تقدیر از «علی لندی» نوجوان ایذهای که برای نجات جان همسایگان قربانی آتش شد، اگرچه موجب تسلی خاطر خانواده و حتی جامعه است اما نمایش او به عنوان «فداکار» و ساختن «الگوی قهرمانی» از او عاقلانه به نظر نمیرسد.
کدام یک از ما حاضر است فرزندش را به اقدامی مشابه و تکرار این رفتار پر خطر تشویق کند؟ حاضر نیستیم. اما آیا ما از فداکاری و شجاعت به دوریم؟ یا به عنوان افرادی بالغ تشخیص میدهیم باید مرزی میان فداکاری و ندانمکاری و اشتیاق اثبات وجود نوجوانی و غلیان احساسات ناپخته در نظر گرفت؟
ما احتمالا تشخیص میدهیم یک نوجوان با جثه کوچک و توان اندک و بدون تخصص و اطلاعات کافی در زمینه آتش، بدون امکانات آتشنشانی و کپسول و … شایستگی اجرای عملیات نجات را ندارد.
او اساسا نمیتواند دو زن میانسال را دوش بگیرد و از آتش نجات دهد. نمیتواند و نتوانست و یکی از دو زن بر اثر سوختگی شدید جان باخت و نمیتوانم تصور کنم که زن دیگر به تنهایی توان دور شدن از آتش را نداشته است.
وقتی یک کپسول پیکنیک آتش میگیرد، یا شیر گاز را قطع میکنند یا از کپسول آتشنشانی میشود استفاده کرد که اغلب ما در خانه نداریم یا دست کم هر عقل سلیمی فرار میکند. قاعدتا تنها کاری که نباید انجام داد در آغوش گرفتن کپسول مشتعل است؛ کاری که باعث سوختگی ۹۰ درصدی نوجوان 15ساله شد.
به گمان من ؛ به جای تولید قهرمان، نیاز به توزیع نظم و آموزش داریم. این که در مواجهه با انواع مواد آتشزا باید چه رفتاری داشت؟ در هنگام سیل و زلزله و تصادفات رانندگی بهترین اقدام چیست؟ در مواجهه با فرد آسیب دیده، صحنه تجاوز و جنایت چگونه شهروندی آگاه و فعال بود؟ همیشه آموزش کلید توسعه است.
فداکاری میتواند با آموزشهای مختلف بهینه شود. بهگونهای که برای کمک به دیگران جان خودمان را از دست ندهیم و زخم مضاعف نشویم. به جای تبلیغ این حرکات ناشیانه به تحلیل چرایی و چگونگیشان احتیاج داریم. با تولید علی لندیهای بیشتر حال جامعه ما بهتر نخواهد شد. داغی بر سینهی والدین او مانده و بخشی از عواطف همهی ما که او را شناختیم تا ابد سوخته است.
البته همیشه راحتتر است که با درست کردن یک قهرمان بیگناه، کمکاریهای خودمان را بپوشانیم. اشکی بریزیم، احساساتی شویم، تفکر خاصی را بر خون کسی سوار کنیم و همهی ما تا حادثه بعدی همهچیز را فراموش کنیم.
کانال سخنرانی ها