چاپ کردن این صفحه

حمزه علی نصیری/ همکار گروه صدای معلم

وقتی لباس فرم مدرسه هم مسئله می‌شود : انواع تفاوت‌ها و تبعیض ها و نابرابری ها در جامعه ما با نظم تحمیلی ما کاهش پیدا نمی کند! بگذاریم دانش آموزان به دور از ریا و تظاهر در مدرسه زندگی کنند ...

آسیب چنین وضعیتی فقط اتلاف وقت نیست بلکه بدتر از آن، تقلیل انتظار اولیاء از متن برنامه‌های آموزشی به حاشیه و تنزل انتظارات آنان از اصول به فرعیات است!، تقلیل تمنای مردم تا حد تقاضای یک پیراهن و شلوار و مانتو از مدرسه است!، نمایش علنی و عملی تسامح و تساهل در انجام مسئولیت و رواج بی انضباطی و بی نظمی و سهل انگاری در انجام تعهدات اجتماعی است!، بی اعتنایی به حرمت آدمها و تحقیر و تحمیق آنها در پشت درهای بسته است!، توهین به شعور مردم با تحمیل یک تکلیف مسخره و غیرضرور است!، کشت نهال بدبینی در وجود آدمها با بدعهدی و بدرفتاری و سوءمدیریت است!... و درد این است که وضع جامعه در مقیاس وسیعتری نیز بر همین منوال است/ چیزی به نام صف و انتظار نوبت وجود ندارد/ دانش‌آموزان همه چیز را در مدرسه یاد می‌گیرند و با خود کتاب و دفتر به منزل حمل نمی‌کنند/ دلیل چهارمی هم وجود دارد که طرفداران لباس فرم مدرسه را به تحمیل تصمیم شان به خانواده‌ها مصمم تر می کند اما کسی آن را بر زبان نمی‌آورد؛ دریافت پورسانت از خیاط یا دلال برای تأمین بخشی از مخارج مدرسه/ تظاهر به یکسان سازی آنها آنهم از طریق پوشش ظاهری نه فقط به همگونی شیوه‌های زندگی آنها نخواهد انجامید و از میزان تفاوتها کم نخواهد کرد و شکاف بین فقیر و غنی را پر نخواهد کرد، بلکه ریا و تظاهر به همگونی را در درون آنها نهادینه خواهد نمود/ باید بکوشیم به آنها بیاموزیم که با وجود تمام تفاوتهای موجود، در کنار هم و باهم زندگی کنند. باهم سازگار باشند و به هم کمک کنند و به صلح و دوستی و آرامش بیندیشند نه اینکه تفاوت ها را با پوشاندن لباس همرنگ، کتمان و پنهان کنیم و بعد از ورود به اجتماع ببینند همه چیز دروغ بوده است/ اینکه ما بخواهیم با اجرای طرح پوشش همرنگ، و به قیمت آزردن دانش‌آموزان مان وانمود کنیم که دانش‌آموزان فرمانبردار و مدرسه منظم داریم و به آن دلخوش باشیم، بسی غیرمنصفانه است/ تحمیل رنگ و فرم لباس به دانش‌آموزان با این انگیزه، به معنی سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی سیستمی است که نتوانسته است ابزارهای آموزشی و تربیتی مناسب تری را برای هدایت و رهبری دانش‌آموزان خود تدارک ببیند/ اجبار کودکان و نوجوانان به پوشیدن لباس مورد نظر مدرسه، یکی از مصادیق بارز سلب آزادی و حق انتخاب و اختیار از آنان است/ اگر نمی توانیم محیط آموزشی غنی و محتوای درسی کارساز برای شان فراهم کنیم، چه خوب است که حداقل آنها را در انتخاب لباس مناسب خود آزاد بگذاریم و به استتار تفاوتها و نابرابری ها با لفافه لباس همرنگ نپردازیم...


 عوارض و پیامدهای لباس فرم دانش آموزان در مدرسه ۱. در شهریورماه ۹۶، چهار بار برای گرفتن لباس فرم، به مدرسه رفته بودیم و هر بار بعد از ساعت‌ها انتظار، دست خالی برگشته بودیم! شهریور رو به پایان بود و ظاهراً تعداد کسانی که موفق به دریافت لباس فرم نشده بودند، کم نبود. لذا اعلام شد؛ "کسانی که موفق به گرفتن لباس نشده اند، روز پنجشنبه ۶ مهر در مدرسه حضور یابند و لباس فرزندشان را تحویل بگیرند."

پنجشنبه ششم مهرماه، پدران و مادران و فرزندان، یکی پس از دیگری در مقابل ساختمان مدرسه حاضر شدند اما از خیاط و دلال و مدیر، خبری نشد! آنها بازهم دست خالی برگشتند!

شنبه هشتم مهرماه، این اطلاعیه بر در و دیوار مدرسه دیده می شد؛ "تحویل مانتو برای دانش‌آموزانی که هنوز مانتو نگرفته اند پنجشنبه ۹۳/۷/۱۳". لازم به ذکر است که مدرسه، دو نوبته است و نوبت صبح، پسرانه و نوبت ظهر دخترانه می‌باشد و با توجه به مشترک بودن خیاط، اطلاعیه مزبور می توانست اطلاعیه‌ای برای پسران هم باشد. البته اعلان شفاهی مسئولین مدرسه هم مؤید همان اطلاعیه بود.
پنجشنبه سیزدهم مهرماه بار دیگر و برای ششمین بار، صرفاً برای دریافت لباس فرم، با پسرم راهی مدرسه می‌شویم. قبل از اینکه به مدرسه برسیم تصور می کنم که این بار اوضاع، آرامتر و سر خیاط خلوت تر خواهد بود. اما وضعیت بدتر از دفعات قبل است! اولیاء به همراه فرزندان دانش آموز و حتی بعضی از آنها با کودکان خردسال و شیرخوارشان برای دریافت لباس فرم، در حیاط مدرسه حاضرند.
تجمع زن و مرد و کودک و خردسال در گوشه و کنار حیاط و ازدحام  آنها در روی پله ها و سکوی ورودی مدرسه، خبر از بسته بودن درب ورودی سالن و اوضاع وخیم داخل سالن و کلاسها دارد و می‌توان حدس زد که داخل نیز مثل حیاط غلغله است!
کسانی که قبل از ما در محل حاضر شده اند، شماره‌ای در دست دارند که به معنی نوبت ورودشان به داخل سالن است. راه خود را از میان زنان و مردان و کودکان به سختی و با خجالت باز می کنم تا از مرد جوانی که در میانه لنگه نیمه باز درب ایستاده و راه مردم را سد کرده است، شماره بگیرم. دستم به سختی به دستش می‌رسد و کاغذ کوچکی در دستم قرار می‌گیرد؛ شماره ام ۱۴۹ است. وقتی از مدت زمان انتظار می پرسم، یکی با لحن آمیخته به شوخی می‌گوید: "تقریباً دو ساعت ، صبور باش!" و متوجه می‌شوم که تازه شماره ۲۴ به داخل سالن راه داده شده است. با پسرم در گوشه ای از حیاط به انتظار می‌نشینم.

