نمی دانم چند تن از معلمان و دبیران دینی و پرورشی سراسر کشورمان با جذب و استخدام طلاب و روحانیون در مدارس مخالفند؟ و اگر مخالف و یا موافق هستند چرا؟ هر چه باشد بیشترین مشمولین تدریس طلاب این رشته هاست و هرگز صد در صد با یک رأی و تصمیم نمی تواند موافق باشد.
ظاهرا با زدن برخی برچسب ها قصد آن است که از حس رُعب و وحشت عده ای از معلمان بهره مند شوند و به دلیل نماد حاکمیتی بودن طلاب، به سپردن امر آموزش در دستان مردان الهی، اهتمام ورزند. وقتی بیان می شود که هر کسی را بهر کاری ساخته اند، حریم و حدودها باید پاس داشته شوند تا تداخل وظایف به بدسرانجامی امور منجر نشود، خود طلاب و یا طرفداران حضور آنان در مدارس، با تخلیه ارزشی معلمان و با افترازنی و متهم سازی آنان، پیشتاز میدان شده اند.
از این افراد می پرسم که چرا وزیر آموزش و پرورش و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا هر نهاد و سازمانی دیگر، در دوران کرونا و در شرایط قطع ارتباط اجتماعی با معلمان یعنی تعطیلی مدارس، به این امر مبادرت کرده اند؟ اگر از واکنش اعتراضی جامعه فرهنگیان مطلع بوده اید، علیرغم این باور چرا نقشی ناموزون بر پیکر آموزش و پرورش بستید؟
در یک کلام مدرسه جای تبلغ شعایر مذهبی نیست. مردم در هر سنی نمی توانند این برهم خوردن نظم اجتماعی را با تداخل نقش ها و خبط در تکالیف و حقوق آن، تحمل و یا باور کنند. جایگاه روحانی در مساجد و منابر و حوزه هاست. جایگاه معلم در کلاس و مدرسه است. اولی وظیفه دارد تا به تلطیف اعتقادت الهی در حیطه مذهبی بپردازد و دومی وظیفه دارد که ابتدا کودکان را خواندن و نوشتن بیاموزد و سپس او را با جامعه پذیری و درونی کردن ارزش های موجود در جامعه، آماده برعهده گرفتن نقش ها بسازد.
تنویر اذهان و افکار در حیطه علم و دانش وظیفه اصلی معلمان متخصص است. من قادر به انجام وظیفه شما نیستم و صدالبته شما هم با فوت و فن فعالیت آموزشی و پرورشی من بیگانه اید.
طلبه و روحانی محترم،
امروز تصور برخی از شما این است که منِ معلم در انجام رسالت خود سستی ورزیده ام. اما لازم است که عرض کنم ایفای نقش معلم زمانی آسیب دید که آموزش و پرورش را دو شقه کردند و انجام تعهدات آموزش را برعهده معلمان و پرورش را برعهده دبیران پرورشی نهادند. سرآغاز تمامی فلاکت ها و یا جست و جوی مدینه فاضله در سند تحول بنیادین برای پر کردن خلاء های اخلاقی و تربیتی، از همین جا بوده است.
( کلاس درس دانش آموزان افغانستانی نزدیکی گردیز در ولایت پکتیای افغانستان )
و شما حوزوی ها امروز به جای آن که به عنوان بخش مهمی در ساختار نظام جمهوری اسلامی، با انجام مطالعات و تحقیقات، تعهد اعتراف به این خطای 4 دهه ای در نظام آموزشی را برعهده بگیرید، با حساب و کتاب رهایی از بیکاری و ایجاد درآمد ثابت برای روحانیون و صدالبته ناخدایی کشتی اثرگذاری بر قلب و مغز کودکان، بدون هر نوع نیاز به ارشادِ و راهنمایی وزیر آموزش و پرورش در خوداصلاحی سازمان، راه حل را آموزش و پرورشی شدن خود دانسته اید.
