش و چینش متعارف اداری- سیاسی آمدهاند و طرحی عقیم و شکست خورده درانداختهاند و رفتهاند و در آخر هم کسی بازخواست شان نکرده است. وقتی میگویم جامعه آموزش و پرورش، منظور نادیدن و به حساب نیاوردن نهادهای صنفی و مدنی معلمان است. هر زمان دولت و مجلس و سایر ارگان های اداری، نهادهای صنفی معلمان را غریبه و غیرخودی و نامحرم به حساب نیاوردند و آنها را در تصمیم سازی های مربوط به جامعه آموزش و پرورش به رسمیت شناختند، آن گاه میتوان به صحت و صداقت در این ادعای مطرح شده ایمان آورد. از این رو این هم به سان بیشتر رفتارهایتان، گونهای سیاسیکاری دیرهنگام است و بیش از هر زمان دیگری کارکرد تبلیغاتی و شعارزدگی منتهی به انتخابات تان را برملا میکند.
2- ناتوانی وزیر در جلب توجه دولت به اهمیت و نقش آموزش و پرورش
این را باید در واقع یک مکاشفه برای نمایندگان به حساب آورد! در بطن این گزاره گونهای تحقیر دولت نهفته است! این عامل در واقع بیش از آن که ناکارآمدی وزیر محجوب کابینه را افشا کند، بر ناآگاهی و در باغ نبودن کابینه دلالت دارد. به این معنا که دولت به استثنای وزیر آموزش و پرورش، فاقد درک اهمیت آموزش و پرورش در جامعه است و در این راستا تلاشهای وزیر در اقناع اعضای کابینه مبنی بر وخامت آموزش و پرورش ناکام مانده است. یعنی هنوز دولت در درک این مهم ناتوان است و این به طور تلویحی حکایت از عقب ماندگی ذهنی و معرفتی دولت دارد! بدیهی است که نمایندگان با طرح این استیضاح میخواهند خود را از این تغاقل تبرئه نمایند و به دولت و مردم بگویند که ما اهمیت آموزش و پرورش را میدانیم و هر آنکه را در ابراز این توانایی ناتوان باشد از گردونه بیرون خواهیم انداخت. جای شگفتی و تأسف است که با این همه ادعایی که درباره مدیریت جهان و سرآمدی منطقه به عمل میآید، هنوز بحث بر سر اهمیت آموزش و پرورش در جامعه اجماع نظر وجود ندارد !
3- ناتوانی وزیر در جلب توجه و عنایت دولت در اختصاص منابع مالی لازم جهت تأمین منابع مالی مورد نیاز برای هزینه های مختلف مدارس موجود کشور و تبدیل مدارس کشور به مدارس خودگردان بر خلاف اصل 30 قانون اساسی.
اسباب شگفتی است که چرا این نمایندگان تمام کاسه کوزهها را سر دولت می شکنند؟! مگر برنامههای افق 1404، توسعههای پنج ساله، بودجه سالانه کل کشور و دهها سند بالادستی از جمله سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از مسیر رد و یا تأیید آن جنابان نگذشتهاست؟ مگر بخشهای درآمدی و هزینهای کشور از مصب قانون گذاری شما عبور نمیکند؟ پس از چه سخن میگویید و زبان به شکوه گشودهاید؟ مگر قبول ندارید که مجلس در رأس امور کشور است؟ پس چرا یک بار برای همیشه موضوع مسأله دار آموزش و پرورش را با تصویب یک قانون جامع از دستور کار خارج نمیکنید؟ یا شاید بی میل نیستید که پرونده آموزش و پرورش همچنان مفتوح بماند تا به تناسب نیازهای تبلیغاتی و سیاسیکاری های خویش به طور قطره چکانی از آن بهره برداری نمایید و خود و اعوان و انساب خویش را چند روزی ترقی دنیایی بخشید!
