گروه رسانه/
« مصطفی ملکیان » فیلسوف و روشنفکر ایرانی در سلسله گفتارهایی به ۲۰ مشکل فرهنگی ساری و جاری در میان « ایرانیان » پرداخته است .
بخش عمدهٔ پژوهشهای او در حوزهٔ اخلاق، دین، فلسفهٔ دین، اگزیستانسیالیسم، روانشناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. نظریه عقلانیت و معنویت پروژهٔ مهم اوست. ملکیان از منتقدان روشنفکری دینی است .
به اعتقاد ملکیان، روشنفکران باید به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت سرگرم باشند. او میگوید:
من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسانهای گوشت و خون داری هستم که میآیند، رنج میبرند و میروند.
سعی کنیم که اولاً: انسانها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند؛ ثانیاً هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقّق این سه هدف از هرچه سودمند میتواند بود بهرهمند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر.
ملکیان معتقد است ریشه مشکلات جامعه را عمدتاً باید در فرهنگ و اخلاق جست و جو کرد و توجه به سیاست برای حل مشکلات، نوعی سطحینگریست. او میگوید:
حتی اگر نهادهای اجتماعی ما سامانهای را که باید و شاید ندارند، به علت این است که کسانی که در آن نهادها دستاندرکارند، از لحاظ روان شناختی یا اخلاقی یا هر دو ناسالماند و عیب و نقص دارند. هر چه کندوکاو میکنم، میبینم که هیچ مسئله و مشکل اجتماعی و از جمله سیاسیای نیست، الا این که با یک یا دو یا سه یا چند واسطه به مسئله و مشکل روانشناختی یا اخلاقیای میرسد.
او خاطرنشان میکند:
هیچوقت با رضا و رغبت و علاقه قلبی و باطنی در مسائل سیاسی اظهار نظر نکردهام و فقط وقتی چنین کردهام که خود را اخلاقاً موظف به اظهار نظر دیدهام و آن هم وقتیست که یک امر سیاسی آثار و نتایج آشکار در روان و اخلاقیات مردم دارد.
ملکیان به اولویت فرهنگ بر سیاست معتقد است و بنابراین وظیفه روشنفکر را بیشتر نقد فرهنگی جامعه میداند تا نقد سیاسی دولت. روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است، باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگویند چون شما اینگونهاید حاکمان هم آنگونهاند. حاکمان زاییده این فرهنگ اند، جامعهای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش و اقتصادش هم آن میشود. خطاست که روشنفکران و مصلحان اجتماعی برای دست یافتن به محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگویند که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند، چراکه رژیم سیاسی ناشی از مردم است و رژیم سیاسی بهتر به فرهنگ بهتر نیاز دارد. ( 1 )
« صدای معلم » در جهت آسیب شناسی فرهنگی جامعه ایرانی و ایجاد فرآیند « خودانتقادی » به منظور تحقق جامعه ای سالم و دموکراتیک این بحث ها را از فایل های صوتی که در کانال تلگرامی ایشان در بیست بخش منتشر شده پیاده کرده و جهت بررسی و گفت و گو تقدیم شما می نماید .

« نکته دوم نوعی دگماتیسم و جزم و جمودی است که در ما ریشه کرده است و اصلا تحقیقات روان شناختی، تحقیقات جامعه شناختی، تحقیقات تاریخی نکرده اند که چرا ملت ایران تا این حد دگماتیک و اهل جزم و جمود است ؟ این را نمی دانم اما به هر حال می دانم این الآن در ما وجود دارد یعنی به تعبیری واقعیتش محل انکار نیست اگر چه تبیین اش برای من امکان پذیر نیست. جامعه شناسی، روان شناسی و تاریخ لازم است برای این که بشود تبیین کرد چرا این قدر ما اهل جزم و جمود هستیم و جزم و جمود به زبان بسیار ساده به معنای این نیست که من رایی نداشته باشم به معنای این نیست که مثلا من معتقد نباشم که الف، "ب" است. هر انسانی به صورت طبیعی ، ساختار ذهنی - روانی اش چنان است که بدون باور نمی تواند زندگی بکند. از باورهای بسیار بسیار پیش پا افتاده مربوط به زندگی روزمره تا باورهایی که راجع به کیهان و جهان و آینده و گذشته وجود دارد.
بنابراین ما بدون باور نمی توانیم زندگی کنیم. آن چه که در ما وجود دارد و بعضی آن را به جزم و جمود شبیه می کنند این است که باورمان یک ضمیمه ای دارد. مثلا ممکن است من معتقد باشم که الف، "ب" است واین سالم است. اما اگر معتقد باشم الف، "ب" است و محال است که الف ، "ب" نباشد این و محال است که الف ، ب نباشد من را یک آدم دگماتیت می کند و ما هیچ وقت کمتر از چیزی است که به آن معتقد باشیم و محال است که آن گونه نباشد منضم به این اعتقاد اولیه مان نباشد ؛ به تعبیر دیگری ما علاوه بر این که عقیده ای داریم به این که الف، "ب" است یک عقیده دومی هم داریم و آن عقیده به صدق گریز ناپذیر الف ، "ب" است .
این را می گوییم جزم و جمود. اگر می توانستیم این را آهسته آهسته در خودمان بورزیم که من می توانم همه باورهایم را بدون منضم کردن و محال است که الف، ب نباشد می توانم داشته باشم و می توانم با آن ها داد و ستد کنم.
در واقع ، این در ما وجود دارد . »
بخش نخست : پیش داوری
( 1 ) ویکی پدیا
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
