خنده تلخت، گریه آرد خلق را!
وزیر آموزشوپرورش در فضایی صمیمی دانشآموزان را به بازی دعوت میکند ( 1 ) که برد و باخت دارد و در همان حال احتمال باخت دانشآموزان را به آنها گوشزد میکند. در آن میان، یکی از دانشآموزان با لحنی جدی شانه بالا انداخته و میگوید: «ما که همهچیز رو باختیم، اینم روش.»
وزیر میخندد و از دانشآموزی که خود را باخته میداند، میپرسد: «چی رو باختی؟» دانشآموز با جدیت پاسخ میدهد: «همهچیز رو»... ماجرا اینجا تمام نمیشود، بلکه آقای وزیر این دیالوگ را در همان جمع با صدای بلند برای حاضران تکرار میکند و صدای خنده وزیر و حاضران بلند میشود...
امروز ویدئویی با مضمون فوق در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و در کمتر از یک ساعت، پست پربازدید بسیاری از کانالهای تلگرامی را به خود اختصاص داد. ویدئویی که در ابتدا دیالوگ وزیر و دانشآموز را نشان میدهد و در پایان تحلیل آقای وزیر از پاسخ دانشآموز.
بطحایی در ابتدا پاسخ دانشآموز را مزاح فرض کرده و سپس با نگاهی تحلیلی آن را به آستانه تحمل او ربط میدهد. این ویدئو کوتاه بود، اما پیام آن عمیق است.
نکاتی در این ویدئوی کوتاه نهفته است که دردهای آموزشی و اجتماعی را فریاد میزند.
1- امروزه در روشهای نوین تدریس تاکید مؤکد وجود دارد که معلم دانشآموزان را از رقابت به رفاقت سوق دهد تا آنجا که حتی در زنگ ورزش، بحث برد و باخت را از میان بردارد و دانشآموزان را صرفا به بازی و ورزش و یادگیری در کنا هم تشویق کند. در این زمینه روانشناسان حوزه کودک و نوجوان نیز اولیا و مربیان را از تشویق به بازیهای رقابتی که در آنها برد و باخت، نتیجه را تعیین خواهد کرد، برحذر میدارند.
اما شوربختانه در این ویدئوی کوتاه میبینیم که آقای وزیر آموزش و پرورش احتمال باخت از جناب وزیر! را به دانشآموزان گوشزد میکند و میگوید: «اگه ببازید چی؟» تا همینجا چندین علامت سوال در ذهن نقش میبندد، از جمله اینکه آیا اصول آموزشی و پرورشی که در دورههای آموزشی مختلف و نیز دانشگاهها به معلمان آموزش دادهاند، غلط بوده یا آقای وزیر اعتقادی به آنها ندارد، یا اصلا از آن اصول آگاهی ندارد؟!
2- دیالوگ بین آقای وزیر و دانشآموزی که همهچیز خود را باخته میداند، نکته دردناک و ظریفی دارد که توجه هر بینندهای را به خود جلب میکند. شاید نظر آقای وزیر هم جلب شد، اما ترجیح داد که آنرا مزاح انگارد و با خنده خود، صدای خنده سایرین را هم بلند کند. در اینجا باید تأمل کرد که این تفکر یک دانشآموز که همهچیزش را باخته میداند، ریشه در کجا دارد؟
او چند بار این جمله را در خانواده و جامعه خود به گوش شنیده و چند بار باختن همه زندگی را به چشم دیده است که حالا برایش تبدیل به باور شده و خود را نیز در آن گرفتار میداند؟
آیا وجود چنین تفکری در کودکان و نوجوانان، لزوم توجه جدی به روحیه ناامید در نسل نوخاسته را نمی طلبد که همچون جرقه ای در انبار باروت است.
3- گرچه در بخش پایانی ویدئو، آقای وزیر سعی در ارائه تحلیل برای رفتار این دانشآموز دارد، اما در نهایت آنرا به آستانه تحمل او سنجاق میکند.
در اینجا هم باز سوالاتی از وزیر و مسئولان سیستم آموزشی و پرورشی به ذهن میرسد. از جمله اینکه آیا علت پایین بودن آستانه تحمل کودکان و نوجوانان را بررسی کردهاید یا این اتفاق، تازه جرقهای خواهد بود برای بررسی معضلی که سالهاست در رفتار کودکان و نوجوانان و حتی جوانان نمود دارد؛ پایین بودن آستانه تحمل!
البته شاید هم این اتفاق، تنها گذری خندهدار باشد بر رفتاری معنادار از یک دانشآموز!
خدا بیامرز پدربزرگ همیشه میگفت: «خنده که همیشه نشانه خوشحالی نیست؛ گاهی ممکن است یک موضوع چنان تلخ باشد که کار از گریه بگذرد و تنها بتوان برای آن خندید!»
( 1 ) کلیپ ویدئویی را ببینید:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید