چاپ کردن این صفحه

« این تیغ های انبوه را که خداوند به تو داده است برای پُلو خوری است ؟ یا دفاع از خود و فرزندانت در برابر جیره خوارهای کدخدا ؟ »

لاک پشت و آن جوجه تیغی

ودود فتحعلی زاده ملاباشی ( شاهین )/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

داستان لاک پشت و جوجه تیغی در صدای معلم

لاک پشتی آهسته و آرام از کنار دیوار خانه ی کد خدا می گذشت .

توپ تیغ داری را دید در کنار سوراخی کمی بیشتر از قطر آن توپ که به تکه سنگی تکیه داده است .

راه زیادی رفته بود .

داستان لاک پشت و جوجه تیغی در صدای معلم

از خستگی لَه لَه می زد ؛  بر آن شد خود هم به طرف دیگر سنگ تکیه دهد و اندکی استراحت کند . با شگفتی ناگاه در یافت توپ به آرامی نَفَس می کشد به ویژه آن گاه که دید چند بچّه جوجه تیغی از سوراخ بیرون آمدند و چون لاک پشت را کنار توپ دیدند ، ترسیدند و به تندی برگشتند .

لاک پشت به طرف دیگر سنگ آمد و تَلَنگُری به توپ زد به گونه ای که توپ باز شد و لاک پشت فهمید : « هر گردی گردو نیست » یعنی توپ توپ نیست ؛ جوجه تیغی است !

پرسید چرا در لاک خود فرو رفته ای ؟ جواب داد کد خدا از سگ هایش خواسته است گردن هر کسی را که سر از لاک خود بیرون بیاورد گاز بگیرند و افزود بچه ها هم که دیدی از لانه بیرون آمدند و به تندی بر گشتند ، چند گاهی است که گرسنه اند .

لاک پشت با خشم گفت : این تیغ های انبوه را که خداوند به تو داده است برای پُلو خوری است ؟ یا دفاع از خود و فرزندانت در برابر جیره خوارهای کدخدا ؟

تُف به صورتش انداخت و برخاست و به راهش ادامه داد و سوگند خورد در دفاع از خود با حمله یِ هیچ سگی در لاکش فرو نرود .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان لاک پشت و جوجه تیغی در صدای معلم

پنج شنبه, 09 مرداد 1404 15:35 خوانده شده: 76 دفعه

در همین زمینه بخوانید: