انگشتانش را فریم دوربین می کند . از من عکس می گیرد امیر علی و می گوید زوم چیز مزخرفی است . وقتی عکس می گیری زاویه دید مهم است. اگر از آدم های کوتاه از پایین عکس بگیری بزرگ دیده می شوند .دیروز در مورد تئاتر و اینکه فن بیان چیست برایم صحبت می کرد .
اوایل مهر خیلی نگران ثبت نام امیر علی بودم . اینکه کدام مدرسه ثبت نام شود. تیز هوشان قبول می شود یا نه .حتی کلاس آمادگی هم رفت. نمونه دولتی و شاهد می توانست ثبت نام کند .لحظه ای درنگ مرا برآن داشت تا پسرم را به مدرسه ای ببرم که نامی و نشانی نداشت .مدرسه ای که نه شاگردان المپیادی دارد نه نخبه علمی پرورش می دهد .سطح آموزش در این مدرسه معمولی است .
اما در این مدرسه اردوها اهمیت بالایی دارند .یک ساعت در هر روز هنر با جدیت پیگیری می شود ، کلاس های نقاشی و طراحی و ورزش از اهمیت خاصی برخوردار است .آزمایشگاه و مسابقات ریاضی اش لذت بخش و همراه بازی است.
بچه ها در این مدرسه ی گمنام با هنر و متفاوت دیدن آشنا می شوند . موسیقی را می فهمند .بچه ها یاد می گیرند از دریچه هنر دنیا را زیباتر ببینند.
ممکن است امیرعلی هنرمند نشود . حتی ورزشکار حرفه ای نشود . او ممکن است با این جور درس خواندن دکتر یا مهندس نشود.
اما او در نوجوانی در مرحله مهمی از " شدن اش " با هنر و عشق آشنا می شود . در او شوق یادگیری فوران می کند.می خواهد عکاسی و خطاطی را بیاموزد .شاید این شوق یادگیری و مهارت در ورزش و هنر به فیزیک و ریاضی و زیست و شیمی هم سرایت کند .
بیشتر مدارس ما تاکید بر آموزش دارند .ما در مدارس عجولانه و سرسری مفاهیم علمی را آموزش می دهیم ."تلطیف عواطف کودکان یکی از اهداف آموزش و پرورش است" .
متاسفانه در این حوزه مهم در مدارس ابتدایی و متوسطه اول برنامه جدی و تدوین شده ای وجود ندارد .
فصلی که باعث تقویت حس زیبایی شناسی ،همکاری گروهی و کاهش رقابت و خشونت در کودکان می شود . اما تنها چیزی که امروز مدارس ما به کودکان نمی آموزند . شوق یادگیری و عشق آموختن است.