پیش تر و زمانی که در سفر بودم ، از آن جا که « شبستر » زادگاه پدر و مادر من است سعی کردم یکی از چهره های فرهنگی این شهر را پیدا کرده و با او گفت و شنودی داشته باشم .
همیشه برای من این یک پرسش و دغدغه بود که چرا شهری تاریخی و فرهنگی به قدمت شبستر نباید حداقل یک کتاب فروشی داشته باشد ؟
تاکنون سه قسمت از گفت و گوی تفصیلی من با آقای « داور زمانخانی » معلم ، نویسنده و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری در « صدای معلم » منتشر شده است .
زمانخانی در جایی چنین می گوید : ( این جا )
« یک خاطره من آشنایی با عاشیق قشم جعفری که مشهور است در آذربایجان شوروی و آذربایجان ایران. از شعرا و عاشق های به نام است. پنج سال در کوه ها سرگردان و فراری بود. اذیتش می کردند. خان ها از او شکایت کرده بودند که در عروسی ها علیه خان ها می خواند ....
بعد فهمیدم که این آقا برای فرهنگ آذربایجان خیلی زحمت کشیده و کتاب هایش دست به دست می چرخد. همه اشعارش را دوست دارند . در خانه ها می خوانند. دانش آموزان شعرهایش را از حفظ می خواندند و دوستش داشتند. می خواندند و گریه می کردند که چرا این آقا را اذیت می کنند.
در تمام عروسی ها او را دعوت می کردند و برای آنها می خواند ولی خان های آن دوره او را اذیت می کردند.
بعد از انقلاب این اذیت ها تمام شد . » ( 1 )
اگر بچه های آن دوران شخصیت هایی مانند عاشیق قشم جعفری و... را دوست می داشتند و برای آنان الگو بود الان وضعیت چگونه شده است ؟
این خبر را بخوانید : ( این جا )
« خبر ازدواج محمدرضا گلزار به سرعت در فضای مجازی منتشر شد.محمدرضا گلزار با انتشار تصاویری ازدواجش با آیسان را علنی کرد. محمدرضا گلزار متولد 1 فروردین 1356 در تهران است. محمدرضا گلزار متاهل است و ازدواج کرده است. محمدرضا گلزار سوپراستار ایرانی است که در زمینه تبلیغات هم فعالیت دارد. محمدرضا گلزار فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.کاربری در فضای مجازی با انتشار یک توئیت، ادعای حیرت انگیزی را درباره حواشی مراسم ازدواج محمدرضا گلزار مطرح کرد: من امروز فهمیدم آن شبی که رضا گلزار ازدواج کرد بخش مسمومین ما ترکیده بوده، همه هم دخترای ۱۵-۱۶ ساله و خودکشی با دارو.یکی از آنها همان دختری بوده که با او مصاحبه کردند دنیای بدون گلزار چطوری است و گریه میکرد ... »
واقعا این پرسش مطرح است :
نسلی که تتلو و ساسی و... برای او الگو است می تواند آینده ای روشن برای ایران ترسیم کند ؟ بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند !
کدام ویژگی و یا کاراکتر شخصیتی در این چهره ها و یا سلبریتی هاست که برای نسل جدید جذاب و جالب است ؟
آیا نسلی که این چنین گلزار را « الگوی » خود می پندارد می داند که الگوی او به جای پاسخ گویی و شفاف سازی از خبرنگاران شکایت می کند ؟
« آفتاب نیوز » در خبری چنین می نویسد : ( این جا )
« در واقع اگر محمدرضا گلزار از تمام یا بخشی از هزینه این تالار با اسپانسری مدیران این باغ عمارت استفاده نکرده باشد بدون تردید با یک عروسی چند میلیاردی مواجه هستیم که بنا به ارقام موجود بین ۳ تا ۱۰ میلیارد تومان میتواند برای این این سوپراستار هزینه در پی داشته باشد . »
« دنیای اقتصاد » نوشت : ( این جا )
« اخیرا ویدئویی از استقبال از محمد رضا گلزار در یک مراسم منتشر شده که واکنشهای متفاوتی در پی داشته است.
بهمن بابازاده، خبرنگار حوزه موسیقی در کانال تلگرامی خود نوشت: ۲۱۰۰ نفر با دریافت ۸۰ تا صد هزار تومان برای مراسم «محمدرضا گلزار» آفیش شده اند! سیاه لشگرهایی که در اکثر پروژه های سینمایی هستند و کارشان همین است!
افرادی چون محمدرضا گلزار که « نسل زد ایرانی » او را کعبه آمال و آرزوهای خود تصور می کند ؛ آیا تاکنون به صورت صریح و شفاف انتقادی از عملکرد حاکمیت حتی در همان حوزه « هنر » داشته است ؟
نسلی که در حال حاضر با آن رو به رو هستیم دست پخت و آورده نسلی است که خود را « نسل سوخته » می خواند و سعی کرده بچه های خود را طوری تربیت کند که مانند او نباشند .
شاید مهم ترین ویژگی نسل جدید ، « کتاب نخواندن » باشد .
همیشه برای من این پرسش مطرح بوده که آیا در همه جای جهان نسلی پیدا می شود که به اندازه ی نسل جدید ما اهل « تقلب » باشد ؟
این حجم از تقلب در امتحان آیا قرینه ای هم در جهان خارج و به ویژه « توسعه یافته » دارد ؟
« حمزه علی نصیری » در یادداشتی با بن مایه پژوهشی در « صدای معلم » چنین می نویسد : ( این جا )
« یک تحلیل اجمالی و در عین حال وسواس گونهای که نگارنده در سال ۱۳۹۴ بر نتایج یک آزمون داشته، جنبههایی از ناکامیهای آموزشی و پرورشی را به نمایش میگذارد که اعداد و ارقامی مثل معدل دانشآموز یا درصد قبولی یک مدرسه هرگز از آنها سخن نمیگویند.
« تحلیلی بر نتایج یک آزمون؛ جای خالی کیفیّت در زندگی مدرسهای » عنوان یادداشتی هست که از نقطهی شروع برخی از فجایع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و... که هم اکنون دامن گیر جامعهاند، پرده برمیدارد.
آن آزمون و تحلیل نتایج آن هرمی به دست میدهد که الحق آینهی تمام نمای هرم علمی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی جامعهی کنونی ماست.
از تعداد کل دانشآموزان شرکت کننده در آن آزمون که ۱۹۱ نفر بودند، ۶۲ نفر نمرۀ صفر تا ۴ گرفتند (۳۲/۴۶درصد). ۹۰ نفر نمرۀ ۵ تا ۹ کسب کردند (۴۷/۲درصد). ۳۵ نفر موفق به کسب نمرۀ ۱۰ تا ۱۴ شدند (۱۸/۳۲درصد). و فقط چهار نفر توانستند نمرۀ بالای ۱۵ بگیرند (۲/۰۹درصد).
میانگین نمرۀ همۀ کلاسها (میانگین نمرۀ ۱۹۱ نفر دانشآموز) نیز ۶/۴۷ از ۲۰ بود!
به بیان دیگر از تعداد ۱۹۱ نفر دانشآموز شرکت کننده در آزمون، ۱۵۲ نفر (۷۹/۶۶درصد) نمرۀ کمتر از ۱۰ (صفر الی ۹) گرفتند. ۳۵ نفر (۱۸/۳۲درصد) از آنها نمرۀ ۱۰ الی ۱۴ و فقط ۳ نفر نمرۀ ۱۵ و یک نفر نمرۀ ۱۷ کسب کردند که در مجموع، تعداد نفراتی که نمرۀ شان بالای ۱۵ بوده ۴ نفر بود (فقط و فقط ۲/۰۹درصد)!
آقای علی نصیری در ادامه چنین می نویسد :
« تعداد پاسخهای کاملاً یکسان در برگههای دانشآموزان کم نبود. علیرغم اینکه قبل از شروع آزمون در مورد اهداف آن توضیحات لازم و کافی داده شده بود و گفته شده بود که هدف آزمون صرفاً اطلاع از میزان معلومات کلاس است و نمرۀ آن در دفتر کلاسی درج نخواهد شد و در کارنامۀ علوم تجربیشان هیچ تأثیری نخواهد داشت، آنان باز هم برگۀ یکدیگر را دید زده و بدون توجه به درستی یا نادرستی پاسخهای آنان، عیناً رونویسی کرده بودند.
همچنین به رعایت این نکتۀ اخلاقی ساده تأکید شده بود که با وجود در دیدرس بودن نوشتههای نفر کناری، از نگاه کردن به آنها خودداری کنند و از همین فرصتِ اندک برای تمرین عزّت نفس و راستی و درستی و خویشتنداری استفاده کنند. ولی متأسفانه آنها به صورت گستردهای تقلّب کرده بودند (دزدی از یکدیگر)!
* اغلب دانشآموزان به قراردادهای ساده و قابل درک درونْکلاسی پایبند نبودند و به توصیههای معلمشان مبنی بر تمرین عزّت نفس و خویشتنداری و درستکاری و خودداری از تقلب و اتکا به توانمندیهای خود توجّه نمیکردند و به دزدیدن کلمات از برگۀ بغل دستیشان مبادرت مینمودند و این کار را نوعی زیرکی و عامل موفقیت میپنداشتند. این اخلاق کماکان در همۀ کلاسها و در میان همۀ دانشآموزان وجود داشت!
* بعضیها به راحتی مقررات کلاس را نقض و با رفتارهای قانونشکنانۀ خود جوّ آموزشی کلاس را خراب میکردند و موجب ایجاد اختلال در جریان آموزش و از بین رفتن فرصتها میشدند. افرادی چون محمدرضا گلزار که « نسل زد ایرانی » او را کعبه آمال و آرزوهای خود تصور می کند ؛ آیا تاکنون به صورت صریح و شفاف انتقادی از عملکرد حاکمیت حتی در همان حوزه « هنر » داشته است ؟
* بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند ! »
در کجای دنیا وقتی مدرسه در آخر سال تعطیل می شود ، دانش آموزان عامدا و آگاهانه جلوی مدرسه جمع می شوند و با شادی و هلهله ، « کتاب » های خود را آتش می زنند ؟
این در حالی است که کم تر مشاهده شده دانش آموزان به صورت شفاف و صریح حداقل از عملکرد معلم ، معاون و یا مدیر مدرسه انتقاد کنند چرا که مصلحت برای آن دانش آموز و خانواده ، « نمره » است و این موجب سکوت و بی تفاوتی آنان به عملکرد نظام آموزشی می شود .
و یا تراژدی تلخ رتبه های شرم آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی معتبر تیمز و پرلز که به وضوح موید « بی سوادی » این نسل آرمان خواه و اما تنبل و حتی در زمینه ی « خواندن و نوشتن » به عنوان نخستین و بدیهی ترین سواد در جهان دارد .
بدبخت نسلی که آرزوها و آمال سرکوب شده و دست نیافته ی خویش را در سبد این نسل « بی هویت و بی سواد » چیده است .
( 1 )
پروفسور محمدتقی زهتابی در مردادماه ۱۳۶۶ یعنی دو سال قبل از فوت آشیق قشم، در شعری خطاب به ایشان می نویسد:
دئییرلر بیر قوُش وار اوْدلانیب یانار
یئنه اؤز کولوندن یارانار قشم!
بو بیر افسانه دیر, اصیل قه قه نوس
اوْ دور ائل دردیندن اوْدلانار قشم
یانار آلنی آچیق، همّتی بلند
و یاشار، اوْلسادا قوْللاریندا بند
نه ساهر اؤله جک, نه ده کی سهند
نه بابک، نه ستّار، نه آنار قشم
ائلینه ووُرغون لار گونشه باخار
دؤیوش کوره سیندن پوْلاد تک چیخار
اوْنلار نه اَزیلر، نه ده اوْلار خوار
اوْنلاری آلداتماز وار، دینار قشم!
نظرده توُتسان لاپ دیوانه سینی,
دوْپ ـ دوْلو گؤررسن پئیمانه سینی
زیندان لار سارسیتماز ایراده سینی
اوْلار دوْستاقدا دا، بیر فانار قشم
ائل، وطن اوْنلارین هر بیر زادی دیر
توْیودور، یاسیدیر، آغیز دادی دیر
دار گونده فریادی، هم اوُستادی دیر
اوْنلار تشنه دیرلر، ائل پینار قشم
من شاعیر دئییلم، ائلیمین غمی
قلبیمه اوْد ووُروب، وئریب قلمی
قیناماسین شاعیر دوْستلار بیله می
باریت کی اوْد گؤردو، هئی یانار قشم!
بیزلر یوْغرولموشوق ائل بوُلاغیندان
بؤیویوب اوُچموشوق ائل قوُجاغیندان
ائشیتمیشیک ائلین اؤز دوْداغیندان
کی حق وئریلمزدیر، آلینار قشم!
بو حقّی آلماغا بیز آند ایچمیشیک
ایللرجه دوشونوب یوْلون سئچمیشیک
آغیر یوْللارینین چوْخون کئچمیشیک
توْرپاقدان گوج آلیر بو چینار قشم!
ائلین طالئعینه باغلانانلاریق
اوْنون گونشیله دوْلانانلاریق!
گلن آغ گونونه اینانانلاریق
نه بیزی یاد یاخار، نه ده نار قشم
نه قدر چکیلیب ایگیت ائل دارا
گئلئی گلمه میشدیر بیزیم ائلدارا
قیش کئچیب، یاخیندیر باهار ائلدارا
ائل سئون برک گونده سینانار قشم!
ائلین کرمینین سؤیلهکمی نه؟
اوْنداکی دوشمانلار یاتار کمینه
باخمازلار نه چوْخو، نه ده کم ینه
ائلین آزینیدا چوْخ سانار قشم
گنج لر اوچوندور بو طرفه سؤزلر
اوْنلاردان ایگیدلیک گؤزله ییر گؤزلر
هر کیم ائلین سئوسه، بو یوْلو ایزلر
نه یاتار، نه یوْلدان یایینار قشم
هدف خلقیمیزین آزادلیغی دیر
ائلین سعادتی و شادلیغی دیر
بو اسکی دیارین آبادلیغی دیر
جوان لار آییق دیر تئز قانار قشم
قوُربانام یوُردومدا قانان گؤزهله
قوُلاج ساچ، سرو بوْی، اینجه گؤز ـ اله
سازین باس دؤشووه، چال بیر گؤز ائله
دوشمن یانار، دوْستلار اوْیانار قشم! ( این جا )