عوارض و پیامدهای لباس فرم دانش آموزان در مدرسه

انتظار ما از ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰:۵۴ به طول می‌انجامد و بالاخره بعد از یک و نیم ساعت انتظار، شماره ۱۴۹ خوانده می‌شود و ما اذن ورود پیدا می‌کنیم. در حین ورود به داخل سالن، مسئول نوبت دهی هنوز هم به تازه رسیده ها شماره می دهد. آخرین شماره‌ای که من می‌بینم، ۲۲۷ است! افراد دیگری نیز یکی پس از دیگری از راه می‌رسند و معلوم است که کار بعضی ها تا پاسی از بعد از ظهر به طول خواهد انجامید.
مشکل دیگر این است که در بسیاری از ارتفاعات شمالی کشور برف زود هنگام آمده و سوز و سرمایش به آنجا نیز رسیده است (پنجشنبه ۱۳ مهر). کودکان خردسال و طفلان شیرخوار در کالسکه های شان تاب سرما را نیاورده و به آغوش مادران چسبیده اند! پدری را می‌بینم که فرزندش از سرما می‌لرزد و از مسئول نوبت دهی که در میانه لنگه نیمه باز در، نقش دربان را نیز ایفا می‌کند، خواهش میکند که اجازه دهد در داخل سالن بنشینند تا نوبت شان برسد اما او اجازه نمی‌دهد !
تحمیل رنگ و فرم لباس به دانش‌آموزان با این انگیزه، به معنی سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی سیستمی است که نتوانسته است ابزارهای آموزشی و تربیتی مناسب تری را برای هدایت و رهبری دانش‌آموزان خود تدارک ببیند  نکته قابل تأمل این است که در آن صفهای بی نظم و پر ازدحام و بی حاصل، صدها و بلکه هزاران نفر ساعت، وقت تلف می‌شود اما کسی به این وقت کُش سر سوزنی حساس نیست!

ولی آسیب چنین وضعیتی فقط اتلاف وقت نیست بلکه بدتر از آن، تقلیل انتظار اولیاء از متن برنامه‌های آموزشی به حاشیه و تنزل انتظارات آنان از اصول به فرعیات است!، تقلیل تمنای مردم تا حد تقاضای یک پیراهن و شلوار و مانتو از مدرسه است!، نمایش علنی و عملی تسامح و تساهل در انجام مسئولیت و رواج بی انضباطی و بی نظمی و سهل انگاری در انجام تعهدات اجتماعی است!، بی اعتنایی به حرمت آدمها و تحقیر و تحمیق آنها در پشت درهای بسته است!، توهین به شعور مردم با تحمیل یک تکلیف مسخره و غیرضرور است!، کشت نهال بدبینی در وجود آدمها با بدعهدی و بدرفتاری و سوءمدیریت است!... و درد این است که وضع جامعه در مقیاس وسیعتری نیز بر همین منوال است!
ناگفته نماند که نقدی که به این طرح وارد است، به نحوه مدیریت آن و تحمیل سلیقه و انتفاع شخصی بعضی ها از قِبَل آن است نه نفس همسانی رنگ لباس. در این میان اگر به خاطر بیاوریم که ۱۳ مهر برابر با ۵ اکتبر روز جهانی معلم هم هست، نحوه مدیریت مسئله در چنین روزی بیشتر باعث تأسف می‌شود!
حال اگر در کنار همه اینها و در همان جا یک نفر پیدا شود و سیستم آموزشی کشورت را با سیستم آموزشی کشوری مثل سوئد مقایسه کند، موضوع، جالب تر هم می‌شود !
همان موقع که در گوشه ای از حیاط منتظر نوبتیم، مرد جوانی سر صحبت را باز می‌کند و می‌گوید: "دو هفته پیش از سوئد برگشته ام. آنجا از این برنامه‌ها خبری نیست. چیزی به نام صف و انتظار نوبت وجود ندارد ؛ نه در مدرسه. نه سفارتخانه و نه جای دیگر. هر دانش‌آموزی با هر لباسی می‌تواند به مدرسه برود. با کفشها و جورابهای لنگه به لنگه و رنگارنگ! و حتی هر لنگه یک رنگ! در آنجا اولیاء را هر روز به مدرسه فرا نمی خوانند.  بعد از ثبت نام، برنامه‌های مدرسه از طریق نامه اعلام می‌شود. دانش‌آموزان از همه نوع خدمات آموزشی، مهارتی، فرهنگی،  تفریحی، ورزشی و...  برخوردارند. دانش‌آموزان همه چیز را در مدرسه یاد می‌گیرند و با خود کتاب و دفتر به منزل حمل نمی‌کنند. آموزش از طریق لپ تاپ و کامپیوتر صورت می‌گیرد. معلمانش مثل معلمان ما کتابها را درس نمی دهند بلکه مطالب را در کامپیوتر قرار می‌دهند و دانش‌آموزان خودشان باید کار کنند. به هر دانش‌آموزی یک کد اختصاص می‌دهند که با آن کد به سیستم آموزشی وارد می‌شود و کار می کند. آنها کتابهای درسی زیادی ندارند بلکه تعداد معدودی کتاب درسی مهم دارند.... ".

۲. کسانی که از ایده لباس فرم مدارس دفاع می‌کنند، سه دلیل بیشتر برای اینکار ندارند:
اول؛ همسان پوشی دانش آموزان و همرنگ شدن فقیر و غنی.
دوم؛ برقراری نظم انضباط از طریق واداشتن دانش آموز به تمکین از طرح پوشش یکسان.
سوم؛ شناسایی و کنترل آسان دانش آموزان در مکانهای عمومی مدرسه مانند حیاط، نمازخانه، سالن و...
البته دلیل چهارمی هم وجود دارد که طرفداران لباس فرم مدرسه را به تحمیل تصمیم شان به خانواده‌ها مصمم تر می کند اما کسی آن را بر زبان نمی‌آورد؛ دریافت پورسانت از خیاط یا دلال برای تأمین بخشی از مخارج مدرسه!


اما اگر منصفانه بنگریم، همه این دلایل، مردود اند؛
مردود بودن دلیل اول، کاملاً روشن و مستدل است؛ همه ما می‌دانیم که بچه‌ها در دنیاهای متفاوتی زندگی می‌کنند. زندگی واقعی بچه‌ها تفاوت‌های فاحشی باهم دارد؛ آنها خانه و ماشین و کوچه و محله و امکانات زندگی متفاوتی دارند. آنها قد و وزن و رنگ پوست و شکل چهره متفاوتی دارند. زندگی واقعی دانش آموزان ما کاملا باهم متفاوت است. آنها این تفاوت‌ها را می‌بینند و لمس و درک می‌کنند. آنها به وجود صدها نوع تفاوت در میان خود و دیگران واقفند. پس تظاهر به یکسان سازی آنها آنهم از طریق پوشش ظاهری نه فقط به همگونی شیوه‌های زندگی آنها نخواهد انجامید و از میزان تفاوتها کم نخواهد کرد و شکاف بین فقیر و غنی را پر نخواهد کرد، بلکه ریا و تظاهر به همگونی را در درون آنها نهادینه خواهد نمود!
از طرف دیگر، همه معلمان در دوران تحصیل و آمادگی برای ورود به خدمت در عرصه تعلیم و تربیت، وجود تفاوت‌های فردی در میان دانش آموزان را در دروس تربیتی خود می‌خوانند و می‌دانند که ابناء بشر از هم متفاوت اند. پس با توجه به این دانسته ها، عاقلانه آن است که به جای همسان سازی ظاهر بچه‌هایی که اندرون شان زمین تا آسمان از هم متفاوت است و شکاف بین طبقه اجتماعی شان فرسنگهاست، باید بکوشیم به آنها بیاموزیم که با وجود تمام تفاوتهای موجود، در کنار هم و باهم زندگی کنند. باهم سازگار باشند و به هم کمک کنند و به صلح و دوستی و آرامش بیندیشند نه اینکه تفاوت ها را با پوشاندن لباس همرنگ، کتمان و پنهان کنیم و بعد از ورود به اجتماع ببینند همه چیز دروغ بوده است!

عوارض و پیامدهای لباس فرم دانش آموزان در مدرسه


دلیل دوم که برقراری نظم انضباط از طریق واداشتن دانش آموز به تمکین از طرح پوشش یکسان است، فقط یک دلخوشی بچگانه است. حتی بدتر از این دلخوشی نازل، آزردن کودکان و نوجوانان از طریق اعمال زور و اجبار و تحمیل سلیقه است. باید توجه داشت که اجبار در هر کاری آزار دهنده است و طرفدار ندارد. چه بسیار دانش‌آموزانی که هیچ تمایلی به پوشیدن لباس فرم مدرسه ندارند و آن را با اکراه به تن می‌کنند! این اکراه در میان دانش‌آموزان دوره اول و دوم متوسطه به وفور دیده می‌شود.

شاهد بر این مدعا این است که برخی از آنها همواره پیراهن دلخواه شان را در کیف خود دارند که همه روزه بلافاصله بعد از به صدا درآمدن زنگ پایان و قبل از خروج از مدرسه آن را با لباس فرم خود عوض می کنند تا در کوچه و خیابان در پوشش لباس فرم دیده نشوند!

اینکه ما بخواهیم با اجرای طرح پوشش همرنگ، و به قیمت آزردن دانش‌آموزان مان وانمود کنیم که دانش‌آموزان فرمانبردار و مدرسه منظم داریم و به آن دلخوش باشیم، بسی غیرمنصفانه است.


دلیل سوم که شناسایی و کنترل آسان دانش‌آموزان پایه های مختلف تحصیلی از طریق رنگ لباس در محیط مدرسه است، بدون هیچ استدلال خاصی مسخره و مردود است؛ طرفداران این استدلال علنا و عملاً می‌خواهند از لباس دانش آموز به عنوان ابزار کنترل وی استفاده کنند. به عبارت دیگر، اصرار به اینکه دانش‌آموزان هر پایه تحصیلی یک رنگ خاص بپوشند تا در مکانهای عمومی مدرسه مانند حیاط، نمازخانه، سالن و... از هم متمایز و به راحتی قابل
شناسایی باشند، هدفی جز اعمال سلطه بر دانش‌آموزان ندارد.

در واقع تحمیل رنگ و فرم لباس به دانش‌آموزان با این انگیزه، به معنی سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی سیستمی است که نتوانسته است ابزارهای آموزشی و تربیتی مناسب تری را برای هدایت و رهبری دانش‌آموزان خود تدارک ببیند!


دلیل چهارم هم که دلیل نیست؛ خدعه ای آشکار برای بهره مندی از جیب خانواده‌های دانش‌آموزان برای جبران کسری های مدرسه است!
علاوه بر همه اینها اجبار کودکان و نوجوانان به پوشیدن لباس مورد نظر مدرسه، یکی از مصادیق بارز سلب آزادی و حق انتخاب و اختیار از آنان است. حتماً نسبت به این واقعیّت آگاهیم که که تمام اقدامات ما در حق دانش‌آموزان، توأم با جبر و تحکم و تحمیل است و آنان در هیچ کجای برنامه‌های مدرسه، حق آزادی و انتخاب ندارند.

عوارض و پیامدهای لباس فرم دانش آموزان در مدرسه

ما همواره با تحکم و دستور از آنان می خواهیم که از مقررات کهنه و قراردادهای یکجانبه و سختگیرانه ما پیروی کنند. کوله پشتی شان را پر از کتاب و دفتر می کنیم و مجبورشان می کنیم که هر روز با خودشان بین خانه و مدرسه جابه جا کنند. آنها را به خواندن و حفظ کردن مطالبی که به ندرت به دردشان خواهد خورد، وادار می سازیم! و آیا غیر از این است که بعد از اینکه ۱۲ سال از بهترین دوران یادگیری فرزندان مان به این منوال می‌گذرد، تازه از روی ناچاری آزاد شان می‌گذاریم که آموزشگاه و کارگاهی پیداکنند و کار و دانش مورد علاقه خود را ياد بگیرند!؟
اگر نمی توانیم محیط آموزشی غنی و محتوای درسی کارساز برای شان فراهم کنیم، چه خوب است که حداقل آنها را در انتخاب لباس مناسب خود آزاد بگذاریم و به استتار تفاوتها و نابرابری ها با لفافه لباس همرنگ نپردازیم.

بگذاریم در میان انواع تفاوت‌ها و تبعیض ها و نابرابری ها بدون استتار و به دور از ریا باهم زندگی کنند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چهارشنبه, 19 مهر 1396 14:20 خوانده شده: 5594 دفعه

در همین زمینه بخوانید: