از دیروز پنج شنبه 29 خرداد 1404 اینترنت قطع شده است .
دیگر نمی توان منابع را جست و جو کرد و به آخرین داده ها و یا پژوهش ها در مورد موضوعی دست پیدا کرد .
از دلایل اتخاذ این تصمیم حاکمیتی بی خبرم اما مشخص است که در غیاب شبکه های اجتماعی جامعه برای کسب اخبار دست اول و کم تر گزینش شده به سراغ تلویزیون های ماهواره ای خواهد رفت .
خوشبختانه در این بخش سلایق و دیدگاه های مختلف و بعضا متضاد و مخالف دیده می شوند و افکار عمومی با مشاهده و تفکر و تحلیل در مورد آن ها دست به انتخاب خواهد زد .
شنبه 15 تیر 1403 در یادداشتی با عنوان : « «بزرگ ترین بازنده این دوی ماراتن، " رسانه ها " و برنده اصلی "صداقت و خرد" بود » آیا در انتخابات ریاست جمهوری ایران ؛ رسانه ها " رکن چهارم دموکراسی " بودند ؟
به برخی نکات اشاره کردم . ( این جا )
« چه چیزی موجب تحقق « دموکراسی » و ارزش های منبعث از آن در یک جامعه می شود ؟
چه باید کرد تا با کم ترین هزینه و بیشترین برداشت و فایده به یک جامعه دموکراتیک وآزاد برسیم ؟ جامعه ای که در آن « قانون » و قراردادهای اجتماعی به رسمیت شناخته شده و فراتر از کاغذ و مکتوبات هستند و تاثیر آن را می توان روی اندیشه ، گفتار و کردار تک تک شهروندان یک جامعه مشاهده و آن را مورد ارزیابی و سنجش قرار داد .
شمس افرازی زاده ، روزنامه نگار می نویسد : ( این جا )
«نگاهی گذرا به قوانین اساسی کشورهای دموکراتیک و مترقی دنیا نشان میدهد که مردم را نباید از حق بیان نوشتن، انتشار افکار و عقایدشان محروم کرد. در این قوانین تاکید شده از آزادی رسانه به مثابه یکی از مهمترین آزادیهای سلبناشدنی جوامع باید حراست کرد.
مگر می شود یک فرد و یا نهاد دیگری را به چیزی متهم کند که خودش آلوده به آن باشد ؟ کارکرد مطبوعات در جوامع دموکراتیک امروزی شامل نقد، بررسی و نظارت بر عملکرد حاکمیت، اطلاع رسانی شفاف، افزایش آگاهی عمومی در وجوه گوناگون توسعه، فرهنگ مشارکت مدنی، تشویق و تقویت روحیه مطالبهگری شهروندان و ...است.
شهروندان یک جامعه در بیان آراء و افکار و عقاید باید آزاد باشند و این آزادی عقیده، بخش غیرقابل انکار حیات سیاسی و اجتماعی شهروندان را تشکیل میدهد. شایسته است که نقش نقادانه رسانهها در ارکان حاکمیتی محقق شود ... »
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، رفتار رسانه ها چه در داخل کشور و چه بیرون از آن قابل تامل و بازخوانی است .
صدا و سیما که به عنوان « رسانه ی ملی » با ابعاد « فراگیر » شناخته می شود تا چه حد با معیارهای « حرفه ای » با این موضوع برخورد کرد ؟
با وجود آن که این رسانه فراگیر از بودجه عمومی ارتزاق می کند اما به نظر می رسد که « مرجعیت رسانه ای » خود را تا حد قابل توجهی از دست داده است .
برخی از تحلیل گران حوزه رسانه میزان نفوذ صدا و سیما را در حدود 30 درصد بیان می کنند .
هنوز گردانندگان رسانه این پرسش ها را برای خود جدی تلقی نکرده و همچنان در « توهم دانایی » به سر می برند .
وقتی چنین خلایی در جامعه مشهود باشد ، جامعه مجبور می شود تا نیاز خویش را در سایر رسانه ها مانند تلویزیون های برون مرزی و شبکه های اجتماعی جست و جو کند .
البته شبکه های اجتماعی در عصر رسانه و ارتباطات ، مرجعیت رسانه های رسانه های سنتی را مورد چالش جدی قرار داده اما متاسفانه و به دلایل مختلف که مهم ترین آن « فقدان و یا ضعف سواد رسانه ای » غالب و فراگیر در ایران است ؛ به نظر می رسد که این شبکه ها نتوانسته اند در تعریف و تعمیق دموکراسی در جامعه ایران توفیق چندانی داشته باشند .
مهم ترین آن این است که معمولا به جای دیالوگ ، مونولوگ داریم و گفت و گو جای گفت و شنود را گرفته است . مهم ترین و راهبردی ترین پرسشی که در مورد « استقلال حرفه ای » هر رسانه با هر اسم و رسم مطرح می باشد شریان ها و منابع مالی آن می باشد .
این فرهنگ در حوزه ارتباط و رسانه هنوز تا نقطه مطلوب فاصله معنا داری دارد .
در جهان رسانه ؛ ما « رسانه ی بی طرف » نداریم اما رسانه ها بر اساس اصول و قواعد حرفه ای می توانند ضمن حفظ اعتماد دو سویه با مخاطب اما به وظیفه و ماموریت اصلی خود که همانا « رکن چهارم دموکراسی » است عمل کنند .
در جریان انتخابات اخیر ، رسانه های برون مرزی غالبا خط « تحریم و بایکوت» را دنبال می کردند .
برخی به وضوح مانند « ایران اینترنشنال » از فرط شتاب و بی برنامگی به یک حزب سیاسی تمام عیار و مخالف تبدیل شدند که صدای منتقد و مخالف در آن بازتابی نداشت .
مهم رسیدن به نتیجه از پیش طراحی شده بود .... » .
از آغاز تجاوز وحشیانه ی رژیم اسرائیل به میهن عزیزمان ایران سعی می کنم دیدگاه های مختلف را در این موضوع بسیار مهم مورد مشاهده و مداقه قرار دهم .
به عنوان یک روزنامه نگار و معلمی که درس « سواد رسانه ای » را در مدارس تدریس می کند تلاشم بر این است که تعصبی در مورد افراد و چهره ها و نظرات آنان نداشته باشم .
اما مهم ترین و راهبردی ترین پرسشی که در مورد « استقلال حرفه ای » هر رسانه با هر اسم و رسم مطرح می باشد شریان ها و منابع مالی آن می باشد .
بارها شده که در برخی از این تلویزیون ها و به طور مشخص « ایران اینترنشنال » ؛ مجریان و عوامل و میهمان های آن تلویزیون ، حاکمان جمهوری اسلامی ایران را مکررا به فقدان شفافیت و یا عدم پاسخ گویی مناسب و اقناع گرانه نسبت به مطالبات مردم متهم کرده اند اما هیچ گاه و در هیچ موردی ندیده ام که این تلویزیون برون مرزی به این مهم پاسخ دهد که بودجه این تلویزیون از کجا و چگونه تامین می شود ؟
مگر می شود یک فرد و یا نهاد دیگری را به چیزی متهم کند که خودش آلوده به آن باشد ؟
این نشان می دهد که برنامه ریزان و و دست اندرکاران این تلویزیون فراگیر هنوز و هنوز با الفبای « سواد رسانه ای » و به ویژه اخلاق رسانه کاملا بیگانه اند و شوربختانه خودشان را به تغافل و تجاهل زده اند .
بدون تردید امثال این رسانه در خط و مسیر « رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی » نیستند و شاید بهتر باشد کارکرد و عملکرد آنان را به نوعی در « ستون پنجم » بیگانگان به عنوان ماشین شست و شوی مغزی جای داد .
رسانه ها با هر خط مشی و تفکر باید بدانند که عملکرد و مواضع آنان در حافظه ی تاریخی جامعه با وجود سیالیت ویژه در جامعه ایرانی خواهد ماند و چیزی نیست که به راحتی و یا سادگی قابل جبران و یا تغییر به ویژه برای بخش تحلیل گر و مطالبه گر آن باشد .