چاپ کردن این صفحه

سید رازی طبیب - عضو شورای نویسندگان سخن معلم و مسئول کمیته بازنشستگان

فقر عمومی خاموش

tabibsp به نام خدا

حوِل حالنا  الی احسن الحال . آمین یا رب العالمین.

 صبح دم، مرغ سحربا گل نو خاسته گفت / ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت .

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی / هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت.

 درد دل و ناله های بازنشستگان و سایر اقشار دردمند !

در آستانه حلول سال نو و نوروزی دیگر، اراده ای و متولی ای برای گره گشایی مشکلات اقتصادی کارکنان دولت، بازنشستگان و کارگران زحمت کش دیده نمی شود! انگار نه انگار که مردم مشکلی دارند!

حداقلِ حقوق بایستی با سبد هزینه خانوارها سازگاری داشته باشد.

 براساس گزارشاتی که هر از گاهی به نام مرکز آمار ایران در جرائد به چشم می خورد، هیچ رابطه ای بین درآمدها و هزینه های آحاد جامعه دیده نمی شود. شرم دارم سایر اقشار نیازمند جامعه را عنوان کنم، چه بسیارند جوانانی که تحصیلات عالی را گذرانده و بیکارند، به نظر می رسد ضرورت تکدی گری باید شایع گردد! و یا پناه بر خدا دزدی و سایر روش های غیر معمول باید در انتظار جامعه باشد.

از آمار معتادین یا بزه کاران اطلاعی ندارم ولی چه بسا بسیاری از گروه بیکاران سر از زندان ها به در آورده باشند و یا اگر زمان زندان آنها سپری شده، باز به علت بزه کاری مجدد! به زندان باز گشته باشند! کسی نمی خواهد به خاطر خدا هم که شده، به حرف دل این مردم که زیر بارِ فشار های اقتصادی له و لورده شده اند گوش فرا دهد؟

ترسم از روزی است که طاقتِ دردمندان طاق شود . انتظار از آقای ریس جمهور و دولت تدبیر و امید با آن کادر امید بخشش این  بود که به موازات گام های بلندی که برداشته اند، عرق فشار اقتصادی را از جبین این مردم بزدایند و به آنها فرصت نفس کشیدن بدهند  که نفس ها در سینه ها مانده و فرصت بازگشت را نیافته اند. صرف نظر از گزارشات تبعیض آمیز که گاه دل ها را به درد می آورد، در آخرین آنها دیدم کسانی که در سال ماضی امکان یک سفر کوتاه هم نیافته اند نزدیک  پنجاه درصد افراد جامعه بوده است.

ضروروت ندارد سوگند یاد کنم، کسانی را می شناسم که بیش از بیست سال است که جز چند خیابان حول و حوش محل سکونت شان، تغییرات خیابان های اصلی محله شان را هم ندیده اند و کماکان با سیلی روی خود شان را سرخ کرده اند و چشمِِِ انتظارشان معطوف حداقل هایی است که گاه و بیگاه فراهم می شود و به آنهم دل خوشند! و همین ها بیشترین شاکرین نعمت های الهی اند و دل شان معطوف برکات، مواهب و نعمات حضرتِ حق است و هرگز دلِ نیازشان را بر روی کسی باز نمی کنند. این همه گزارش از دست درازی هایی که به بیت المال می شود در کجای تاریخ و کدام جامعه دیده می شود؟ همه گزارشِ خلاف که همه روزه در صفحات جراید به چشم می خورد میتواند درست باشد؟ کلّه آدم سوت می کشد . گاهی ارقام اختلاس به قدری نجومی است که تعداد صفرهایش فقط برای ریاضی دانان معلوم است .

راستی نظارتی بر دخل ها و خرج های کلی جامعه وجود ندارد ؟

من به عنوان فردی که سال های طولانی به خدمت در جامعه مشغول بوده ام و در نهایت، امانت داری را نصب العین خود نموده ام نه در گذشته فرصت اندوختنی داشتم، نه امروز حقوقم پاسخ گوی ده روز زندگی ام است. در آخرِ هر ماه به قطره چکانی می افتم  !

