چاپ کردن این صفحه

" نامه جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی به صدای معلم "

مصوبه اصلاح تبصره 10 ماده 17 و سر بی کلاه آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی ؟!

گروه استان ها و شهرستان ها/

جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی در نامه ای به صدای معلم از مشکلات و دشواری های کار خود و کم لطفی مسئولان گفته اند .

 مشکلات استخدام آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی

دیده را فایده آن است که دلبر بیند

ور نبیند چه بُوَد فایده بینایی را

به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کارِ ما همچو سحر با نفسی افتاده ست

" حضرت سعدی "

وقتی با پای خودت راه طی کنی هم تاول هایش را می بینی ، هم پینه هایش و هم پارگی و وصله های کفش هایت. اگر نعلین آهنین به پا کرده باشی که سنگینی و زمختی آن را نیز تحمل بایدت.

از درگاه ایزد منان ملتمس دعاییم که دست هایمان فعلا به نفس نیفتد تا بنویسیم از آنچه نباید به جور و جفا می کشید و کشید. آن قدر گفتیم و ثابت کردیم که زمین و زمان به درد آمد ولی مسئولین نخواستند که ببینند و بشنوند آنچه دردآلود ما بود. برای حفظ حقی که باید در نزد خودمان باشد و بر گردن مسئولین انباشته شده است مسیر هفت خوان را طی کردیم.

هر روز برایمان بن بست ساختند و تابلو عبور ممنوع نصب کردند. چرا که ادامه راه ما ندامت باشد از کرده شاخ بریده هایی که نمی توانند توبت و انابت کنند از مهیا نمودن آنچه محق همگان است و نباید به جز از طایفه ی ژن های برتر به تن کسی جامه شود. مخافت از تقریب ، بهترین چاره بود که به جلودارها یادآور شود. تاکنون بویحیی هم حریف این افراد نشده است.

نام آشنایی به نام مصوبه اصلاح تبصره 10 ماده 17 این روزها کم نقل مجالس و محافل فرهنگیان نبوده است. هر کس از هر گوشه و کناری برای خود جای خالی سلوچ را در این تبصره یافته است. خدا برکت دهد. هر که رسید ، توانست از آن بهره برد جز آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی که خود از صاحبان این نعمتند.

دو سال است به جای ما نیرو گرفته می شود. با سلام و صلوات جایگزین می شوند. کد می گیرند. سوابق برایشان جفت و جور می کنند. برای رد گم کنی از استانی به استان دیگر و از شهرستانی به شهرستان دیگر منتقل می شوند که بگویند همه جا بچه ی مردم وجود دارد ولی انگار خبر ندارند که همه ی اهل شیراز داش آکل را می شناختند.

هیچ جای دنیا تر و خشک را مثل ایرانیان نمی سوزانند. خواستیم بدانیم مسئولین کجا چنین آموزش های حرفه ای را دیده اند که حتی در مقابل قدهای عَلَم کرده مظلومین ، زبان به نصف باز می کنند و دم از عدالت و دوری از رفتار های کج و معوج می زنند. این حرکت ما به مزاج حدیث وزیر ملک لوردغان و خان لنجان خوش نیامد و چراغ قرمز پیش رویمان نمایان شد. چرا عرق از سر و رویشان نمی ریزد چون بدون زحمت ، پیروزی را چنان نصیب خود کرده اند که هیچ کس توان گلاویز شدن با ایشان را نمی بیند و دلیلش پراکندگی ماست که آن هم تصدق وجودتان بر سر تفرقه انداز و پادشاهی کن بوده و هست . چشم هایی که مثل اَزرَق شامی همگان را نگاه کند از هزاران چراغ سرخ بدتر است.

یک فوج عنکبوت بر در و دیوار دلشان پرده داری می کند. همه ی درها را از پشت بسته و رفته اند و ما را به خدا سپرده اند.

لابد این کار را هم محض اظهار حسن خدمت و لیاقت و کاردانی انجام می دهند که نکند بیچارگان فلک زده که نه هوش دارند و نه حواس اگر از کنار این موضوع گذشتند بگویند حاشا به غیرتشان !

ایران سرزمین شگفت آوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم نظیر است. بزرگترین مردمان و پست ترین مردمان در این آب و خاک پرورده شده اند ، حوادثی که بر سر ایران آمده ، بدان گونه است که در خور کشور و بزرگی اوست. فتح های درخشان داشته است و شکست های شرم آور ، مصیبت های بسیار و کامروایی های فراوان. گویی روزگار همه ی بلاها و بازی های خود را بر ایران آزموده است. او را بارها بر لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته. ایران شاید ، سخت جان ترین کشورهای دنیاست. دوره هایی بوده که با نیمه جانی زندگی کرده ، اما از نفس نیفتاده . در همان لحظه که همه از او امید برگرفته اند ، چشم گشوده و زندگی را از سر گرفته .

دروازه های امید هنوز باز است . حال اگر رنج سلطان چون ملک را نخوتِ ملک در دماغ بجنبیدی و به دولت و نعمت و حکم و سلطنت به چشم خوش آمدی و در نگریستی و بسط تموّل و بطر تنعّم استیلا آوردی ، قرار نیست که نقش خاتم از نگاه نگین انگشتری خارج شود که نکند به هول و هراس حاکم بیفزاید . چون بگویی میزان و صراط دستگاه به تو مربوط نیست پس حکمت و قسمت و رحمت و غضب هم بر تو مرتبط نمی باشد . فرق حاشیه را از متن کسی داند که مساحت و تجزی در آفرینشش باشد.

مشکلات استخدام آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی

به رغم تلخ کامی ها ، آموزش دهندگان نهضت سواد آموزی حق دارند که به توان و تبحر خود بنازند. اغلب ما دهه شصتی هستیم و کمر ما در زیر تاریخ خم شده است ، ولی همین تاریخ به ما نیرو می دهد و ما را باز می دارد که از پای در افتیم. کسانی که در زندگی خویش رنج نکشیده اند ، سزاوار سعادت نیستند. تراژدی ، همواره در شأن سرنوشت های بزرگ بوده است. گروه آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی اکنون با تمام قوا ایستاده است.

قوم ایرانی در سراسر تاریخ از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودن ملت همین است. ما به تولای نام تمام بزرگان ایران زنده ایم. به پاس خون پاک عزیزان از دست رفته و پر پر شده ، مشکل های گذرنده و نهیب های زمانه را از یاد برده ایم. ما از عارفان و زاهدان امروز خواهان تفکریم. نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخ الهام بگیرند ، زیرا که در آستانه ی تحولی هستیم.

خوشبختانه ضربه هایی که بر سر ایران فرود آمده است ، هرگز بدان گونه نبوده که او را از گذشته ی خود جدا سازد. حمله ی تازیان ، شاهنشاهی ساسانی را از هم فرو ریخت ، کاخ ها خراب شد  و گنج ها بر باد رفت ، اما روح ایرانی مسخر نگردید.

اگر منظور از افتخارات پیشین ، کشورگشایی ها و یا شقاوت های بعضی از امیران قدیم ایران است ، پس باید گفت که هیچ تاریخی در جهان درخشان تر از تاریخ قوم مغول نیست. اما اگر مقصود سرمایه های معنوی و فرهنگ ماست ، چون آن ها را از دست بنهیم ، دیگر برای ما چه خواهد ماند؟ آن گاه ما خواهیم ماند و سرزمین نا آباد ، با مشتی مردم فقیر و رنجور که سرهایی دارند انباشته از اوهام و خرافات و دست هایی که تنها هنر آن ها بیل زدن است.

ما در مقابل خدای بزرگ و متعال ایستاده ایم . برای بندگی او فقط سر خم می کنیم. 

گفتم چه به از آن که من بنده وار در خدمت

کمر ببندم و تو شاه وار بنشینی

 تا آنگاه که مقرّی و آرامگاهی دیگر مهیا کند  و حقّ تلافی آن چه تلف شده باشد ، از گردش روزگار به توافی رساند. این فصل اگرچه مشبع گفتی ، اما مرا سیری نمی کند ، چه حمیت به نفس و ابیّت طبع رخصتِ آن نمی دهد که با هر ناسازی در سازد که مردانِ مرد از مکافات جورِ جایران و قصدِ قاصدان تا ممکن شود ، دست باز نگیرد و تا یک تیر در جعبه ی امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند و سلاح هنر در پایِ کسل نریزد.

مسئولین عزیزی که امروز گره کار ما بعد از خدا به دستان شما باز می شود ، با فضل و آزاد مردی خود بر ما نیکو منظر شوید و مِهترین فصل جوانی و اهلیّت اکرام ما را به سان تحفه ای در رقعه ای مشخص نمایید تا قوتی بیش از پیش گرفته و مرکب تمنّی سوار شویم و در عرصه ی تصلُّف بخرامیم.

این سخن از خود راست کنید چنان که در پارسایی شما این چنین عیان باشد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 04 تیر 1397 22:00 خوانده شده: 2521 دفعه

در همین زمینه بخوانید: