گروه اخبار /

همان طور كه كارشناسان و روانشناسان بر اهميت دوره كودكي و نوجواني و تاثير آن در شكلگيري شخصيت افراد تاكيد ميكنند، بايد در نظر داشت كه فرهنگ كتاب و كتابخواني نيز در همين دوره بايد به شخصيت و عادتهاي روزمره افراد اضافه شود.
بر اين اساس مهم است كه كودكان و نوجوانان ما چه آموزشهايي را با چه شيوه و الگويي پشت سربگذارند تا در آينده، به سهم خود باعث تعالي ميل به مطالعه در جامعه خود باشند. پس طبيعي است كه انتظار داشته باشيم علاوه بر نهاد خانواده، ساير نهادهاي ترويجي و آموزشي و در راس آنها وزارت آموزش و پرورش برنامههاي خاصي را براي تشويق كودكان و نوجوانان به كتابخواني را در دستور كار خود قرار دهند. اما اين اتفاق آن طور كه بايد و شايد در هيچ دورهاي محقق نشده و كارشناسان امر، همواره به اين خلأ انتقاد داشتهاند. اهميت اين نقدها وقتي مشخص ميشود كه نگاهي بيندازيم به شرايط بازار كتابهاي كودك و نوجوان در بازار كتاب.
مطابق با اطلاعات منتشر شده از سوي خانه كتاب كه معتبرترين منبع اطلاعرساني نشر در كشور ما به شمار ميآيد، شمارگان كتابهاي كودك و نوجوان حداقل طي دو دهه قبل، يعني از آغاز دهه 70 تا به حال سير نزولي داشته؛ آن چنان كه تيراژهاي چند ده هزار نسخهاي (گاه 50 هزار نسخه به بالا) به تيراژهاي دو يا سه هزار نسخهاي تقليل پيدا كردهاند و آن طور كه پيداست اين روند نزولي همچنان ادامه دارد. به همينخاطر به سراغ يكي از چهرههاي نامآشناي حوزه كتاب كودك، يعني مصطفي رحماندوست رفتيم؛ شاعر، نويسنده، مترجم و كارشناسي كه معتقد است كوتاهيهايی در امر تشويق كودكان و نوجوانان به كتاب و كتابخواني اتفاق افتاده و آموزش و پرورش نقشپررنگي را در وضعیت به وجود آمده و بيميلي كودكان و نوجوانان به مطالعه داشته است.
* از آنجايي كه ويژگيهاي سني كودكان اقتضا ميكند تا در وهله نخست به هدايت و ترغيب والدين خود در گرايش به سمت كتاب و كتابخواني نياز داشته باشند، شرايط خانوادهها را در اين روند چطور ارزيابي ميكنيد؟
متاسفانه يكي از عوامل بيعلاقهگي كودكان و نوجوانان به مطالعه و اينكه كتابخوان نيستند، محقق نشدن وظايف پدرها و مادرهاست. البته موانعي مانند گرفتاريهاي اقتصادي خانوادهها و افزايش مشغلههاي فكري را بايد از جمله عوامل مهم در بروز اين وضعيت خواند اما من فكر ميكنم مشكل اصلي اين است كه عموم پدرها و مادرها، خود ضرورت و اهميت كتاب و كتابخواني را به خوبی درك نكردهاند. به عبارتي ، اگر پدرها و مادرها كتابخوان بوده و مزه مطالعه را چشيده باشند، در هر شرايطي اين ميل و توجه به كودكان شان منتقل خواهد شد، آن چنان كه كودكان حتي با ديدن اينكه والدينشان ساعاتي از روز را به مطالعه اختصاص ميدهند، همين مساله باعث ترغيب آنها به مطالعه خواهد شد.
بنابراين به نظر من شايد بايد براي ترويج فرهنگ مطالعه در كشور، براي كتابخوان شدن پدرها و مادرها برنامهريزيهايي صورت بگيرد. البته اين برنامهريزي نه كار منِ نويسنده و شاعر است و نه كار شماي خبرنگار! بلكه يك عزم ملي ميطلبد.
* از خانواده كه بگذريم، با توجه به مختصات زندگيهاي شهري شده كه شما نيز اشارهاي به آن داشتيد، مراكز آموزشي در جوامع امروزي براي تربيت و پرورش كودكان از اهميت خاصي برخوردارند. نظرتان درباره رويه آموزشي در مدارس و نقش آن در ترويج فرهنگ مطالعه در كودكان و نوجوانان چيست؟
بايد بگويم آموزش و پرورش طي دهههاي اخير، نقش بسيار كمرنگي را در اين حوزه ايفا كرده است. واقعيت اين است كه سيستم آموزشي مدارس ما نیاز به نوگرایی دارد و باید بودجه لازم برای این کار اختصاص یابد، در این میان مسئولان باید نظرات كارشناسي افراد متخصص را برای بهبود وضعیت لحاظ کنند. البته در هر دوره تلاشهايي براي نوگرايي در سيستم آموزشي مدارس صورت گرفته اما همان طور كه ميدانيد گاها مقاومت در برابر تحول و تغيير در آموزش و پرورش از اغلب بخشها بيشتر است. به بيان ديگر تلاشهاي كوچك براي تحول و اصلاح مسائل نيز ممکن است با مقاومتهاي سنتي در آموزش و پرورش مواجه ميشود و ناكام بماند.
به نظر ، مهمترين مشكلي كه در سيستم آموزش وجود دارد اين است كه در مدارس ما، اين جواب درست است كه نمره دارد؛ نه زياد سوال پرسيدن! يعني هيچ دانشآموزي براي پرسيدن سوالهاي زياد، جايزه نميگيرد.
* منظورتان اين است كه اساسا امكان طرح مسائل خارج از حيطه سرفصلهاي درسي براي دانشآموز وجود ندارد؟
بله. از طرفي در مدارس ما مطالعه كردن دانشآموزان هيچ مزيتي براي آنها محسوب نميشود. يعني بين دانشآموز اهل مطالعه و دانشآموزي كه اصلا مطالعه غير درسي ندارد، فرقي نيست. به نظر من اگر بخواهيم پايههاي مطالعه را در سيستم آموزش و پرورش استوار كنيم، بايد نگاهها و رويكردهاي اينچنيني اصلاح شوند. معلمها بايد به جاي اينكه تنها پاسخگوي دانشآموزان باشند، هدايتگر آنها به سمت مطالعه و يافتن پاسخ سوالها از كتابهاي مختلف باشند.
* البته بعضا معلمهايي هستند كه ضرورت اين مسائل را ميدانند و سعي ميكنند در كنار مسئوليتهاي تكليفي، شوق به مطالعه را در شاگردان خود زياد كنند.
بله؛ اما اولا تعداد اين معلمها بسيار كم است و عمده آنها مانند پدرها و مادرها با ضرورت مطالعه آشنايي ندارند، ثانيا همان طور كه گفتم سيستم آموزشي در برابر تحولات و نوگراييها مقاومت ميكند؛ به گونهاي كه معلمها از ترس اينكه فعاليتهاي جنبيشان به عنوان خطا، به سازمان گزارش داده شود، كمتر به نوآوري ميپردازند.
البته من نميگويم كه هر كار خارج از سيستمي ميتواند مفيد باشد زيرا به هر حال تخلفات و خطاهاي آموزشي بايد مورد پيگيري قرار بگيرد. اما بايد بگويم نوآوريهاي موثر در ترويج فرهنگ مطالعه، ممکن است با برخی مقاوتها مواجه شود و راه به جايي نبرد.
روزنامه آرمان