این عاقبت دانشگاه دیده ایست که بیش از نیم قرن به حقوق دولت دل خوش بوده. گاهی فکر می کنم حتما کسانی که امروز و در زمان بازنشستگی احساس فشار نمی کنند لابد در دوران خدمت، آینده نگری و تدبیر شاید هم خلاف هایی داشته و توانسته اند اندوخته در خوری برای امروز پس انداز کنند و گرنه اگر تحصیلاتِ عالی ملاک بود که بیش از پنجاه سال قبل از دانشگاه دریافت کردیم.

اگر خدمت صادقانه و عالمانه بود که به تایید بندگان مخلص خدا از پاکی برخوردار بودیم . اگر لیاقت و کارایی بود به حمد الله داشتیم.

پس چرا امروز این چنین گرفتار شدیم که راه پس و پیش نداریم؟ آیا این مشکلات جامعه از دیدِ متولیان مخفی است؟ چرا به موقع در نظر گرفته نمی شوند! آیا چشم مردم بایستی در انتظار امداد های غیبی باشد ؟ شرم آور است اگر بگویم انسان هایی آبرومند، با شرف و زحمت کش را می شناسم که سال هاست توان حتی خرید یک جفت کفش معمولی را ندارند و با یک دست لباس به سر می برند!

آنها در گذشته چنین فلاکت بار نزیسته اند، درس خوانده اند، زحمت کشیده اند، خدمت صادقانه کرده اند ولی فکر نمی کردند عاقبتِ کارشان این باشد!

آیا انعکاسِ این قبیل نیاز های جامعه را در وسائل ارتباط جمعی ، روزنامه ها و سایت ها نمی بینند؟  مگر می شود در برابر نانِ مورد درخواست مردم گفت نداریم! خوب مردم چه بکنند؟ دزدی که ناپاکی است، عاقبت چه می شود و تا کی این نابه سامانی ها می خواهند ادامه یابند؟ عواقب این فشارها چه خواهد بود!

بیشترِ جوانانی که جرات ازدواج می یابند زیر بار حداقل های زندگی ، اجاره و غیره مانده اند. از فرزند آوری رو گردانند، نه تامینی برای هزینه پوشاک و شیر بچه دارند، نه توان تامین هزینه های سرسام آور مدرسه ؟ راستی حقوقی که برای روز اولِ کارِ یک فارغ التحصیل دانشگاه در جامعه در نظر گرفته شده چقدر است با آن چکار می توانند بکنند؟ آیا از او انتظار کدام مسئولیت را داریم؟ آیا او فرصت استقلال در زیست را می آید؟ آیا او می تواند به فکر همسر یابی و ازدواج باشد ؟ چرا این آمارها در سطح جامعه تقلیل یافته و دیگر از شوق و ذوق این افکار خبری نمی بینم؟ چرا آمار طلاق  ها زیاد شده ؟ چرا دختران و پسران شایسته جامعه به ازدواج رو نمی آورند ؟ چرا فقدان فرزند و یا تک فرزندی در جامعه زیاد دیده می شود ؟ آیا علت همه این نقصان ها عدم برابری درآمدها و هزینه ها نیست؟

"بر احوالِ آن بنده باید گریست،          که دخلش بود نوزده و خرج بیست."

این فقرِعمومیِ خاموش، جامعه را  به زانو در خواهد آورد .

 بر ذمه مسئولان دلسوز فرض است قبل از از پا افتادن جامعه و از دست دادن توشه و توانِ ایستادگی  اجازه ندهند این ناله ها به فریاد تبدیل شود که عواقب شوم آن گریبان گیر همه خواهد بود.

 والسلام

 

شنبه, 17 بهمن 1393 13:42 خوانده شده: 2382 دفعه

در همین زمینه بخوانید: