چاپ کردن این صفحه

از پذیرفتن « نقش قربانی » قدری بیزار باشیم . فقط و فقط هوشیار و بیدار زندگی کنیم !

" کوری خودخواسته " و مصادیق آن در " جامعه ایرانی " !

مینو امامی

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

مارگارت هفرنان Margaret Heffernan در کتاب خود تحت عنوان « کوری خودخواسته willful blindness » می نویسد:

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم  « چرا ما از روی اختیار خود را در تاریکی نگه می داریم؟ چه به صورت فردی، چه به صورت جمعی . کوری خودخواسته تنها یک محرک ندارد، بلکه محرک های بسیار در کارند. این پدیده، پدیده‌ای انسانی است که ما همه کم و بیش تسلیم آنیم. محور اصلی کتاب بر پدیده « انکار » تمرکز دارد اما بسیار فراتر از شرح آن عمل می‌کند. چرا که مغز ما آرامش را به تردید ترجیح می‌دهد و تمایل دارد به جای شک و پرسش، به سرعت به باور و پاسخ دست یابد.

نتیجه این است که « عمدا  » اطلاعات زیادی را نادیده می‌گیریم و خود را به طور خودخواسته نسبت به بسیاری از آنچه پیرامون ما رخ می‌دهد، کور می‌سازیم. این روزها غفلت خودخواسته در اطراف‌ ما بسیار است. ما نمی توانیم به همه چیز توجه کنیم و همه چیز را بدانیم. دلیل آن ساده است؛ محدودیت‌های شناختی مغز ما چنین اجازه ای به ما نمی‌دهند. این بدان معنی است که ما مجبوریم آنچه را که جذب می‌کنیم، فیلتر یا ویرایش کنیم. لذا این موضوع اهمیتی حیاتی دارد که چه چیزی را به درون راه دهیم و چه چیزی را بیرون بیندازیم » .

بیگانگی نسل امروز با ادبیات و زبان فارسی کهن، آنان را از داشتن خزائن سخن قدما محروم نگه داشته است. البته نظام آموزشی بیشتر مقصر است. چون کتب فارسی هر کلاس و دوره را از متون و مفاهیم نغز و ارزشمند ادیبان و شعرای قدیم پاک کرده است. وقتی بیان می شود فرهنگ و ادب ایران غنی تر از بیشتر کشورهاست سخنی به گزافه گفته نمی شود.

مصداق چنین تفکراتی در اندیشه اندیشمندان ایرانی همیشه وجود داشته است. با توجه به این که کتاب « کوری خودخواسته » در سال 2007 منتشر شده است، می خواهم به شعری از شاعر ایرانی اشاره کنم که آن را در کتاب معراج السعاده و در سال ۱۲۴۳ هجری قمری ( 1206 هجری شمسی و 1827 میلادی ) به تألیف درآورده است. یعنی 180 سال پیش از مارگارت هفرنان.

او  « جهل مرکب » را در قالب شعر و به طور ساده، روان و زیبا بیان کرده است. ملا احمد نراقی اهل کاشان و در عهد فتحعلی شاه قاجار می ‌زیسته است. بخشی از شعر نغز ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده که دقیقا به معنای کوری خودخواسته است: ( این شعر به مولوی و ابن یمین نیز نسبت داده شده است )

آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

این بیت در واقع به چهار گروه از افراد اشاره دارد:

گروه اول: آن کس که بداند و بداند که بداند؛ این فرد آگاه است و می‌داند که آگاه است.

گروه دوم: آن کس که بداند و نداند که بداند؛ این فرد آگاه است اما از آگاهی خود آگاه نیست.

گروه سوم: آن کس که نداند و بداند که نداند؛ این فرد نادان است اما از نادانی خود آگاه است و اگر بخواهد می‌تواند با یادگیری و کسب آگاهی، از نادانی خارج شود.

گروه چهارم: آن کس که نداند و نداند که نداند؛ این فرد نادان است و از نادانی خود نیز آگاه نیست و در جهل خود ابدالدهر ماندگار است و هیچ امیدی به بیداری و آگاهی او وجود ندارد.

گروه اول دارای تفکر انتقادی است و تنها عیب آنان از نظر حاکمان، داشتن آگاهی است که در جوامع توسعه نیافته زیاد مورد تأیید نیست.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

گروه سوم در صورت داشتن اراده و هوشیاری، قادر است خود را از کوری خودخواسته رهایی بخشد.

اما دو گروه دوم و چهارم، که متأسفانه تعدادشان نیز بسیار است هم خودشان در جامعه دچار مشکل می شوند و هم دیگران را با مشکلات زیادی مواجه می سازند. این دو گروه کاتالیزور تبدیل شدن مشکلات به معضلات لاینحل هستند و در بین تمامی گروه های سنی، جنسی و شغلی، وجود دارند. مثال هایی که در این مقال آورده شده است بیشتر به همین گروه مربوط می باشد.

نمونه دیگر برای مفهوم کوری خودخواسته در ادبیات فارسی، مقاله کوتاه « چوخ بختیار صمد بهرنگی » است که در سال 1343 نوشته شده. (یعنی 1964 میلادی و 43 سال پیش از مارگارت هفرنان) که به توصیف فردی می پردازد که رسما چشم های خود را به واقعیت های زندگی اجتماعی می بندد و از تلاطم روزگار و زندگی ولو یک نسیم کوچک، فراری است. او اغلب تحصیل کرده است و بسیار به تحصیلات دانشگاهی خود می‌نازد و تحصیلات از نظر او یعنی مدرکی که نون و آبی از آن بدست بیاورد. حوصله گرفتاری و دردسر ندارد برای همین به فریاد و یاری هیچ کس نمی رسد. اگر گروهی قصد اعتراض داشته باشند با آوردن بهانه هایی از معرکه در می رود. از پیشرو بودن واهمه دارد و ترجیح می دهد دیگران بکوشند و بپویند و او از ثمرات زحمات آنان بهره مند شود.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

معتقد است هر چقدر کمتر بداند به همان میزان راحت تر زندگی خواهد کرد. ترسوست و حتی انرژی فرصت طلبی هم ندارد. برای او نتیجه سودآور است نه مسیر سخت مبارزه و فریاد بر علیه بی عدالتی. او رسما خود را چنین معرفی می کند: نمی دانم، نمی توانم، نمی خواهم، نمی بینم، نمی اندیشم.

حال مثال های ملموسی را که با انکار خود، عمدا اطلاعات زیادی را نادیده می‌گیریم و به طور خودخواسته نسبت به بسیاری از آنچه پیرامون ما رخ می‌دهد، کور یا بی اعتنا می شویم در حیطه های مختلف زندگی اجتماعی بررسی می کنیم:

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

حیطه آموزشی

1- یادداشت اخیرم در مورد نادرست بودن ساعت و زمان آموزش در مدارس بود . برخی از معلمان به دلیل سختی کار یا خستگی در کلاس های بی روح و یا ناعادلانه بودن حقوق خود، دیر کلاس رفتن یا کم بودن زمان آموزش را توجیه می کنند و چشمان خود را بر روی غیرواقعی بودن زمان آموزش می بندند. اما وزارت آموزش و پرورش که با گزینش سخت هر معلم از او انتظار صداقت، راستی و درستی دارد، چگونه حاضر می گردد تا از زمان آموزش دانش آموزان با کوری خودخواسته، بکاهد؟

در این بین نباید از بی اعتنایی خود دانش آموزان و اولیای آنان غافل بود. دانش آموز تابع آئین نامه و بخشنامه است اما اولیا چطور؟

2 . عدم تناسب حقوق فرهنگیان به طور اعم و معلمان به طور اخص با شاغلان سایر نهادها، سازمان ها و وزارتخانه ها که دهه هاست نادیده گرفته شده است و بیشتر از آن سخن نمی گویند تا ما نیز ملتفت اصل قضایا نباشیم. هر چند مدتی است برای متناسب سازی حقوق بازنشستگان با شاغلین خود وزارتخانه، فعالیت هایی انجام می گیرد اما چون با تلاشی شکسته بسته، بی نظم و گسسته عمل می کنند سررشته کار از دستان بازنشستگان و حتی احتمال می دهم خود مجریان آن، در رفته است.

فعلا این طرح پایان نیافته و نهایت آن نامعلوم است. تحمل و کنار آمدن با این بی عدالتی بیش از چندین دهه، غفلت خودخواسته است.

3. این که یک نهاد مسئولیت و رسالت آموزش را بر دوش داشته باشد اما در آموزش ضمن خدمت کارکنان خود ناتوان و بی اراده باشد، پدیده ای نوبر و منحصر به فرد است. ابتدا این آموزش قرابت شدیدی با ایدئولوژی پیدا کرد و سپس از شکل رایج خود کلا حذف و به جرگه آموزش آنلاین پیوست که همکاران از کیفیت و کمیت هر دو حال آن باخبرند. اما آیا من و شما در طول خدمت خود، آموزش ضمن خدمت را لازم دانسته و آن را مطالبه کرده ایم؟

یا برعکس ما نیز در فراموشی وزارتخانه محو و خود را به کوری خودخواسته یا دلخواسته زده ایم؟

در باور عده ای، آموزش ضمن خدمت یعنی وقت تلف کردن و چون بیشتر معلمان هنگام آزمون از روی هم می نوشتند آن را چیزی بیهوده می پندارند.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

کدام شاغلی بدون دسترسی به آموزش به روز و با مدرک تحصیلی 10 یا 20 سال پیش قادر است مهارت و تجربه خود را همسوی رشد و توسعه نماید؟ این اوضاع برای معلمان صد چندان تأسف بار است، چون معلمان برای دانش آموزان زمان حال تدریس می کنند که نام و ویژگی های نسل z را با خود یدک می کشند.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

4 . دخالت سیاست در نظام آموزشی، کاهنده سرعت حرکت سازنده و عامل ایجاد محدودیت دسترسی به توسعه پایدار آموزشی است. از معدود کشورهایی هستیم که صرفا به دلیل وقوع انقلاب، سیاسی بودن آموزش را شدیدا تعقیب می نماییم. بدین طریق انگیزه ها، توانایی ها و اندیشه ها به تحلیل رفته و با ایجاد خستگی مفرط موجبات فرسایش روح و روان همه انسان های موجود در نظام آموزشی را فراهم می سازیم.

آموزش یعنی یادگیری دانش و معرفت ایجاد شده جهت یافتن توانایی، مهارت و سواد بیشتر تا قادر شویم بر حجم آن افزوده و در صورت توان به اصلاح آن بپردازیم. آموزش یعنی داشتن قدرت پیشتاز بودن در تمامی عرصه های زندگی و گرنه هر دائم مصرف کننده و وابسته باقی خواهیم ماند. اما چرا چشم های ما روی این حقیقت آشکار مسدود و مسکوت مانده است؟ شاید به همان دلیل سیاسی بودن که محافظه کاری، ما را از پرداختن به آن منع می کند.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

حیطه فرهنگی

1- در تعریف فرهنگ به مجموعه پیچیده‌ای از دانش، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر آنچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خود می‌آموزد، اشاره می شود. بی اعتنایی به هر جزء فرهنگی یعنی نادیده گرفتن تجارب ارزنده نیاکان. راه و رسمی که با زیستن، ساختن و پرداختن بوجود آمده است و ما را از افتادن به سختی، بی نیاز می کند.

از دیگر سو، اهمیت قائل نشدن به سهم خود برای ادامه مسیر گذشتگان و محرومیت از غنابخشی همه ابعاد فرهنگی جهت سپردن به نسل های بعدی نیز از نتایج بی اعتنایی ماست. وقتی از فرهنگ خودی غفلت می کنیم دچار بحران هویتی شده و برای ادامه زندگی نیازمند فرهنگ بیگانه خواهیم شد.

2 . وندالیست ها که به هویت و سرمایه های ملی و تاریخی جامعه خود بی اعتنا هستند و با حک کردن نام یا حرف دل خود بر دل ابنیه های تاریخی یا دستاوردهای هنری، چاقو زدن به صندلی های اتوبوس و مترو، تخریب مجسمه ها، المان ها و تندیس ها که توسط شهرداری ها برای زیباسازی شهرها نصب می شود، زیباستیزانی کوردل و گستاخی هستند که بر سهم فرح بخشی مردم از زندگی اجتماعی آسیب می رسانند.

3 . گرفتار کردن مردم در سختی تأمین معاش، آنان را از اهمیت دادن به دیگر بخش های فرهنگ، یعنی حضور در کنسرت بویژه موسیقی محلی و سنتی، سینما، تئاتر، شرکت در نمایشگاه های کتاب و هنر، باز می دارد.

انسان وقتی در رفع نیازهای حیاتی یا اولیه زندگی خود عاجز نگه داشته می شود، نمی تواند سهمی در افزایش فرهنگ داشته باشد در حالی که فرهنگ با حضور مردم در چنین محافلی بارور، منتقل و سرایت می یابد.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

4 . عمده مرجع برای انتقال فرهنگ، عادت به مطالعه و خواندن کتاب است. اگر عنصر سیاست، در انتخاب کتاب خوانی افراد یک جامعه محدودیتی ایجاد نکند، افراد آزادند تا بر اساس علایق و تمایل خود کتاب مورد علاقه خود را انتخاب و مطالعه نمایند.

شاید اگر خواندن کتاب همانند سه وعده غذایی برای ما حیاتی بود، مشکلی برای مطالعه روزانه نداشتیم اما متأسفانه چنین نیست و رفتاری برخاسته از میل و اراده فردی است.

گاهی از دلایل کتاب نخواندن خود نداشتن وقت یا گرانی کتاب را بهانه می آوریم و وقت های تلف شده یا وجود کتاب های الکترونیک یا کتابخانه های مرکزی و محلی شهر خود را فراموش می کنیم .

خوشبختانه اخیرا 62 کتابخانه سیار در کشور فعال شده است که فقط کافی است بیدار، هوشیار و نیازمند دسترسی بدان باشیم.

گاه از زندگی آنقدر بیزاریم که محتوای کل کتب خوانده و ناخوانده را به باد مذمت یا حقارت می گیریم. نداشتن الگوی مطالعه در خانه و مدرسه از دیگر دلایل نداشتن میل و عادت به مطالعه برای بسیاری از ماست.

گروهی دیگر نیز با تلاش مستمر برای تأمین معاش زندگی، خستگی را بهانه مطالعه نکردن خود می دانند. اما اگر ننویسیم و نخوانیم، چیزی آموخته نمی شود که ارزش انتقال پذیری به سایر نسل ها را داشته باشد.

این نیز کوری آشکار و خود خواسته واقعی است که متأسفانه ما را علیرغم شتاب دائمی زمان و دانش، ثابت و لایتغیر نگه می دارد.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

حیطه اجتماعی

1- کودکان کار و زباله گرد را در گوشه و کنار شهرها کسی نیست که نبیند. به این پدیده غیرانسانی آنقدر خو گرفته ایم که در این خصوص چشمان دولت و ملت با هم نمی بیند. کودکان کار بازمانده از تحصیل که متعلق به خانواده هایی هستند که والدین آن ها فقیرند، معتادند، زندانند، بیکارند، بیسوادند و یا بدون خانواده و بی سرپرست اند.

متأسفانه دامنه فقر آنقدر گسترده شده است که پای زنان نیز مدت هاست به زباله گردی باز شده است. شهرداری ها از آنان به عنوان پیشمرگ مین استفاده می کنند تا به نیروی انسانی بیشتری برای تفکیک زباله از مبدأ نیاز نداشته باشند و قدرمسلم کمتر نیز هزینه کنند. داوطلبان نیازمندی که در لابه لای زباله حاضرند غوطه ور شوند تا درآمدی داشته باشند. شغلی که به گزینش، استخدام، تشریفات اداری، مهارت و سواد نیاز ندارد.

شاید بهتر است به جای توجه به آمار دو نهاد نهضت سواد آموزی و آموزش و پرورش از درصد بیسوادان شهرها و استان ها، به فراوانی زباله گردها بنگریم تا واقعیت سوادآموزی را دریابیم. شهرداری ها از یک سو به زیباسازی مناطق خاصی از شهرها مشغولند و از سوی دیگر با اجازه دادن به بزرگ شدن چنین پدیده غیرانسانی، چهره شهرها را با همراهی روزافزون مهاجرت روستا - شهری، بیشتر زشت می کنند.

اگر شهرداری ها برای خود سیستم مدون جمع آوری و بازیابی زباله ها را داشته باشند و نظارت قانون برای منع زباله گردی افراد جامعه از یک سو و منع بازماندگی یا ترک تحصیل کودکان و نوجوانان از دیگر سو و همچنین توسعه عدالت اقتصادی و آموزشی توسط دولت، برقرار باشد و به فرد به عنوان یک انسان نه لایق فرو رفتن در سطل زباله نگریسته شود، زندگی اجتماعی زیباتر و پسندیده تر خواهد بود.

همیشه قانون غلط، رفتارهای غلط بسیاری را ترویج می دهد که از بس با ماست دیگر با کوری مواجه شده و قادر نیستیم تا کثافت و زشتی همه آن ها را ببینیم.

2 . نادیده گرفته شدن معلولان در جامعه یا نگاه ترحّم آمیز برخی از ما نسبت به آنان و یا محروم کردن آنان از سهولت دسترسی به خدمات عمومی در شهرها، مراکز اداری و خدماتی چون بهداشت، آموزش، شغل، حمل و نقل، مسکن و همچنین حمایت‌های مالی و اجتماعی، ارتقای کیفیت زندگی معلولان و ایجاد فرصت‌های برابر برای مشارکت فعال آنان در جامعه، از جمله مواردی است که با غفلت به فراموشی گرفته می شود.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

 بسیاری از مسئولان و مردم، معلولان را نمی بینند و یا دغدغه دردمندی با آنان را ندارند. آن قدر این حس عمیق است که حق برخورداری از امکانات جامعه را به عنوان یک انسان برای آنان از ذهن خود پاک کرده اند.

3 . در جامعه هر چقدر فقر بیشتر می شود تعداد گدایان هم افزایش می یابد. هر نیازمندی، گدایی نمی کند و یک نیازمند واقعی بیشتر ترجیح می دهد روزی حلال را با عرق پیشانی خود به دست آورد. اما گدایان واقعیتی ناپسند در جامعه ما هستند. ترس از تغلیظ سوگند گدایان، عده ای را به بهانه حرمت معصومین و یا دور ماندن از بلا، به گداپروری و آنان را به گدایی تشویق می نماید.

بازی کردن با عواطف و احساسات انسان های رقیق القلبی که از او یک میلیونر یا میلیادر می سازند. بارها شاهد دستگیری گدایانی بوده ایم که چندین ویلا و خانه و خودرو دارند اما باز به دلیل عادت، گدایی را رها نمی کنند.

چشم های خود را بر روی این فرصت طلبان رند نبندیم. نمونه بارز خواستن توانستن است تبدیل شدن تبریز به شهر بی گداست که از سال 1352 و با تشکیل مؤسسه و صندوق خیریه حمایت از مستمندان، تاکنون ممکن گردیده است. حواس ما به نیازمندان واقعی باشد که کانال های حمایتی خاص خود را دارند.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

حیطه اقتصادی

1- دادن وام برای قشری از جامعه که قدرت بازپرداخت آن را ندارند. هر چند بهره را کمتر و مدت بازپرداخت را بیشتر می کنند اما برخی برای بازپرداخت اقساط وام خود، یا قرض می گیرند و یا وام دیگری جور می کنند تا با وام دوم، وام اول را پاس کنند. شدت نیاز گاه چنان زیاد و ضروری است که به نزول دهنده نیز مراجعه می کنند. آنان با انکار عواقب این کار، خود را راضی می کنند که مشکلی پیش نمی آید.

کوری خودخواسته قرض گیرنده، او را متوجه ناتوانی در عدم بازپرداخت هر دو قسط و بهره سنگین پول نزول نمی کند.

باید منصف بود و فقط این افراد را کور نسبت به واقعیت ها نشمرد. بانک مرکزی و دولت هم مقصر است. دلیل این مهربانی برای محتاج و ناتوان کردن این افراد است؟ یا ایجاد وابستگی و خنثی کردن قدرت تفکر برای پیدا کردن راهکار بهتر توسط نیازمندان؟ و یا هم عدم گرایش آنان به شغل دوم تا فرصت شغلی بیشتری برای بیکاران در جامعه باقی بماند؟ و یا مهم تر آن که وام گیرنده ها متوجه مقوله بی عدالتی در توزیع درآمدها نشوند؟

اگر عدالت پرداخت در جامعه ما ارج نهاده شود و درآمد همسنگ با زرنگی، حیله و مکر، به انباشت ثروت اقلیت منجر نشود، ناچاری و فلاکت هیچ فردی او را در گرداب مسلسل وابستگی اسیر نمی کند. دولت به جای ایجاد تعادل در درآمد گروه های مختلف شغلی با چنین اهدافی، فقط سیاست پولی و بانکی مدنظر خود را تعقیب می نماید تا تورم و نقدینگی را کنترل کند.  حال چرا من یا شما، همسوی جریان یا جریاناتی می شویم که به نادرستی، غیراصولی و غیراخلاقی بودن آن ها واقفیم؟

1. الف) دادن زمین رایگان برای خانواده های دارای سه فرزند که زیر گنبد دوار خانه ای برای خود ندارند. آنان از این لطف دولت آنقدر خوشحال می شوند که متوجه عواقب ضمنی آن نیستند. کوری خود خواسته در این امر وقتی رنج آور است که عده ای فقط برای همین هدف، برای داشتن فرزند سوم هدف گذاری می کنند هر چند عده ای دیگر قبل از اعلام این طرح یا برنامه دولت، سه فرزند و یا بیشتر داشته اند.

حال پدر به تنهایی و یا با همراهی مادر، می باید شبانه روز تلاش کنند تا نیازهای غذا، بهداشت، آموزش و اگر مقدور و لازم شمرده شود، نیازهای رفاهی کودکان را در یک خانواده پنج نفری و یا بیشتر تأمین کنند. اما دولت فقط زمین مسکن را داده است و برای ساخت آن در این زمین رایگان، کلی باید هزینه گردد که لابد باز سراغ بانک ها رفته و با تقاضای وام برای ساخت خانه، چشم های خود را بر روی حقایق خواهند بست.

تصمیم گیری برای ایجاد وابستگی یا نیازمندی به وام بانک ها توسط بانک مرکزی و دولت برای مردم نیازمند، سیاست گذاری همسو جهت تحقق اهداف از پیش تعیین شده است. سراشیبی نیاز آن قدر شیب تندی دارد که فرد قدرت ایستادن و تأمل کردن ندارد. سرعت ضرورت برای رفع نیاز فوری، منطق و تفکر را کور می نماید.

1. ب) دریافت کنندگان وام ازدواج یا مسکن که قدرت بازپرداخت آن را بسیار سخت دارند نیز در جرگه غافلان خودخواسته قرار می گیرند. وقتی برای ترویج ازدواج، به جوانان وام داده می شود، چرا به هزینه های واقعی زندگی تازه تشکیل شده اندیشیده نمی شود؟ وام داده شده شاید فقط هزینه های عروسی را پاسخ دهد اما فردای آن روز حقیقت تلخ تأمین نیازهای روزمره و آتی پیش روی زوج ما قرار می گیرد که با درآمد محدود هر دو یا یکی از زوجین، مشکلات بسیاری حتی تا حد عدم رضایت از یکدیگر و طلاق، رقم بخورد.

یا وام مسکن که با قیمت واقعی مسکن در تضاد است، به جز وابستگی و احساس عجز بیشتر، چگونه می توان خانه امیدی برای خود خرید و یا ساخت؟ مبلغ وام مسکن جوانان برای زوج‌های ازدواج کرده در تهران 160 میلیون تومان و در مراکز استان‌ها و شهرهای بزرگ 120 میلیون تومان است. در سایر شهرها نیز این مبلغ 80 میلیون تومان است. با این مبالغ دیگر نمی توان خودروی نو خرید چه رسد به مسکن، این داستان عوامفریبی است یا دوراندیشی؟!

1. ج) اخیرا نیز وام 1.2 میلیارد تومانی برای خرید تاکسی برقی داده می شود. ظاهرا برای دادن وام و وارد ساختن پول به جامعه، دولت از هیچ نیاز مردم غافل نمی شود. فردا همین تاکسی ها از یک سو برقی بودن خود را به رخ مردم خواهند کشید و از دیگر سو برای تأمین ماهانه قسط وام، مسافران خاص را دربست جا به جا خواهند کرد. حال این سیاست چه خدمتی به من کرد؟ نیت کاهش آلودگی هواست؟ مگر ناترازی در انرژی برق نداریم؟ چگونه این تاکسی ها شارژ خواهند شد؟

هنگام تبعیت از نویدها و اخبار اقتصادی دولت، به عواقب آن نیز بیندیشیم و تابعی محض برای تصمیمات دولت نباشیم. هر چند عده ای غافل از احوال دل خویشتن به تحسین گویی دولت نیز می پردازند.

1. د) وام دیگر برای مستأجران داده می شود که دولت یقین دارد امکان خانه دار شدن آنها محال است. اما مستأجر اگر پول داشته باشد مبلغ اجاره خود را به وقت قانونی پرداخت می کند. حال او هر ماه اجاره بپردازد یا قسط وام را ؟!

بهتر است خدمت رسانی دولت را با دقت و صبر، تجزیه و تحلیل یا حداقل پرس و جو کرده و سپس اقدام نماییم.

2 . نیازمندی ناخواسته برخی از دهک ها در جامعه که قربانی بی عدالتی اقتصادی هستند و در سایه سیاست نادرست حذف سوبسید بر کالاهای اساسی و پرداخت یارانه نقدی، تورم بر ملت و کشور ایران تحمیل شده است. و چون دادن پول به دیگری خصوصا اگر بلاعوض باشد، به ایجاد عادتی پایدار منجر می شود پس دولت های بعدی نیز در یک تابعیت بدون تأمل و تعقل، همچنان به این سیاست نادرست ادامه می دهند و تاکنون احدی برای حذف آن عزم جزم نکرده است.

اینجا کل جامعه تابع کوری ناخواسته شده ایم و چشم ها را بر روی واقعیت های آشکار و پنهان بسته ایم. چون با وضع مالیات بر ارزش افزوده تمامی کالاها و خدمات تولید داخلی و وارد شده از دیگر کشورها بر نرخ تورم دامن زده و همه افراد را اعم از فقیر و غنی درگیر گرانی نموده است. اگر سهم افراد از توزیع ثروت در جامعه به طور نسبی عادلانه باشد نیازی به چنین تمهیداتی برای تأمین حداقل معاش فقرا نخواهد بود.

3 . قیمت خودرو همچنان در حال افزایش است و میزان تقاضای آن هیچ تناسبی با داده های اقتصادی ندارد. یعنی اصولا وقتی قیمت کالایی سیر صعودی دارد، می باید منحنی تقاضا برای آن کالا معکوس و نزولی گردد، اما منحنی خرید یا رابطه بین تقاضا و قیمت خودرو در کشور ما مستقیم و موازی است یعنی علیرغم افزایش قیمت خودرو، باز تقاضا برای خرید خودرو وجود دارد.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

لابد شما هم هر روز شاهد پارک یا تردد خودروهای نو بسیاری در معابر شهری خود هستید. واقعا این افراد از کجا و چقدر درآمد ماهانه و شاید روزانه دارند که قادرند بیش از یک میلیارد تومان و گاه هفت هشت برابر، برای خرید خودرو هزینه کنند؟! این افراد هیچ مشکلی با افزایش روزافزون قیمت خودرو ندارند حتی کوری خودخواسته توسط این افراد تا حدی است که حاضرند خودروی خارجی دست دوم را با اضافه شدن مالیات و حقوق گمرگی بیشتر، به بهای گزافی بخرند.

در سال 1401، 17 میلیون خودروی سواری وجود داشته اما تعداد خودروهای فعال در کشور حدود 15 میلیون و 963 دستگاه اعلام شده است. یعنی مابقی در انتظار افزایش بیشتر قیمت و فروش آن بوده اند تا بیشتر سود کنند. 56.4 درصد از خانوارهای ایرانی در سال 1403 خودروی شخصی داشته‌اند. این یعنی :

ادامه و تکرار داستان ترافیک و آلودگی صوتی، آلودگی هوا و تعطیلی ها و...

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

حیطه سیاسی

1- یادداشت  « دوگانگی ارزشی در ساختار فرهنگی ما » ؟! در « صدای معلم » ( این جا ) ، گواهی آشکار بر غفلت خودخواسته نظام سیاسی و خود مردم در نحوه رفتار اجتماعی است. گروه های سنی مختلف هر دو جنس با توجه به منافع شخصی، گاه مجبور می گردند رفتارهایی متناقض با شخصیت واقعی خود و برای ظاهرسازی داشته باشند که هر دو یعنی نظام سیاسی و فرد، به غیرواقعی بودن آن واقف هستند.

زنانی که مجبورند در محل کار چادر سر کنند، یا مردان و زنانی که در منزل نماز نمی خوانند اما در محل کار بدان مجبورند و علیرغم میل باطنی و با محافظه کاری در نماز جماعت یا جمعه، راهپیمایی، انتخابات شرکت می کنند تا حفظ موقعیت نمایند. اما به زودی این تناقض نمایشی مصلحت آمیز، در روح و روان افراد اثر گذاشته و شخصیت آنان را با دوگانگی ارزشی در رفتار نمایان خواهد ساخت. در اینجا فرد و نظام سیاسی، هر دو چشمان خود را با غفلت بر روی حقایق بسته اند تا هر دو به نتایج دلخواه برسند.

2 . کوردلانی که در جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل برای دشمن خوش رقصی کردند و با ایفای نقش « جاسوس » و به عنوان ستون پنجم دشمن سعی داشتند در قبال وعده های دروغین و یا پول مفت، خاک وطن در توبره کنند. این افراد همان غافلانی هستند که با انکار مهر وطن، خود را قبل از وطن فروخته اند. یکی از نشانه های بارز برای کوری خودخواسته که منافع فردی را بر منافع ملی، ترجیح داده اند و متأسفانه هنوز نیز به فعالیت مذبوحانه خویش ادامه می دهند. همان وطن که طی 12 روز شکل دیگری از وحدت و همدلی را به نمایش گذاشت چون در آن تفاوت ها دیده نشد و همراهی، ارزشمند بود.

3 . در بخش آموزش به دخالت مستقیم نظام سیاسی در آموزش و پرورش اشاره کردم. علیرغم این که آموزش و پرورش باید یک نهاد کاملا مستقل باشد تا بی طرفی خود را در علم و دانش و خرد تعقیب نماید، این دخالت منجر به جهت گیری های خاصی می شود که علاوه بر آموزش، بر نحوه تعلیم و تربیت دانش آموزان و ایفای نقش معلمان نیز اثر می گذارد.

نظام سیاسی نیک می داند که اگر نوع تربیت در خانواده و مدرسه به گونه ای باشد که با ارزش ها و هنجارهای حکومت متناسب نباشد، هر دو دچار مشکلاتی خواهند شد چون مدرسه وظیفه دارد تا اهداف زیر را تعقیب نماید:

ایجاد گرایش منفی یا مثبت در فرد نسبت به نظام و عمل سیاسی

-  ایجاد مهارت برای انجام عمل سیاسی

-  ایجاد صلاحیت و شایستگی برای بر عهده گرفتن نقش های سیاسی

پس نظام سیاسی برای تثبیت خود، آموزش و پرورش را هدف دخالت قرار می دهد. چون قرار گرفتن معلمان در کنار والدین به عنوان راهنما و سرمشق کودک، این توانایی را به مدرسه و نظام آموزشی می دهد که فرد را حتی در مقابل خانواده و اجتماع بزرگ تر قرار دهد. نظام سیاسی برای تداوم خود نیازمند تربیت افراد سازگار با خود است.

حیطه محیط زیست

1-  نمی دانم چرا در کشور ما وقتی از محیط زیست سخن گفته می شود ابتدا زیبایی، سرسبزی، لطافت و شادابی آن حس نمی شود، بلکه منتظر شنیدن تهدیداتی هستیم که آن را به مخاطره می اندازد. محیط زیست شهری یا روستایی و عشایری، هر کدام تعاریف جداگانه ای برای خود دارند. جنگل ها، مراتع و حیات وحش نیز بُعد دیگری از محیط زیست هستند که در حالت طبیعی بر اساس یک چرخه منظم اکوسیستمی، خودگردانند اما با حضور و مداخله انسان خطاکار، از حد نرمال خارج می شوند.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

انسان با فعالیت های مختلفی مانند جنگل زدایی، تخریب خاک، آلودگی هوا، آب و همچنین تغییرات آب و هوایی ناشی از تولیدات صنعتی و کشاورزی، جنگل ها و مراتع را تهدید می کند. مواردی چون بریدن بی رویه یا قاچاق درختان جنگل، شکار غیرمجاز، آتش زدن عمدی یا بر اثر بی دقتی در جنگل ها، دفع غیراصولی زباله های عادی و بیمارستانی در نقاطی نزدیک به شهرها و روستاها، توسعه کارخانه ها در خارج از شهرها برای پیشگیری از آلودگی هوای شهرها که فراموش می کنیم این بار محیط دیگری را آلوده می سازیم.

ظاهرا این افراد واحد درسی زیست شناسی بهداشتی، گیاهی و جانوری را هیچ نخوانده اند و با غفلتی خودخواسته چشمان خود را بر روی ضرورت توجه به محیط زیست می بندند.

2 . سه گروه از مردم رفتار متفاوتی از خود نسبت به زباله نشان می دهند:

گروه اول: اصلا در هیچ زمان و مکانی، هر آنچه که غیرقابل استفاده و زباله شمرده می شود بر زمین نمی اندازد.

گروه دوم : اصلا زباله بر زمین نمی اندازد اما برداشتن زباله از معابر عمومی را با حس خوبی انجام می دهد. این بار مثالی از ایران برای این از خودگذشتگی داریم که یک معلم بازنشسته هستند. خانم « صفورا غله زاری »  اهل انزلی‌ است که کارش را با پویش جمع‌آوری در قوطی‌های پلاستیکی و خرید ویلچر برای افراد دارای معلولیت آغاز کرد و سپس با جمع‌آوری کاغذهای باطله، تصمیم گرفت سیستمی برای جمع‌آوری آنان ایجاد کند تا علاوه بر حفظ محیط زیست برای مردم در نقاط مختلف شهر کتابخانه ایجاد کند. اما او اکنون ایده جدیدی در تفکیک « زباله های الکترونیک » دارد.

شجاعت، همت و پشتکار این همکار بزرگوار ستودنی است.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

گروه سوم: هر چه در دستانش زیادی حس شود به هر جای ممکن، مجاز یا غیرمجاز پرت می کند. جا و مکان برای او تهدید شمرده نمی شود. در این امر بسیار گستاخ یا شجاع است. حال کدام بند از تربیت خانوادگی یا اجتماعی، او را چنین رها از تقیّد بار آورده است، باید بررسی شود.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

از ردیف آخر کلاس به سطل آشغال گوشه جلوی کلاس ته مانده میوه خود را شلیک می کندکه با برخورد با دیوار، نقاشی پیکاسو روی دیوار نقش می بندد. اعتراض کنید به خدمتگزار مدرسه اشاره می کند که چون حقوق می گیرد پس وظیفه دارد تمیز کند. پوست تخمه را با دهان فوت می کند. پوست موز زیر پای مردم یا دیگر رانندگان پرت می کند. لیوان یک بار مصرف، دستمال کاغذی کثیف، رسید خودپردازها و... همه چیز را از خود دور می کند تا از تمامی نواقص درون ذهن و روح خود، خلاص شود.

هر گروه نسبت به نحوه و نتیجه رفتار خود یا بصیر و آگاهند و یا کور خودخواسته.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

3 . باید قبول کرد چشمان ما بر چیزهای بسیاری بسته است. ابتدا قبوض آب و فاضلاب، برق، گاز، تلفن ثابت و همراه را به بهانه حفظ جنگل ها و عدم قطع درختان آن و صرفه جویی در مصرف کاغذ، اینترنتی کردند.

هر یک از افرادی که سند ملک به نام آن هاست ماهیانه پیامی مبنی بر کارکرد مصرف خود دریافت و با همان گوشی مبلغ ذکر شده را از حساب خود پرداخت می کنند. کمتر کسی به حساب اشتراک خود وارد و عنوان مبالغ کسر شده را بررسی می کند. با درج کسوراتی متفاوت در هر قبض همچون آبونماه، حق بیمه، مالیات بر ارزش افزوده و... همگام با تورم سال شاهد افزایش مبلغ می شویم. و چون ما مبلغ کلی را می بینیم و از جزئیات بی خبریم تصور می کنیم که مصرف یا استفاده ما از این امکانات بیشتر شده است.

مثال اخیر بعد از جنگ 12 روزه با اسرائیل و به طور جهشی رخ داد که 50 درصد نرخ آبونمان تلفن ثابت افزایش یافت. خواب گران ما یکّه تازی بهای هر یک از این قبوض را سهل و آسان می سازد.

سخن پایانی که همیشه آغازی دوباره است

وقتی گفته می شود کوری خودخواسته، یعنی فرد با رفتار هنجارشکن یا قانون شکن خود مشکلی ندارد، عذاب وجدان نمی گیرد و نگران هیچ عامل بازدارنده مثلا دخالت قانون، نیز نیست. او کور و رهای بدون قید و شرط است.کوری یا غفلت خودخواسته از یک حیطه به حیطه دیگر یا از یک فرد به افراد دیگر و جمع سرایت پذیر است. نوعی الگوپذیری ناشایست توسط کسانی که سر خود را زیر برف جهل و ترس، فرو می برند تا با انکار عمدی، واقعیت یا حقیقت را نبینند.

حال چرا من یا شما، همسوی جریان یا جریاناتی می شویم که به نادرستی، غیراصولی و غیراخلاقی بودن آن ها واقفیم؟

اگر هر یک از ما « خود آگاهی » داشته باشیم یعنی به خود و جنبه‌های مختلف وجود خود شناخت داشته باشیم و افکار، احساسات، باورها، ارزش‌ها، نقاط قوت و ضعف، و انگیزه‌های فردی خود را به درستی و واقع بینانه درک کنیم، دیگر دلیلی برای همسویی با مسیر خلاف معیارهای فردی و اجتماعی نداریم. آنان که خود یا ره گم می کنند در اصل خویشتن خویش را گم می کنند و یا آن را به خوبی نمی شناسند و یا بهایی برای آن قائل نیستند.

این  « من » که حق حیات را فقط برای یک بار دارد، قرار نیست تا آخر عمر فقط تجربه کسب کند بهتر است با تجارب ارزشمند موجود، زندگی هم بکند.

از پذیرفتن « نقش قربانی » قدری بیزار باشیم . فقط و فقط هوشیار و بیدار زندگی کنیم.

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

آن وقت عزت مندی مانع تسلیم شدن و یا خطا در قبال مشکلات می شود و فشار مضاعفی بر ما وارد نمی آورد. عزت هدیه دادنی نیست، خود باید به دنبال اعمال و افکار عزت زا و عزت افزا باشیم. خوش به سعادت آنانی که بصیر و خردمندند و چشمان تیزبین خود را بر هیچ بی عدالتی، حق کشی و عوامفریبی نمی بندند.

(با پوزش از اطاله کلام. اگر این یادداشت را در دو بخش می نوشتم پیوستگی مطلب از بین می رفت و اگر کمتر از این
می نوشتم حق مطلب ادا نمی شد. پس آن را به عنوان یک داستان واقعی بخوانید تا لذت بخش تر گردد. سپاس)


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی کوری خود خواسته و مصادیق آن در جامعه ایرانی در صدای معلم

پنج شنبه, 12 تیر 1404 14:13 خوانده شده: 126 دفعه

در همین زمینه بخوانید: