درخواست غیرمعقول نبی هزارجریبی نماینده گرگان و آق قلا از رییس جمهور (در گفت و گو با سایت الف، 7 اردیبهشت 1398) برای اختصاص سهمیه به دانش آموزان پشت کنکوری مناطق سیلزده گرگان و آق قلا به بهانه بردهشدن کتابهایشان توسط باران و سیل صدای بیشتر مردم را درآورد و داغ سهمیهبازی و سهمیهبازار را دوباره تازه کرد. اینکه انگیزه ایشان از طرح این درخواست معنیدار در این فصل از سال سیاسی یا مالی چیست بماند اما حتی اگر نیت این وکیل ملت را خالص و نه عوامفریبانه و پوپولیستی بدانیم و سهمیه مناطق سیلزده را قبول و تصویب کنیم در عمل و اجرا در جامعهای مانند ایران چه وضعیتی پیش میآید. با مدبریت برتر و بی نظیر و جهانی که ما داریم میتوانیم پیش بینی کنیم که دانش آموزان از مناطق مجاور به این مناطق هجوم می آورند تا از این خوان نعمت گسترده توشهها بگیرند.
آنهایی هم که دارای نفوذ هستند و اینحا و آنجا آدمهای خودشان را چیده اند حسن یا سواستفادههای خود را از این فرصت طلایی خواهند کرد تا دکتر شوند و پول پارو کنند. از آن گذشته مسافرانی که در شیراز یا مناطق دیگری از کشور اموال و خودرو خود را از دست داده اند یا افرادی که اعضای خانوادهشان را از دست داده اند تکلیف شان چه می شود و آیا مشمول این سهمیه میشوند یا نه. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است
بنابراین مطرح کردن چنین درخواست هایی شاید برای مردم سیلزده این مناطق دلخوشکنک و مسکنی فوری باشد و خوشایند به نظر برسد. حتی ممکن است خدمات زبانی او را ارج نهند و به این نماینده افتخار هم کنند که خداوند نمایندهای این چنینی قسمت و نصیبشان کرده است. اما همه به خوبی می دانیم که مایه گذاشتن از علم و خرج کردن از حبیب دانشگاه و کنکور چه بلایی سر مملکت میآورد. هنوز زخم کهنه سهمیههایی که از قدیمالایام بوده التیام نیافته تصویب سهمیهای دیگر چوب لای زخم گذاشتن و لوث کردن علم و دانش و کنکور خواهد بود. به این ترتیب فرمایشات کنکوری این نماینده بهانهای شد تا دوباره به بحث سهمیهها بپردازم.
می شد به جای «کمپین فرزندت کجاست؟» که بیشتر با پاسخ های غیردقیق، مبهم و کلی مسئولین و مدیران نظام برای نشان دادن اینکه بله «ما نیز هم!» تو عروسی هستیم جواب داده میشود یا در شبکه های اجتماعی پست میشود یک کار دیگر کرد، و اندکی تخصصی با مساله برخورد کرد: از این آقایون و خانمها که فرزندانشان همه دارای مدارک دکترا و فوق لیسانس از دانشگاههای ملی و معتبر هستند و همیشه تمام فکر و ذکرشان کشور و انرژیشان صرف خدمت به خلق خدا که خود عین عبادت است می شود پرسید: مدارک تحصیلی خودتان و فرزندانتان را چگونه و به چه نحوی کسب کردهاید؟ آیا از رانت علمی، بورسیه دولتی یا از سهمیههای کنکور و دانشگاهها استفاده کردهاید؟ بی شک درصد قابل توجهی اگر اندکی صداقت به خرج بدهند خواهند گفت که از بورس دولتی، سهمیهها و ... سود برده و مدرک کسب کردهاند. و از اینجا بحث سهمیههای کنکور کلید میخورد، زخم کهنه ای که نیاز مبرم به درمان دارد. اما هنوز چوب لای این زخم گذاشته میشود تا خوب نشود و بیدرمان باقی بماند.
نه! این طوری که نمیشود ما که همش به خودمان رسیدیم همه چیز را برای خود برداشتیم، فقط به خود فکر کردیم. رسیدههایش را برای خود و خانواده و عزیزانمان سوا کردیم، ملاحظه هیچ کسی را هم نکردیم تمام آش را بین خود تقسیم کردیم به پایین مجلس نرسید، بقیه گرسته ماندند: استخدام، مدرک، وام، پست و ... را همه را برای خود کنار گذاشتیم و برای خود سهمیههای رنگارنگ وضع کردیم. پس چرا ادای آدم های منصف را در میآوریم؟ قبول که ظاهرا همه چیز را ما به دست آوردهایم اما برای منافع کشور اندکی هم کوتاه بیاییم. حداقل برای استارت به جامه عمل پوشاندن به تن نحیف شعار رفع تبعیض و عدالت آموزشی چرا از حذف سهمیههای کنکور شروع نکنیم. برای دهها سال حرف همان بود: رفع تبعیض! اما تنها حرف بود و بس! اما چرا قدمی برداشته نمی شود برای برقراری عدالت آموزشی. قرار ما این نبود قرار ما یادتون رفت! قرار بود همه چیز را تقسیم کنیم و شریک بشویم، «کوکولا و نان را قسمت کنیم»... و قرار بود همه حق تحصیل و ادامه تحصیل داشته باشند.
صداها بیشتر شده است. سهمیهها آرام آرام صدای بیسهمیه ها را درآورده و کلافهشان کرده است. همه میپرسند! آنها می پرسند: چه دلیلی برای ادامه سهمیههای کنکور هست؟ فرزندان با دیدن کارنامههای سهمیهایها می پرسند چرا ما سهم و سهمیهای نداریم؟ این منصفانه نیست! صداها اندکی بلندتر شدهاند: لطفا سهمیههای کنکور از هر نوعش را جمع کنید! کارنامههای سهمیهایها که با درصدهای ناچیز رشتههای پزشکی و مهندسی دانشگاههای درجه یک قبول شدهاند در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. فلسفه برقراری یا تشدید سهمیهها دیگر کسی به غیر از دارندگان این نوع سهمیهها را قانع و خوشحال نمیکند. نیازی به آوردن توجیه و دلیل و حجت برای حذف سهمیهها و سهمیهبازی و سهمیهسازی نمیبینم. ادامه سهمیه ها بازی خطرناک و ناشیانه و غیرحرفهای است و اصلا آفتی برای نظام و انقلاب است، عملا نوعی تقسیم کردن و درجه بندی کردن آحاد جامعه و فرق گذاشتن بین فرزندان کشور و دلسرد کردن آنهاست، ریشه به تیشه علم زدن است و خود عین سد کردن رشد علمی کشور است. حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود.
یکی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی در پستی با عنوان «اصلاح یک قانون غلط: سهمیه ایثارگری» در یکی شبکه های احتماعی با دست گذاشتن روی «سهمیه ایثارگری» با تاکید بر اینکه ما همه قدردان خانوادههای ایثارگران هستیم و با دعوت از خواننده برای «از کوره درنرفتن» استدلال قانع کنندهای برای حذف سهمیهها میآورد: «تصور بفرمایید سواد زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر نوع زبان خارجی مان در سطح پایینی قرار دارد. آیا فردی که به این زبان ها مسلط است می تواند تمام یا بخشی از سواد زبانیش را به ما ببخشد؟ یعنی بدون این که ما تلاشی بکنیم بخشی از سوادش به یکباره به ما منتقل شود؟ به نظر می رسد به غیر از علم، دانش و مهارت همه چیز را می توان به دیگران بخشید. مشکلی هم پیش نمی آید. مثلا فردی که مشکل مالی دارد، شما می توانید تمام یا بخشی از دارایی تان را به دیگران منتقل کنید. بدون اینکه وی تلاشی بکند. اما آیا قابل تصور است که فوکو، ژیرو، فوکویاما، اینشتین بتوانند دانش خود را به یکباره به ما منتقل کنند و ما یک شبه فوکو، ژیرو، اینشتین و .... شویم؟ آیا این عملی است؟»
روزنامه شرق در شماره 3214 تاریخ 16 مرداد 397 در یادداشتی با عنوان «پيامدهاي منفی نظام سهمیهبندی در کنکور» به قلم مهدی بهلولی با انتقاد از ادامه این روند مینویسد: «اين موضوع که در اين کشور روزبهروز از اعتبار سواد، دانش، پژوهش، مدرسه و دانشگاه کاسته ميشود و بر شمار مدرکداران بی يا کمسواد افزوده ميشود، بيعلت نيست. اين روند بيش از هر چيز پيامد سياستهای نادرستی است که از بيرون فضای دانش بر آن بار میشود. نمونه بارز اين سياست نادرست و بیبنياد که اين روزها سخت محل پرسش بخشی از جوانان اين کشور است، نظام