حقیقتا از جامعه روحانیت انتظار می رود که اجازه ندهند تا خطایی دیگر بر تاریخ آموزش و پرورش بعد از انقلاب نقش ببندد. شما اگر امروز فاتحانه و با توقع حق به جانب این ورود را پذیرفته اید، ما معلمان فردای تداخل دین با آموزش را خجسته و مبارک نمی بینیم.
راه آموزش و پرورش مشخص و معین است و به سند و راهنمای غیرسازمانی نیاز ندارد. اگر کار دین به مردان خدا سپرده شده است لابد حکمتی دارد. یعنی شما طی تحصیل برای چنین منظوری تربیت شده اید، کار آموزش هم به کسانی سپرده شده است که برای نیل به اهدافی خاص تربیت شده اند. آموزش و پرورش مُلکِ طَلق گروه و دسته خاصی نیست که هر گونه تمایل داشت در آن تصرف کند. مستقل ترین آموزش و پرورش ها تضمین کننده استقلال کشورها هستند.
اگر جناح بندی و قشربندی ویژه وارد جریان شود که دیگر اختیار و اراده ای برای آن باقی نمی ماند.
خدا وکیلی فقط یک بار، فقط یک بار کدام روحانی در این کشور نگران اوضاع اسفبار زندگی معلمان بوده است که امروز قصد نجات غریقی کشتی به گِل نشسته را دارید؟ کدام مرجع و فقیه عالیقدر، تاکنون بزرگ ترین مشکلات آموزش و پرورش را دیده اند و بر آن فتوای جهاد صادر کرده اند تا از فلاکت آن بکاهند؟ کدام روحانی تاکنون بر دخالت های سیاسیون که چون توپ بسکتبال، آموزش و پرورش را دست به دست چرخانده اند تا به اهداف جاه طلبی خود برسند، خرده گرفته است و ایرادات چنین دخالت هایی را متذکر شده است؟ کدام روحانی بر وزیر آموزش و پرورش خرده گرفته است که از دانش روز و سیستم های نوین آموزشی، فرسنگ ها فاصله گرفته اند؟
چرا شما وقتی به کارتان می آید با تمام وجود، شیوه های سنتی مدیریتی را در هر زمینه ای سفت و محکم می چسبید و آگاهی ملت را هدر دادن وقت می دانید اما در حفظ و پاسداشت هیچ سنت دیرین نیاکان مان آستین همت بالا نمی زنید؟ کو سنت شب یلدا؟ کو سنت و آئین شب چهارشنبه سوری؟ کو سنت نوروز؟ ما فقط با بهره های دین زنده نیستیم. هر چقدر انکار هم کنیم ما ایرانیان، نیاکانی با فرهنگ غنی داشته ایم که متأسفانه امروز من به عنوان یک ایرانی لیاقت انتقال نسل به نسل و سینه به سینه آن ارزش ها، آداب و رسوم و سنن و اخلاقیات پدران را به فرزندان این سرزمین از دست داده ام.
من به عنوان یک مهره از این زنجیره فرهنگی، امروز تمامی ارتباطات گذشته و حال و آینده را قیچی کرده ام و در حد خود خطاکارم. با یک نگاه واقع بینانه، امروز کودک و دانش آموز از ما مادران ، پدران و معلمان، کدام رهیافت های ارزشی و فرهنگی نیاکان را فرا می گیرد؟
اگر دین نشاط آور، هیجان بخش و هدایت گر است، انسانی می باید موجود باشد تا گیرنده پیام آن باشد. کو آن انسان؟ انسانی که روح ندارد و مرده ای متحرک است با تبلیغات مکرّر شما مردان خدا چه کند؟ اول اجازه دهید او به عنوان یک انسان آداب انسانیت را در کلاس درس و در مدرسه از معلم خود یاد بگیرد بعد بیایید او را با حقیقت دین آشنا کنید.
حضرت امام خمینی به نیکویی گفته اند:
" روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند."
همچنین بیان داشته اند:
" من اکثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی، در ارزش عملی و زهد آنان می دانم، باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند."
امام خمینی در جایی دیگر می افزایند: " من موافق نیستم حتی در جمهوری اسلامی، روحانیون پست های دولتی را بپذیرند، البته بعضی کارها در صلاحیت روحانیت است؛ از قبیل استادی، معلمی، قضاوت، اما روحانیون نباید کار دولتی بپذیرند، آنها باید در کنار دولت بایستند و آن را ارشاد کنند، آنها باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند، شاید یک طریق معقول برای اعمال نظارت، تاسیس همان دایره امر به معروف و نهی از منکر باشد که باید مستقل از دولت عمل کند."
البته منظور از استادی و معلمی در اینجا حوزه می باشد و گر نه تدریس و حضور روحانیون در آموزش و پرورش تبدیل به کار دولتی می گردد. دلیل چنین استنباطی بیان دیگر ایشان است :
" تأسیس و اداره حوزه های علمیه، تدوین علوم اسلامی، تبلیغ و ترویج احکام و عقاید دینی، منبرهای وعظ، امامت جمعه و جماعت، تولیت موقوفات، جمع آوری خمس و زکات، ولایت بر صغار و مجانین و انجام هر امری که بر زمین ماندن آن موجب خشم شارع مقدس می شده است، از باب امور حسبه، جزو این امور و مشاغل روحانیون به حساب می آمدند." (1) ایفای نقش معلم زمانی آسیب دید که آموزش و پرورش را دو شقه کردند .
در این میان بیشتر از شما روحانیون، وزیر آموزش و پرورش می بایست پاسخگوی ما معلمان باشند. شمای وزیر چرا و چگونه به جذب و استخدام طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش راضی گشته اید؟
تکلیف معلمانی که با این تصمیم یک جانبه و غیرمترقبه حضرتعالی مخالفند و از رنگ بازی آموزش و پرورش در هر زمان با طرح و نقشی دیگر، خسته اند چیست؟ چرا تصور می کنید که شرکت در یک آزمون، قادر است معلم خلق کند؟
کجاست روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تا پاسخگوی اعتراضات گروه های مختلف آموزشی باشد؟ یا چرا جوابیه ای بر یکی از یادداشت های همین سایت نمی نویسید؟ فقط یک نیم نگاهی به نظرسنجی سایت صدای معلم در همین روزها بیفکنید تا عکس العمل معلمان را دریابید.
ما از آنچه که به طور یک جانبه بر معلمان و فرهنگیان تحمیل نموده اید و آنان را در مقابل عمل انجام شده کیش و مات نموده اید شرم داریم، امید که شما نیز حداقل پاسخگو باشید. به این مهم نیز بیندیشید که چرا معلمان برای بازنشسته شدن ثانیه شماری می کنند؟
معلمان دیروز از فرا رسیدن روز بازنشستگی و خداحافظی، دلمرده می شدند و امروز واژه خدا را شکر من هفته ، ماه یا سال بعد بازنشسته می شوم، به جهنم هر بلایی می خواهد بر سر آموزش و پرورش بیاید، برایم اهمیتی ندارد، زنگ خطر بزرگی است که متأسفانه گوش شنوایی برای تفکر در عواقب آن نیست.
هر قشری شریف و نجیب است. هر قشری محترم و ارجمند است. اما در جای خود و با انجام رسالت خود. تداخل نقش ها یعنی برهم زدن نظم سازمانی. یعنی ایجاد نارضایتی. یعنی کاهش انگیزه ها و انگیزش های شغلی.
حضور طلاب در مدارس یعنی از بین بردن اختیار و اراده افراد در اصل خداشناسی. تاریخ را ما می نگاریم و این تصمیم ورقی زرین در تاریخ نیم یا یک قرن آینده ایران نخواهد بود.
هر نوع صدای اعتراضی، نشانگر یک تصمیم نادرست است که از عواقب سوء آن خبر می دهد. بستن گوش ها به این اعتراضات، هیچ واقعیتی را عوض نمی کند. تصور نمی کنم یک وزیر به تنهایی چنان قدرتی داشته باشد که بخواهد سرنوشت مهم ترین وزارتخانه کشور را با میل و خواسته خود یا قشری خاص، این چنین رقم بزند. شاید آموزش با مذهب منافاتی نداشته باشد اما جمع شدن آن دو و انتقال موازی آنها، به صلاح تعلیم و تربیت کودکان و کشور نیست.
1) پرتال جامع علوم انسانی. الگوی تعامل روحانیت و دولت اسلامی ( از منظر امام خمینی ) نویسنده: عبدالوهاب فراتی .منبع: پگاه حوزه 1388 شماره 273 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
خبر آنلاین : براساس آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران تنها در سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ بیش از۷۰۰۰ ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است؛ ازدواجهایی که هرگز رسانهای نشدند و کسی جلوی وقوع آنها را نگرفت. این آمار تنها برای بهار سال ۹۹ برای دختران بین ۱۵ تا ۱۹ ساله چیزی در حدود ۳۶ هزار نفر است و توجه داشته باشید که این آمار تنها
به سه ماه نخست سال تعلق دارد.
یه هشتگ پرداخت خس و زکات راه بندازیم بلکه مردم به خاطر نجات جون بچه هاشون کمک کنن از این بلای خانمان سوز راحت بشیم. وگرنه یذره دین و ایمانی هم که باقی مونده به فنا میره.
مخالف حضور طلاب در مدارس هستند.یعنی ۵۵/۸ درصد.
۱۵ درصد نیز نقش آنان را در مدارس کم و یا بی تاثیر دانسته اند. یعنی مجموعا ۷۰/۸ درصد مخالف.
پس لطفا با جسارت و شهامت خود
ذیل این یادداشت ارزنده را با قید نام و اعلام مخالفت خود به نوعی هشتگی
راه بیندازیم که فردا بسیار دیر خواهد
بود.
قصد آنها آوردن فعالیتهایی است که پیشتر در پایگاههای بسیج بر کودکان و نوجوانان اجرا میشد، با متروک شدن پایگاههای بسیج، قصد دارند آن فعالیتها را در مدارس بر روی کودکان و نوجوانان اجرا کنند.
و غیر از آن، همکاری با وزارت اطلاعات.
بنده هم در نوجوانی و هم در دوره دانشجویی در بسیج بودهام و با چند تن از آخوندهای مدارس در ارتباط بودهام. این مطالبی را که عرض کردهام از روی ظن نبوده است.
همان مورد که شما بدان اشاره دارید تبلیغات
نامیده می شود ، منتهی مراتب اسلام یا نظام؟
مطالب متن دقیقا درست است. با یک تیر چند نشان خواهند زد. بازگشت مان به مکتب خانه ها مبارک.
حدود پنج شش ساعت آموزش این دروس هبچ تحولی در جامعه ایجاد نکرد وتنها اثری که داشت این بود که کار تربیت از دست معلمان دیگر گرفته شد.
همکاران گرامی
وقت تنگ است جامعه رو به نابودی یست دیگر ارزشها جای خود را به ضد ارزشها داد. بجای نگاه بغض آلود به بک مسئله که از نظر من بازی سیاسی وسرگرمی بیش نیست ، بهتر است دنبال راهی برای نجات همه جامعه باشیم.
یکی از مهم ترین دغدغه های بنده همان تفکیک پرورش از آموزش بوده و است. به کرّات در نوشته هایم بدان اشاره مستقیم و غیرمستقیم داشته ام.
اگر امروز چشم بر ورود طلاب به مدارس ببندیم فردا همان پشیمانی دول انقلاب را با جدایی پرورش از آموزش
خواهیم داشت.
این چهارمین نگاه بنده به این موضوع است، دلسوزی اصلی همین شکلی بیان
می شود اما به موقع.
اول انقلاب ما هوشیار نبودیم و آن را
تحول انقلابی انگاشتیم اما کنون شما
هم مسئولید.
بمیرید
اول، از احساس مسئولیت شما همکار ارجمند جناب آقای عباس، سپاسگزارم.
دوم، دلسوز ارجمند اولین شرط زندگی اجتماعی، تحمل آرای دیگران است. علیرغم درک معنای اراجیف، برخلاف شما گفتم سراغ لغت نامه دهخدا بروم و ببینم برای اراجیف، چه معانی مرقوم نموده است.
خبرهای موحش و مدهش . بیهودگان و سخن های دروغ و بی اصل . خبرهای دروغ . خبرهای نادرست . شایعات.
بعد دیدم متن بر اساس درد مشترک مخالفان حضور طلاب و روحانیون محترم در مدارس نگاشته شده و شایعه و دروغی در آن نیافتم.
ادامه دارد......
آنان با حضور خود در مدارس، به آنی رسند که در متن اشاره کرده ام.
دلسوز بزرگوار، بهتر است از دیدن مو منصرف شوید و پیچش آن را نیز با تفکر در موضوع، که از هزاران عبادت
برتر است، ببینید.
با خواندن یک یادداشت، قضاوت در مورد سایتی که ارزش والایی برای فرهنگیان و خردمندان جامعه دارد
کاری نابخردانه است.
120 سال پاینده باشید! این هم تفاوت من با شما باشد.
بار اول نیست که امثال شما، دلسوزان(واقعی) و اندیشمندان و منتقدان را خائن و بیشرف و بیابرو و دروغگو میخوانند.
چارهای هم ندارید، اگر مخالفین خود را بیشرف و خائن و دروغگو نخوانید، در جواب چه بگویید.
مریم خانمی که در بالا خود را دلسوز معرفی کرده اید،
ظاهرا شما کلمات را بدون توجه به معنای آنها استفاده می کنید و برای همین متوجه حد و حدود و جایگاه کلمات نیستید. توصیه می کنم همانند بنده به ذهنیت خود از واژگان اعتماد نورزید و هنگام استعمال آنها، در گستره اینترنت و لغت نامه ها، قدری جستجو کنید.
جمع کردن یک سایت نه در حد وظیفه شماست نه بنده. مطمئن باشید از بین خوانندگان همین یادداشت، طلاب و روحانیون محترمی نیز وجود دارند اما چون بزرگوارند فقط خوانده اند و یا نظری در خور مقام خود
داده اند.
باز از همکار ارجمند جناب آقای عباس، سپاسگزارم.
علی آقا چه کسی مورد نظر شماست؟
پیشنهاد محرمانه برای تغییر در کتاب درسی مدارس
این روزها در فضای مجازی نامهای دست به دست میشود که معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش به رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی این وزارتخانه نوشته و در آن از عدم امکان موارد اصلاحی کتابهای درسی خبر داده است.
وی در این نامه علت عدم امکان انتشار را محرمانه بودن پیشنهادهای ارسالی از حوزه علمیه درخصوص نقد محتوائی کتابهای درسی اعلام کرده است!
اگر این نامه جعلی نباشد، باید از آقای وزیر آموزش و پرورش خواسته شود در این معاونت به صورت جدی تجدیدنظر نماید و با شفافیت کامل به اطلاع عموم برساند که اگر حوزه علمیه به محتوای کتابهای درسی نقدی داشته باشد به هیچ وجه محرمانه نخواهد بود و اگر کسی چنین تصوری از دین دارد باید در افکار خودش تجدیدنظر کند.