اکنون صادقانه بگویید: مگر خود آقایان نماینده راضی هستند که فرزندان تان در مدارس عادی دولتی تحصیل کنند؟ مدارسی که به استثنای حقوق معلمانش، بیش از 90 درصد هزینههایش بر دوش اولیأ دانش آموزان تحمیل میشود؟
باعث تأسف است که شما خود از عوامل گسترش مدارس خودگردان و غیرانتفاعیهای چند میلیونی هستید. اما در پشت تریبون و در استیضاح نامههایتان برای اقشار محروم و کم درآمد اشک میریزید و از حق آنها سخن ساز میکنید! آیا حاضرید محل تحصیل فرزندانتان را در مدارس و دانشگاه ها در اختیار ولی نعمتان تان بگذارید؟ من ماندهام، قسم حضرت عباسی تان را باور کنم یا دم خروس تان؟!
4- ناتوانی وزیر در جلب نظر دولت جهت تأمین معیشت فرهنگیان شاغل و بازنشسته و اعطای امتیازاتی مشابه سایر ارگانها و دستگاهها به فرهنگیان.
این مورد اما جنبه طنزآمیزش برجستهتر می نماید! راستی در ساختار حقوقی – اداری این کشور جایی برای استیضاح شما نمایندگان در نظر گرفته شده است؟ یعنی آیا نهاد یا تشکلی مشروع وجود دارد که ندانمکاریهای شما را به زیر پرسش بکشد؟ اگر نیست بگذارید بپرسم که مگر وضعیت تأسف بار معیشت فرهنگیان محصول این یکی دو سال است که وزیر فعلی آموزش و پرورش را به زیر شمشیر داموکلس بردهاید؟
به نظر میرسد این بار نباید کابینه دولت را عقبمانده ذهنی قلمداد کرد بلکه این شما هستید که غالبا با سابقه چند دوره نمایندگی، برای این معضل ریشهدار کاری از پیش نبردهاید. شما بودید که میتوانستید با ارائه طرحی بنیادی و ماندگار، نسبت به رفع تبعیض و هماهنگسازی نظام پرداختها، معاش و معیشت معلمان را از اولویت همیشگی خارج نمایید تا بلکه بعد از این رفع تظلم بالسویه، معلمان به وادی اندیشه و ارتقاء معرفت حرفهای خویش گام گذارند و این گونه در جامعه مورد ترحم و شفقت کاریکاتوری واقع نشوند.
5- عدم اقدام جدی و مؤثر در تهیه و تدوین و ارائه نقشه راه و راهکار و برنامهریزی عملیاتی برای اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش علی رغم اعلام در برنامه پیشنهادی خویش برای رای اعتماد.
در این خصوص به اعلام موضع وزیر در خصوص سند تحول بنیادین آموزش و پرورش استناد میکنم:
علی اصغر فانی در نخستین گفت و گویش با خبرگزاری مهر از نحوه اجرای سند تحول بنیادین انتقاد کرد و گفت: «انتقادی که من بارها قبل و بعد از ورودم به آموزش و پرورش مطرح کرده ام این است که تحول در آموزش و پرورش از ساختار شروع شده است، چرا که تحول ساختاری ساده تر از تحول محتوایی است. گام نخست تحول در محتوا، تحول در نیروی انسانی است. چراکه دنیا به این نتیجه رسیده لازمه هر تحول در سازمان ها و ارگان ها، تحول در نیروی انسانی است و ما نیز باید به این سمت و سو حرکت کنیم.»
وقتی وزیر شروع تحول را به آن صورتی که در سند آمده است به شیوه ساختاری قبول نداشته، پس باید منتظر چنین امری میبود. در اینجا باید گفت که نمایندگانی که روز رای اعتماد به وزیر آموزش و پرورش رأی مثبت دادند، زیاد در قید و بند این سند و انطباق آن با گفتههای وزیر نبودهاند و بیشتر بر روال سیاسی خویش رفتار نمودهاند.
تحول در نیروی انسانی لاجرم از مسیر ارتقاء منزلت حرفهای و قطع دلمشغولیهای معیشتی معلمان میگذرد. از این روست در سخنرانی 17 خرداد 94 بر لزوم کاهش معلمان به 750هزار نفر در راستای تحول در نیروی انسانی تأکید میکند. امری که به خاطر ظرفیت تبلیغاتی نمیتواند خوشایند نمایندگان به جا مانده از دولت عوام گرای قبلی باشد.