سهمیهبندی در کنکور است. با چه استدلالي، کسي که در درسخواندن انگيزه و توان بايسته را نداشته و رتبه کنکور او مثلا 50 هزار است، با اعمال سهميه، رتبهاش ميشود پنج هزار؟! اگر از انتقادهاي بسيار که به کنکور وارد است، بگذريم، در کل بايد پذيرفت که پيشرفت در سطح و رتبه دانشي، بايد از رهگذر کوشش در کسب دانش و انديشهورزي در اين زمينه باشد. هيچ عامل ديگري نبايد باعث جهش يکباره از يک سطح به سطح ديگري در دانش شود. اعمال اين دست سياستها- که در واقع مانند مواد نيروزا و دوپينگ در مسابقات ورزشي عمل ميکنند- بيش از هر چيز به نابودي انگيزه تلاش در راه بهدستآوردن دانش ميانجامد و پيامد تربيتي نادرست براي کسي دارد که از آن استفاده ميکند؛ چراکه درمييابد هميشه از امتيازي ويژه برخوردار است که او را از ديگران جلو مياندازد. بر ديگران هم اين اثر را ميگذارد که تلاش و توان راستين نيست که مشخص ميکند چه کسي در چه سطحي است و بايد در کجا قرار گيرد.» حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود
خبرگزاری دانشجوبان ایران (ایسنا) در 30 خرداد 1397 خبر زیر را مخابره کرد:
با تصویب مجلس سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد
نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده واحده طرحی را تصویب کردند که بر اساس آن سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد.به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز طرح اصلاح بند الف ماده ۹۰ قانون برنامه ششم را در دستور کار قرار دادند و ماده واحده این طرح را با ۱۱۹ رای موافق ۵۸ رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع از مجموع ۲۱۳ نماینده حاضر به تصویب رساندند که بر اساس آن سهمیه ورود با ۵ درصد سهیمه اختصاصی برای همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه به ۳۰ درصد افزایش یابد.
عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم در واکنش به این خبر افزایش سهمیه ایثارگران در کنکور در مقالهای با عنوان «سهمیهها، بورسیهها و ژنهای خوب» در یکی از وبسایتهای خبری مینویسد: «استفاده از یک رانت حکومتی، آن هم در ابعادی این چنین وسیع، سطح علمی دانشگاه ها را به شدت تنزل خواهد داد و با ایجاد یک فرصت تحصیلی نابرابر، فارغ التحصیلانی را وارد بازار کار خواهد کرد که فاقد صلاحیت و توانایی علمی لازم هستند.»
کسرایی وجود سهمیه مناطق (سهمیه مناطق یک و دو و سه) که بر اساس میزان دسترسی به امکانات آموزشی طراحی شده منطقی و عادلانه می داند، اما سهمیه هایی نظیر ایثارگران و جانبازان، سهمیه بسیجی فعال (برای دانشگاه آزاد)، ساختگی، رانت تحصیلی و مغایر با عدالت آموزشی و فرصت های برابر می داند، و آن را چیزی می داند که در کمتر نقطه ای در دنیا می توان یافت.در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است
او با اشاره به بورسیهها و سهمیههای رانتی و گرایش مدیران نظام به عضویت در هیئت علمی دانشگاهها مینویسد: «این سوءاستفاده ها و رانت ها نه تنها نظام آموزش عالی کشور را با فاجعه ای جبران ناپذیر مواجه می کند بلکه دانشجویان و دانش آموختگان و اساتید واقعی دانشگاه های ایران را در نزد مجامع علمی بین المللی بی اعتبار می سازد.»
اما از نگاهی دیگر پدران در خانه به شوخی یا به جد مورد سرزنش فرزندان قرار می گیرند که چرا رزمنده یا آزاده نیستند یا بلایی سرشان نیامده تا فرزندان خلف یا ناخلف آنها از سفره سهمیههای بادآورده و رنگارنگ به نان و نوایی برسند. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است. اگر یکی از بدترین اختراعات بشر را پلاستیک بدانیم شاید یکی از بهترین دستاوردهای بشر در قرون اخیر «دموکراسی» و یکی از بدترین پدیدههای مقابل دموکراسیها تبعیض است که در طول تاریخ، روح بشر را خورده و او را از هر شکنجه فیزیکی دیگر بیشتر عذاب داده است. ادیان آسمانی آمدهاند تا مرهمی باشند بر تبعیضی که بر بشر رفته و ظلمی که انسانها از قبل آن متحمل شدهاند.
«تبعیض» در معنای عام و خاصش دارای نسخههایی پیچیده در جهان معاصر بوده و تنوع بالایی دارد. بیشک همه ما در زندگی اشکالی از تبعیض را تجربه کردهایم. در سادهترین شکلش در دوران درس و مدرسه از اینکه معلم، سوگلی برای خود انتخاب می کرد و تنها یکی از دانشآموزان را مامور دادن ورقههای امتحان به دانشآموزان میکرد یا همیشه از یک شخص واحد میخواست تخته پاککن را بشوید در رنج و عذاب بودیم. ما حاضر بودیم هفتهها گرسنگی و تشنگی بکشیم اما این تبعیض به زعم ما آشکار را نبینیم. چقدر دلمان میخواست یک بار هم که شده معلم به ما بگوید برو گچ بیاور یا دفتر کلاسی را از مدیر بگیر و بیاور. حساسیت انسانها به تبعیض بسیار بالاست و کوچکترین تبعیض را میتوانند با حسگرهای روحی خود تشخیص دهند. حتی فرزندان قادرند تبعیض در نگاه والدین را هم تشخیص دهند. تبعیض برای همه ناگوار است و انسانها عکسالعملهای متفاوتی در مقابل آن از خود نشان میدهند که ممکن است با خشونت هم همراه باشد. اما تبعیض از نوع دولتی نتایج فلاکتباری ببار میآورد و روابط اجتماعی بین مردم را تیره و خدشهدار میسازد.
زمانی که بر آمریکایی ها از تبعیض و ظلمی که در طول تاریخ خود بر سیاهان روا داشتهاند خرده میگیریم معمولا در جواب میگویند: «ما ادعای دموکراسی کامل نداریم و داریم تمرین دموکراسی میکنیم. ما زمانی سیاهها را به صورت کتابی و سرپا و فلهای با کشتی از آفریقا برای بردگی به امریکا می آوردیم اما به مرور به جایی رسیدیم که یک سیاه پوست رییس جمهور ما میشود و حداکثر سعیمان را میکنیم که حق و حقوق همه اقلیتها را به رسمیت بشناسیم.» لذا دموکراسی را شاید به نوعی باید فرآیند در نطر بگیریم که هیج وقت نتوان به حالت ایدهآل آن رسید، اما می توان به آن نزدیک شد یا آن را تمرین کرد. همانطور که اشاره شد در این میان دخالت و سیاستهای حکومتها در روابط مردم و اقوام و شهروندان تاثیرات زیادی دارد و با توجه به درجه درک صحیح از موقعیت و وضعیت جهان و عقلانیت و اتخاذ سیاستهایی که منافع ملی را در نظر داشته باشد نه منابع گروهی خاص را دولتمردان، هم میتوانند موجب همدلی و امیدواری شوند و هم باعث کینه و دشمنی. اگر زمانی همسایهها در صلح و صفا و یکدلی و آرامش با هم زندگی می کردند و با هم روابط حسنه داشتند دخالت دولت و دادن رانتهای علمی و اقتصادی و امتیازات دولتی به گروههایی خاص این روابط را خدشه دار کرده است.
همان طور که اشاره شد دخالت دولت در روابط بین آحاد ملت و حتی همسایه ها عواقب فاجعهباری به بار آروده است. فرزند دلبند شما همت به خرج داده و روزها و شبها تلاش کرده درس خوانده و رتبهای قابل قبول در کنکور کسب کرده است اما همسایه دیوار به دیوار شما با تلاش جزئی با استفاده یا سوءاستفاده از سهمیههای دولتی هم بهترین دانشگاه قبول شده و هم در سازمانی دولتی استخدام شده است. اینجاست که تبعیض خودش را تمامقد نشان میدهد. شما به مرور از همسایهات که رانت خواری میکند خوشتان نمیآید و به تدریج از او نفرت پیدا میکنید از دولت هم. هنوز قادر نیستید مساله را برای خود توجیه کنید. دیگر از آن روابط صمیمی که در سالهای دور با هم داشتید خبری نیست. این کار حکومت است که با لوس کردن گروههای خاص و دادن امتیازات خاص و رانتی روابط شما را خدشهدار کرده است.
ماراتن کنکور ظاهرا برای همه مسافتش باید برابر باشد اما در عمل یکی نیست و در این گوشه جهان قواعد خاص خود را دارد. در این ماراتن قواعد بازی جوانمردانه رعایت نمیشود. به هنگام شروع مسابقه، گروهی خاص را از خط استارت کنکور 15 تا 20 کیلومتر جلوتر قرار می دهند تا از آنجا مسابقه دو خود را شروع کنند و به خط پایان برسند!
داستان سهمیّهایها قرار نیست به این زودی پایان یابد. تصویب یا تقویت سهمیهها دوباره زخم کهنهای است که سرباز کرده است و به این زودی التیام نخواهد یافت. اصلا اگر از همان اول چیزی به نام سهمیه ایثارگران، سهمیه رزمندگان، سهمیه خانواده شهدا، سهمیه آزادگان، سهمیه فرزندان اساتید و شاید سهمیه زلزله زدگان و سیل زدگان و ... برای استخدام یا ورود به دانشگاه اختراع نمیشد و به فرهنگ لغات اضافه نمیشد شاید حقی برای صاحبان این سهمیهها ایجاد نمیشد و الان کسی به برچیدن و خذف این رسم نامیمون و مظهر تبعیض علمی فکر نمیکرد. کسی که مبدع سهمیهها بوده شاید فکر نمیکرد که سهمیهها تا دهها سال و تا زمان فعلی ادامه داشته باشد.
واقعیت این است که در گذر زمان حقی برای گروهی ایجاد شده است که آن قدر به مذاق آنها خوش آمده است که دل کندن و ترک اعتیاد به آن بسی سخت و دشوار به نظر می رسد. اما آن گروههای خاص تا الان اگر از مزایای آن استفاده کرده اند اعتراضی نیست اما همان طور که اشاره شد لازم است اندکی هم کوتاه بیایند، مردانگی و همت به خرج داده و شاخ و برگ سهمیهها را کوتاه کرده، آن را هرس کنند و موتور سهمیهبازی را برای همیشه خاموش و متوقف کرده و کرکره مغازههای سهمیّهبازار را پایین بکشند و تعطیل کنند. این به عدالت بسیار نزدیکتر است. نه اینکه هر روز به سهمیهها شاخ و برگ داده و سهمیهای نو وضع کنند و درصدها را ناجوانمردانه دستکاری کنند. یکبار و برای همیشه این دندان فاسد باید کشیده و دور انداخته شود. این کار شدنی و واجب عینی است. فرزندان و وارثان صاحبان سهمیهها بزرگ شده و به بلوغ فکری رسیدهاند تا موضوع را حلاجی کرده و درک کنند.
صاحبان سهمیههای رنگارنگ و ذینفعان بیشترشان صاحبنفوذ و دارای مناصب دولتی ردهبالا در مجلس و سازمانها و نهادهای حکومتی و نظامی و از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردار هستند. شاید به همین علت است که داستان سهمیهها هر از چندی ابعاد تازهای به خود میگیرد و فصل جدیدی به آن افزوده و در مقابل حذف و برچیدهشدن آن مقاومت میشود. مردانگی و آیین فرهنگ ایرانی ایجاب میکند که این گروه ها اندکی کوتاه بیایند و حداقل به خاطر محفوظ نگه داشتن ارزش خدمات و جان فشانیهای درخشان خود و به احترام خون شهدا و برقراری عدالت آموزشی و اجتماعی و جلوگیری از کم رنگ جلوه دادن ایثارگریهایشان و درنیامدن صدای اعتراض مردم و بیسهمیهها داستان سهمیه را برای همیشه تمام کنند و به این تبعیض و رانت علمی آشکار مهر «باطل شد» بزنند. بوی بد این تبعیض علمی و ظلم آموزشی و عواقب آن به آن ور مرزها هم رسیده و وجهه علمی کشور ا خدشهدار کرده است.
در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است. برقراری سهمیهها به نوعی سوءاستفاده از قدرت و به خود رسیدن و به خود فکر کردن است.
آیا زمان آن نرسیده که نگاهی به بیرون از خود بیاندازیم و سهم را با بقیه برابر کنیم؟ وقتی قدرت و نفوذ دست ماست دور از انصاف و دموکراسی است که فقط به خود فکر کنیم و برای خود بهترین قسمت گوشت را کنار بگذاریم. باید اندکی هم به منافع عموم ملی فکر کنیم. برای شروع شفافیت و عدالت برچیدن سهمیههای رنگارنگ میتواند استارت خوبی باشد.
در خاتمه ضروری است با توجه به درجهبندی کیفی دانشگاهها اشاره کوتاهی هم داشته باشم به سهمیه و امتیازاتی که برای فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاهها در نظر گرفته می شود از جمله «تسهيلات مربوط به انتقال فرزندان اعضا هيات علمي دانشگاهها». این نوع هم در طبقه بندی رانتی قرار می گیرد و با عدالت آموزشی همخوانی ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید