چاپ کردن این صفحه

شعر از : فاطمه سادات اشرفی زاده ، عضو شورای نویسندگان سخن معلم

به مناسبت 25 اردیبهشت؛ روز بزرگداشت فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی

فردوسی
( 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی را گرامی می داریم )

ز مشرق زمیـن شـاعری نامـدار
بنـا کـرد کاخ سـخن اسـتوار

گرفـته ز دهـقان بسی داسـتان
بـیـاورد در نـامه ی بـاسـتان

از  آیـین ایران فـراوان سخن
بیـاورد در قصـّه های کهـن

ز سنگی که آتش از آن برجهید
و زان مار کز بـرق آتـش خزیـد

از آن آتش آن روز جشنی به پا
سَده نام دادنـد آن جـشـن  را

ز سیـمرغ اسطوره ها ساخـته
در آن آرزوهـا  بـپـرداخـتـه

ز ضـحّاک و آن مارهـای سـیاه
که کـرد روزگار جوانـان تـبـاه

وز آهنگـری بی سلاح و دلـیر
که آشفته کرد خواب ضحاک پیر

هـمان کاوه با چـرم آهـنگری
بشـورید بر ظلم و خیره سـری

ز هومان و کاووس و گُردآفرید
بسی داستان ها که آمد پدید

ز رودابـه و زال و افراسـیاب
بیاورده او داستـان های نـاب

ز سَلم و ز تور و  ز نـیرنگ شان
ز جور و جفایی که شـد ننگـشان

فریدون و ایرج همه نیک نام
از آن فرّه ی ایزدی شادکام

سیـاوش در آن اوج مردانگی
از آتش گذشتـه به یکبارگی

همه شهر ایران تماشـای او
به دل حسرت بُرز و بـالای او

از آن آتـش او آمده سربـلند
نیامد به او اندکی زان گـزند

ز رستم بسی قصّه ها گفته است
نه قصّه که دُرِّ  سخن سفته است

ز رخش و ز کوپال و گـرز گران
ز میدان جـنگ و نبـرد یـلان

ز جادوگر پـیر و دیـو سپـید
ز روزی که رخشش بشد ناپدید

ز  سـهراب آن  نورسـیده جـوان
که با کشتنش اشک ها شد روان

همان نوش دارو که نامد به دست
و تهمینه بر خاک تـیره نشست

نهفته به هر داستان رمز و راز
که مانـدست تـا روزگـار دراز

همه درس عبرت بیـاموخته
خرد را و دانـش به هم دوخته

سخن های نابش پرآوازه شد
جهانی ز شعرش تر و تازه شد

خرد ورزی و حکمت آیین او
عدالت که بُد پایه ی دین او

ستایش فراوان کنند شاعران
ز شهنامه اش از کران تا کران

از او زنده شد نام ایـران زمین
که هر بخردی گویـدش آفـرین

فاطمه سادات اشرفی زاده

چهارشنبه, 22 ارديبهشت 1394 20:44 خوانده شده: 3899 دفعه

در همین زمینه بخوانید: